کد خبر: ۱۰۵۱
تاریخ انتشار:۰۶ دی ۱۳۹۷ - ۱۹:۱۶
به کجا می‌برد این امید ما را؟
امیرحسین مصلی / روزنامه‌نگار
در این روزان که امید به‌فردایی بهتر در نزد مردمان این دیار بدل به متاع نایابی در بازار مکاره بی‌تدبیری شده، حکایت روزنامه‌نگاران حکایت آن مادریست که از پاره تنش گذشت تا فرزندش در دامان نامادری از گزند حکم رندانه قاضی در امان بماند! خلق الله می‌گویند بی‌عاطفه بود! بی وجدان است؛ اما آن قاضی رند می‌داند که در این سینه پر درد چه می‌گذرد! چراکه امید در هویت روزنامه‌نگاران جوانه بسته است و بس!

لعن و نفرینمان می‌کنند که چرا سازش در ازای پرخاش؟ چرا بخشش بجای انتقام؟ می گویند چرا انتخاب بین بد و بدتر وقتی می‌توان تشویق به نفی دو طرف کرد؟ چرا اصلاحات تدریجی وقتی هرج و مرج آنی زیر و زبر می‌کند؟ چرا دعوت به مطالعه و آگاهی بجای فریاد و عصیان؟ چرا عیسی وار گوش راست را نشان می‌دهید پس از سیلی به گوش چپ؟ تحقیر می‌کنند که از چه هراسانید! و نتیجه این همه آشتی جویی و مسالمت بزدلاله چه بوده؟ طعنه می‌زنند شور و شعارتان کجاست؟ شماتت می‌کنند لااقل ناسزا گویید، تخریب کنید، به آتش بکشید این ناعدالتی را.

چه باید گفت؟ چه جوابی؟ عوام الناس حق دارند عصبانی باشند و پرخاشگر! و از همه مهم‌تر درک متقابلی نداشته باشند از این کنش. چراکه نه سالها آبستن دردهای تاریخی بودند و نه درد زایمان آینده‌ای بهتر را کشیده‌اند! فرزندی عزیزتر از جان از خود به یادگار ندارند که فداکاری کنند برای رشد و نموی وجود و خواستشان که همان روشنفکریست؛ بلکه همصدا با قاضی رند می‌خواهند فرزند آزادی را به هر نحو به چنگ آورند ولو به قیمت گرفتن جان این نوزاد! ضجه و شیون مادران آگاهی به گوش آنها خوش است انگار! مادر نیستند که بدانند مراقبت از فرزند نوپای اندیشه یعنی چه! نمی‌دانند گاهی برای حفظ این طفل باید از خود گذشت و به ساز قاضی روزگار رسید و رقصاندش. شعار مرگ که جز مرگ توشه‌ای ندارد بس نیست؟
باکی نیست؛ ما می‌دانیم و ایمان داریم که مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی کردن است. زنده باد زندگی.

شماره 69 دوهفته نامه آیت ماندگار