کد خبر: ۸۰۴
تاریخ انتشار:۲۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۰:۴۷
سردرگمی‌های آمریکا در خاورمیانه
گروه سیاسی
رویکرد و سیاست های نسنجیده آمریکا درباره مسائل خاورمیانه سبب شده است که واشینگتن در بسیاری از سیاست‌های منطقه‌ای، خود را در مقابل بن‌بست ببیند.
آمریکا سیاست مشخصی درباره تحولات منطقه خاورمیانه ندارد و نمی تواند حرف اول و آخر را بزند. اقدامات آمریکا و متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی آن طی سال‌های گذشته تا حد زیادی در بی‌ثباتی و گسترش تروریسم در منطقه تأثیرگذار بوده است. اما آنها نتوانسته معادلات خود را در ترسیم مجدد نقشه منطقه ای به کرسی بنشانند. واشینگتن در خاورمیانه با تلخ کامی هایی روبرو شده که خود تا حدود زیادی مسوول آنها است.
این گزارش در بردارنده مهمترین تحلیل هایی است که در رسانه های عربی درباره آشفتگی اوضاع آمریکا در منطقه خاورمیانه منتشر شده است.

روزنامه های «العرب» قطر، «القدس العربی» چاپ لندن، «عربی 21» و «الاهرام» مصر و هفته نامه «الامان» لبنان، آشفتگی اوضاع آمریکا در خاورمیانه را بررسی کردند.
روزنامه العرب قطر نوشت: آمریکا به طور بی سابقه ای در خاورمیانه دچار سردرگمی شده است. قدرت نفوذ این کشور برای تاثیر گذاری بر تحولات برپایه منافع خود کاهش یافته است. این موضوع به دلیل کاستی در قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا نیست. بلکه این کشور بیشتر موارد از این قدرت ها به طور اشتباه استفاده کرده است و این موضوع مصیبت هایی را به بارآورده که دیگر قابل اصلاح نیستند و آمریکا را در باتلاقی از رفتارهای نادرست و ویرانگر در منطقه وارد کرده اند. شاخص هایی وجود دارد که بیانگر این وضعیت است. شاید برجسته ترین آنها افزایش شدت اختلاف میان همپیمانان آمریکا در منطقه باشد و درگیری های پنهان میان آنها به تنش مستقیم و نیابتی منجر شده است که سیاست های واشنگتن عامل آن است.
همانطوری که این مسائل در اختلافات دولت عراق و دولت اقلیم کردستان عراق، امارات و عربستان در جنگ یمن ، عربستان و متحدان آن با قطر و همچنین اختلاف ترکیه و شبه نظامیان کرد دیده می شود. این اختلاف ها نشان می دهد واشینگتن دیگر نمی تواند روابط میان همپیمانان خود را بر پایه منافع همه طرف ها مدیریت کند. بلکه آمریکا در بسیاری از موارد بخش بزرگی از مشکلات است. این کشور در شرایطی که نقش آن کاهش یافته احساس می کند با بحران آفرینی و باقی ماندن اختلاف ها می تواند بخشی از نفوذ از دست رفته خود را بازیابد. اما این رویکرد هزینه های گزافی برای واشنگتن در پی دارد که بی اعتمادی به آمریکا یکی از این هزینه ها است.
تبلیغات فزاینده آمریکا درباره فدرالیزه کردن منطقه نیز نتیجه شکست پیاپی آمریکا در درک پیچیدگی های موجود در داخل کشورهای منطقه است. این کشور نمی تواند تحولات را به طور درست تشخیص دهد و راه حل مناسبی را ارائه دهد. این موضوع از ناتوانی تاثیرگذاری آمریکا ناشی می شود. این عامل سبب شده است آمریکا برای تجزیه و تقسیم منطقه تلاش کند تا شاید فهم هر یک از رویدادها و نحوه برخورد با آنها آسان شود.
