آیت ماندگار- این نخستین بار نیست که تنش در روابط ایران و بحرین بوجود آمده است. تیرماه سال 1386 پس از آنکه حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان در سرمقالهای به انتقاد از اظهارات دولت بحرین به عنوان عضو شورای همکاری خلیج فارس در دفاع از ادعای واهی دولت امارات متحده بر سر جزایر سهگانه ایرانی پرداخت، واکنش بحرین را در پی داشت. شریعتمداری نوشته بود که در میان کشورهای عضو شورای همکاری، همراهی بحرین با سایر کشورهای عضو، حساب جداگانهای دارد، زیرا بحرین بخشی از خاک ایران بوده که در جریان یک زد و بند غیرقانونی میان شاه معدوم و دولتهای آمریکا و انگلیس از ایران جدا شده است و امروز اصلیترین خواسته مردم بحرین بازگشت این استان جدا شده از ایران به سرزمین اصلی و مادری است.
پس از این اظهارات و آن هنگام که تنش میان ایران و بحرین بالا گرفت، شریعتمداری درباره سرمقالهاش توضیحی داد و اذعان کرد که تنها نظر شخصی خود را نوشته است و کاردار ایران در بحرین هم کوشید این سخن شریعتمداری را از آوای حاکمیت دور کند که چارهساز نشد. به دنبال این رویداد بود که پارلمان بحرین از دولت این کشور خواست از طریق کانالهای رسمی موضع مقامات ایران نسبت به اظهارات مدیر مسئول کیهان را پیگیری کند. از دیگر سو روزنامههای بحرینی، مهمات داده از سوی کیهان را به سمت ایران شلیک کردند. مثلا روزنامه الایام چاپ منامه نوشت که چنین ادعایی نشانگر مداخله توهینآمیز در امور یک کشور مستقل است. همچنین روزنامه الوقت هم در این باره تیتر زد که بحرین هرگز و هرگز بخشی از ایران نبوده و نیست که البته سخنی بیمورد بود. اگرچه بحران پدید آمده با سفر منوچهر متکی، وزیر امور خارجه وقت ایران به منامه فروکش کرد اما این تنشها طی چند سال اخیر و از هنگام خیزش مردم بحرین در سال 2011 میلادی که جنبش دموکراسیخواهی را در پی داشته وارد فاز جدیدی شده است.
البته شاید حساسیت ما درباره موضوع بحرین امری عادی برای ما تلقی شود بدین ترتیب که چون بر این باوریم بحرین روزگاری از آن ما بوده و حتی در دورهای استان چهاردهم نیز خوانده میشده بنابراین بایستی درباره آن و آنچه میگوید هم حساس باشیم زیرا 80 درصد جمعیت آن شیعه است که بخش قابل توجهی از آنها را نیز ایرانیانی تشکیل میدهند که با اعراب شیعی درآمیختهاند. از اینرو اظهاراتی که از سوی دولت بحرین بیان میشود و با منافع ملی ما زاویه دارد همواره خوشایند ما نبوده و نیست. این زاویه از هنگام استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران فاصلهها را میان ایران و بحرینِ عموماً وابسته به غرب و عربستان بیشتر کرده است شاید هم ما خوش نداریم فرزندی را که هنوز از آن خود میدانیم به دامان بیگانه برود و اینگونه نسبت به مام میهن ناسپاس و نامهربان باشد.
اما جالب است بدانیم که اصلاً چرا این موضوع پدید آمد و بحرین چگونه از دست ما رفت. از روزگار حاکمیت قاجار بر ایران دولت انگلستان به بهانه مقابله با دزدی دریایی علاوه بر بحرین و جزایر سهگانه که در مالکیت ایران بود، سرزمینهای قطر، امارات کنونی، کویت و عمان را نیز تصرف کرد که از همان دوران، دولت ایران به این امر اعتراض کرد که سودی نداشت. به عنوان نمونه در سال 1869 میلادی یعنی صد سال پیش از آنکه ایران ناخواسته به بحرین استقلال اعطا کند، میرزا سعیدخان انصاری، وزیر خارجه ایران بارها از دولت بریتانیا خواست تا بحرین و جزایر سهگانه ایرانی را تخلیه کند که به خاطر ضعف بنیه نظامی ایران، نتیجهای در بر نداشت. در همین رابطه دکتر فیروز کاظمزاده در کتاب روس و انگلیس در ایران نوشته است که در همان هنگام یعنی زمان سلطنت ناصرالدینشاه که دولت ایران برای بازپسگیری بحرین در تلاش بود افراد مختلف خاندان خلیفه که قدرت را در بحرین در دست داشتند سرگرم برادرکشی و دزدی دریایی بودند که این کار علاوه بر صید مروارید دومین منبع درآمد ایشان بود.
همچنین در جلد اول کتاب تمامیت ارضی ایران نوشته دکتر محمدعلی بهمنی آمده است که به سال 1302 خورشیدی آن هنگام که رضاخان سردار سپه همهکاره عرصه سیاست ایران بود دو جبهه سیاسی در بحرین وجود داشت. یکی طرفداران حاکمیت ایران که اکثریت قریب به اتفاق مردم بحرین را فرا میگرفت و شامل اعراب بومی شیعی، فارسی زبانان و برخی قبایل سنی بود و طرفداران استعمار بریتانیا که عدهای از حقوقبگیران انگلیسی در بحرین را در بر میگرفت و برخی شیعیان، اعراب سنی و حتی فارسی زبانان نیز در میان آنان دیده میشد. در اردیبهشتماه همین سال بود که شورش عمومی بحرین را فرا گرفت که در نتیجه آن انگلیسیها مداخله کرده و شیخ عیسی آل خلیفه را از حکومت عزل و فرزندش حمد را به جایش منصوب کردند. این شورش که با بروز منازعه میان فارسی زبانان و اعراب بومی شیعه با نجد زبانان وهابی تشدید شد فرصتی را به انگلسیها داد تا به بهانه ناامنی نیروهای خود را وارد جزیره کند و آن را به اشغال مستقیم خود در آورند. در این میان فارسی زبانان با وجود اینکه خطر کشتارشان بوسیله وهابیها وجود داشت از حضور نظامیان انگلیسی ناراحت بودند و به همراه اعراب بومی شیعی از تمایلشان به الحاق مجدد به ایران سخن میراندند.
البته چون درباره چگونگی جدایی بحرین از ایران در سال 1350 خورشیدی و نقش محمدرضا شاه و دولت هویدا مقالات و یادداشتهای مختلفی طی 45 سال اخیر نوشته شده وارد این موضوع و بحث مربوط به آن نمیشویم اما میدانیم که به هر حال جمعیت 80 درصدی شیعه بحرین اعم از اعراب و فارسی زبانان ایرانی خواهان برقراری دموکراسی در این سرزمین هستند و همانگونه که علیرغم بیش از 1000 سال حاکمیت اهل تسنن بر عراق، پس از ساقط شدن صدام و حزب بعث سرانجام طبق قانون اساسی جدید قدرت به دست جمعیت 70 درصدی شیعیان افتاد، بحرینیها نیز خواستار حاکمیت شیعیان و تعیین سرنوشت توسط خود و نه خاندان خلیفه هستند که همواره عربستان و دولتهای غربی از آنها پشتیبانی کردهاند و اگر جنبش دموکراسیخواهی بحرین با تمایلات شعیی همانگونه که در انقلاب اسلامی سال 1357 ایران تبلور یافت به نتیجه برسد بحرینیها به خواسته خود رسیدهاند.
در این میان به نظر میرسد که بتوان بر روی اظهارات هفته گذشته دولت بحرین درباره آنچه مقامات ایران اعم از سیاسی و نظامی درباره تنگه هرمز بیان کردند تامل کرد. مثلاً نیک میدانیم که روی سخن سخنگوی جوان وزارت خارجه ایران درباره بحرین و تشبیه دو کشور ایران و بحرین به عقاب و پشه و یا مگس، نه مردم بحرین بلکه دولت آل خلیفه بوده که علاوه بر نغمههای جدایی سیاسی همواره بر جدایی فرهنگی، دینی و اجتماعی دو ملت هم اصرار داشته و خواهان گسستن این پیوندهاست. از دیگر سو وقتی سخنگوی وزارت خارجه ایران در پاسخ وزیر خارجه بحرین که در سازمان ملل متحد نماینده دارد و ما و بقیه جهان آن را به رسمیت شناختهایم سخنی بر زبان میراند، باید منتظر ضدحملههای دولت بحرین و دیگر همپیمانانش هم باشیم. با این وجود به نظر میرسد که بهتر بود بحرین را که هنوز داغ جدا شدنش از پیکره مام میهن در سینه ماست پشه و خود را عقاب خطاب نمیکردیم و با عرف دیپلماتیک به وزیر خارجه بحرین پاسخ میدادیم زیرا شایسته است اگر فرزندی دل مادر را به درد آورد، مادر خویشتنداری کند و با مهربانی فرزند را در آغوش کشد تا فرزند به یاد آورد که مادرش که بوده و کیست.
از دیگر سو خوب میدانیم که بحرین بواسطه پشتیبانی قدرتهای منطقه و غربیها سخنی یاوه درباره تنگه هرمز بر زبان رانده است اما این را هم بایستی بدانیم که چون تنها راه معاش بحرین از سفره نفت گذر از گلوگاه هرمز است شاید بدینسان و تحت فشار دولتهای دیگر اینچنین اظهار نظر کرده است.
همچنین اگر موضوع این است که بحرین روزگاری از آن ما بوده و چون اینگونه بوده، نباید این کشور سخنی درباره تنگه هرمز بر زبان بیاورد، باید گفت که آری! بحرین روزگاری از آن ما بود و ما بر آن ادعا داشتیم، اما انگلیسیها که در دوران قاجار و از روی ضعف ما این جزیره و جزایر سهگانه را تصاحب کرده بودند حاضر به باز پس دادنش نشدند و ما را وادار به پذیرش آنچه کردند که نمیخواستیم. با این وجود شایسته است که حتیالمقدور دل مردمان آن را که سالهاست با خاندان خلیفه بر سر دموکراسی در ستیزند به درد نیاوریم و کلام را کامل کنیم که منظور ما از «مگسی کجا تواند که بیافکند عقابی» تنها دولت و حاکمیت بحرین بوده و نه مردم آن که دوستدار ایرانند زیرا باید بدانیم با تمام کشمکشهای میان ایران و بحرین، مجلس نمایندگان بحرین علیرغم حضور ناوگان پنجم دریایی ایالات متحده آمریکا در خاک این کشور، طرحی را تصویب کرده که به موجب آن ارتش ایالات متحده حق ندارد از این پایگاه علیه خاک ایران اقدام نظامی کند! همچنین این را نیز بدانیم که اطلاعات پرواز فرودگاه بینالمللی منامه در بحرین، چهارمین فرودگاه پس از فرودگاههای ایران، افغانستان و تاجیکستان است که علاو بر زبان رایج، به فارسی نیز اطلاعات پرواز را اعلام میکند که آگاهی از این موضوع، تبسم را بر روی لبان هر ایرانی مینشاند.
شماره ۷۷ دوهفته نامه آیت ماندگار