بیشتر مداخلات آمریکا در منطقه به دلایل بسیاری شکست سختی خورده است. مهمترین علل شکست های آمریکا این است که واشنگتن به توصیه های دیگران توجهی ندارد و بر ایدئولوژی هایی تکیه کرده است که با منافع آمریکا و همپیمانان آن در تناقض است. این کشور برای دخالت در امور کشورها زمان و توجیهات اشتباهی را انتخاب کرده است و این موضوع در عراق و سوریه دیده شد. هنگامی که آمریکا دچار اشتباه های بزرگی در منطقه می شود تلاش می کند این اشتباه ها را با قدرت نظامی تصحیح کند و این موضوع سبب مصیبت هایی می شود که قابل اصلاح نیستند و آمریکا را در حلقه گسترده ای از سیاست ها و دخالت های نادرست وارد می سازند.
به نوشته روزنامه القدس العربی، نخبگان آمریکا هم به بحران مشروعیتی که سیاست های آمریکا از آن رنج می برد، پی برده اند. این موضوع برای جایگاه آمریکا در محافل بین المللی آثار ناگواری به دنبال داشته است. نخبگان نیز مانند دیگر شهروندان آمریکا تمایل دارند آمریکا به عنوان یک قدرت برتر اثرگذاری خود در نظام جهانی را حفظ کند اما راهیابی «دونالد ترامپ» به کاخ سفید در تقویت بحران مشروعیت نقش داشت. سیاست های دولت ترامپ در خاورمیانه و پیچیدگی اوضاع این منطقه به طور خاص آثار ناگواری برای اعتبار و چهره آمریکا به دنبال داشته است.
به نوشته روزنامه عربی 21، با وجود اشتباه در سیاست های آمریکا، دولت ترامپ از یک تنگنا به تنگنا و بحران دیگری منتقل می شود. دولت ترامپ شکست هایی را از دوران «اوباما» به ارث برد و بر روی آنها تکیه کرد. همپیمانان سنتی آمریکا به طور آشکار با واشنگتن مخالفت می کنند. آمریکا و عربستان در منطقه از یک بحران به بحران دیگری منتقل می شوند. این در شرایطی است که روسیه از این موضوع استفاده می کند و با ایران و ترکیه روابط تنگاتنگی برقرار کرده و در منطقه به طور بی سابقه قدرت و نفوذ پیدا کرده است.
به نوشته روزنامه الاهرام به نقل از روزنامه «ایندیپندنت»، جنگ سوریه نمونه ای از جنگ افروزی سیاست های آمریکا است. تردید آمریکا در رویارویی با دخالت ترکیه در عفرین سوریه بیانگر کاهش پرشتاب قدرت آمریکا است و سیاست های آمریکا نتایج معکوسی به دنبال داشته است.
به نوشته هفته نامه الامان، چند هفته از تصمیم گستاخانه آمریکا درباره قدس سپری نشده بود که بسیاری از شاخص ها نشان داد دیگر آمریکا قدرت تحمیل سیاست ها و طرح ها خود در جهان به ویژه خاورمیانه ندارد. اگرچه آمریکا هنوز هم سیاست ها و راهبردهای خود را با توهُم قدرت اداره می کند اما اکنون جهان چند قطبی شده است و آمریکا باید قدرت و فعالیت دیگران را به رسمیت بشناسد. حضور روسیه در این منطقه در منطقه خاورمیانه موضوع مهمی است که آمریکا نمی تواند اهمیت آن را نادیده بگیرد.
نگاهی به کارنامه ترامپ طی یک سال گذشته نشان می دهد او بسیاری از مسائل اصلی سیاست سنتی آمریکا را ویران کرده است. او گروهی از یهودیان تندرو را برگزیده است که به یکی از پیچیده ترین موضوع جهان نگاه تک بعدی دارند. به همین دلیل بسیاری از مشاوران ترامپ کناره گیری کردند یا برکنار شدند. زیرا آنان طاقت تحمل هواداری بی چون و چرای ترامپ از صهیونیست ها را نداشتند. دولت ترامپ توافق هسته ای ایران را تهدید کرد اما او تا کنون در مسیر عقب نشینی یا بازنگری در این توافق با شکست روبرو شده است و دیگر طرف های توافق از دولت ترامپ انتقاد کرده اند.

ناکامی آمریکا و همپیمانان آن در سوریه
به نوشته روزنامه الوطن، اگرچه سیاست های خصمانه آمریکا و رژیم اسرائیل هنوز هم برای جلوگیری از استقلال دیگر کشورها عمل می کند تا این کشورها در انتخاب همپیمانان طبق اراده و خواست خود عمل نکنند. اما سوریه با انتخاب سیاست ملی و مستقل هدف های آمریکا را با شکست روبرو ساخت. به لطف سیاست های مستقل سوریه و ائتلاف های منطقه ای و بین المللی با قدرت هایی که با سیاست های استعمارگری آمریکا مخالف هستند همه تلاش های رژیم اسرائیل و آمریکا برای منزوی ساختن و تجزیه سوریه با شکست روبرو شد.
در این زمینه نشریه الکترونیکی «اونز» فرانسه که مخالفت سیاست های استعمارگری آمریکا است نوشت شکست طرح آمریکا برای یکه تازی در سوریه سبب شده تا آمریکا و رژیم اسرائیل لحن تهدید علیه ایران و روسیه به عنوان برجسته ترین همپیمان سوریه در جنگ علیه تروریسم را در دستور کار قرار دهند.
رژیم اسرائیل سیاست های تهدید علیه ایران و دولت ترامپ سیاست فشار بر روسیه را برعهده گرفته اند. رژیم اسرائیل و آمریکا هنوز هم در نتیجه شکست در سوریه و ادامه مقاومت و حضور «بشار اسد» در قدرت از سرخوردگی رنج می برند. سوریه و همپیمانان آن موفق شدند داعش را شکست دهند و بسیاری از گروه های مخالف را به سوی روند سیاسی و حل مسالمت آمیز بحران سوریه سوق دهند و این سبب شده است که واشنگتن و تل آویو نیروهای ذخیره خود را از دست بدهند.
به نوشته الوطن، بیشتر تحلیلگرانی که در اندیشکده های آمریکا و اروپا مسائل منطقه را دنبال می کنند معتقدند پیروزی سوریه و همپیمانان آن در جنگ علیه تروریسم سبب شده است که آنها مرحله ای از موازنه قدرت را در سطح بین المللی تحمیل کنند که آمریکا و همپیمانان آن پیش از تحولات تازه در جنگ سوریه و تاثیر آن بر منطقه زیر بار آن نمی رفتند.

بازیگران تحولات سوریه و رویکردهای غوطه‌ور در بحران
همزمان با ادامه منازعات نظامی منطقه عفرین، درگیری ها در غوطه شرقی نیز به اوج رسید تا اعضای شورای امنیت برای جلوگیری از افزایش شمار کشته شدگان و برقراری آتش بس مذاکراتی فشرده را به انجام رسانند.
شورای امنیت سازمان ملل در جلسه شنبه شب (پنجم اسفندماه) قطعنامه ای را به اتفاق آرا به تصویب رساند که طرف های درگیر در سوریه را طی یک ماه آینده از اقدامات نظامی علیه یکدیگر باز می دارد.
در هفته های گذشته ناحیه عفرین در شمال غربی سوریه شاهد درگیری نیروهای نظامی ترکیه و طیفی از معارضان دولت دمشق موسوم به ارتش آزاد سوریه از یک سو و گروه های مسلح کُردی به ویژه یگان های مدافع خلق در سوی دیگر بود. از اوایل هفته گذشته نیز غوطه شرقی در حومه پایتخت صحنه منازعاتی بود که بنابر اعلان برخی منابع خبری تاکنون 500 نفر را به کام مرگ فرستاده است. بنا بر گزارش برخی رسانه های غربی 127 تن از کشته شدگان کودک هستند.
با توجه به ملتهب شدن دوباره عرصه میدانی سوریه، کشورهای سوئد و کویت به عنوان اعضای غیردائم شورای امنیت پیش نویس قطعنامه ای را برای برقراری آتش بس ارایه دادند؛ پیش نویسی که قرار بود اواخر هفته گذشته به تصویب برسد اما به دلیل ملاحظات روسیه برای نزدیک شدن به قابلیت اجرایی، اجماع بر سر آن تا بعد از ظهر روز شنبه به طول انجامید.
پس از تصویب این قطعنامه اعلام شد رهبران آلمان و فرانسه در زمینه اجرای آن با «ولادیمیر پوتین» به گفت وگو و رایزنی خواهند پرداخت. نکته دیگر اینکه قطعنامه شورای امنیت گروه های مسلح افراطی وابسته به داعش و القاعده نظیر هیات تحریرالشام (جبهه النصره سابق) را از آتش بس مستثنی کرده است.
از دید مقامات و رسانه های غربی، دولت دمشق با حمایت کشورهایی چون روسیه در بمباران غوطه شرقی مرتکب فجایع انسانی شده و از این رو باید هر چه سریع تر حملات ارتش سوریه به این منطقه پایان یابد. به همین خاطر، توقف هر چه سریع تر مخاصمات نظامی در دستور کار شورای امنیت قرار گرفت تا به سرعت فرایند امدادرسانی به غیرنظامیان آغاز شود.
دولت سوریه اما غوطه شرقی را مرکز تجمع تروریست های هیات تحریرالشام می داند که در میان غیرنظامیان پناه گرفته و آنان را به نوعی سپربلای خود قرار داده اند. از سوی دیگر، این منطقه یکی از آخرین و اصلی ترین سنگرهای گروه های مسلح افراطی است که بخش مهمی از حملات به پایتخت از آن ناحیه صورت می گیرد.
به همین خاطر حملات نیروهای دولتی به غوطه شرقی را می توان تلاشی برای کور کردن چشم فتنه تروریسم تکفیری، تامین امنیت سوری ها به ویژه در پایتخت و یکسره کردن کار افراطی های مسلح توصیف کرد؛ اقدامی که مع الاسف به دلیل شرایط استقرار گروه های تروریستی غیرنظامیان را قربانی ساخته است.
در وضعیت کنونی و با وجود تداوم عملیات «شاخه زیتون» ترکیه در نواحی شمالی سوریه، این اقدام دولت دمشق است که کانون توجه و تمرکز بازیگران غربی بحران سوریه قرار گرفته و با حساسیت ویژه ای دنبال می شود.
در میان مباحث گوناگون در خصوص نتایج عملیات نظامی در سوریه، نکته ای که با تغافلی اساسی روبرو است نقش و تاثیر سیاست ها و اهدافی است که از ابتدای بحران این کشور از سوی بازیگران غربی و عربی تعریف و اعمال شد و سوریه را گام به گام به سوی جنگ، ویرانی و کشتار و آوارگی ساکنانش پیش برد.
نگاهی به رویکردهای این بازیگران دوگانگی های رفتاری آنان را در به ویژه در عرصه تحولات سوریه نمایان می سازد. نماینده آمریکا در سازمان ملل در حالی روس ها را به کارشکنی در مذاکرات مربوط به آتش بس و نقش داشتن در بمباران غوطه متهم می سازد که واشنگتن خود پرسش برانگیزترین کارنامه را در زمینه سیاست اعلانی مبارزه با تروریسم برجای گذاشته است.
تجربه عملیات نظامی غربی ها در کشوری چون لیبی و هدف قرار دادن مواضع «معمر قذافی» دیکتاتور این کشور و نیروهای وابسته به وی در سال 2011 و مقایسه آن با اقدامات ائتلاف ضدداعش نشان می دهد، پاکسازی کشورهایی چون سوریه و عراق از عناصر تروریستی تکفیری در اولویت بازیگران غربی قرار نداشته و در مقابل، اقدامات مشروع دولت های ناهمسو در قلمرو خود به واسطه تعارض با موقعیت و منافع این بازیگران واکنش آنان را برمی انگیزد.
قربانی شدن غیرنظامیان در شرایط طبیعی بیش از بیگانگان برای رهبران و نظامیان یک کشور گران و ناگوار است اما در سوریه بخش اعظم مصائب مردم این کشور ریشه در مداخلاتی خارجی دارد که از سال 2011 زمینه ساز سلاخی شهروندان عادی این به ویژه زنان و کودکان به دست تکفیری ها شد.
در شرایط کنونی نیز تلاش بسیاری از بازیگران برای ایجاد تغییر در سمت و سوی تحولات سوریه به سود خود و امتیازگیری در فرایند مذاکرات آتی موجب شده تا آتش درگیری های نظامی خرمن سوری ها به ویژه افراد غیرنظامی و بی پناه را بسوزاند. این در حالی است که سرنوشت مردم سوریه بیشتر به شکل دست افزاری سیاسی موضوع چانه زنی و رایزنی ها بسیاری از بازیگران منطقه ای و غربی بحران این کشور قرار می گیرد.

شماره 52 دوهفته نامه آیت ماندگار