از فردای پیروزی انقلاب اسلامی یک جریانی به دنبال این بود که از آن قطار با واگنهای بسیار متعدد و طولانی تنها یک کوپه باقی بگذارد و این به معنی محدود کردن ارزشهای نظام سیاسی است که به خاطر آن به هر حال یک انقلاب با شکوه شکل گرفت که بسیاری از گروههای سیاسی و جریانات در آن شریک بودند. بنا بود در این نظام سیاسی مارکسیستها آزاد باشند و تئوریسین و ایدئولوگ آنها میگفت که در دانشگاههای الهیات نه تنها باید مارکسیسم درس داده شود که باید این درس توسط مارکسیستها انجام شود. حال آنها رسیدهاند به نقطهای که حتی بسیاری از نیروهای درون انقلاب را هم به رسمیت نمیشناسند؛ و هیچ ابایی ندارند از اینکه رییسجمهور و وزیر خارجه را جاسوس بنامند به نظر من بیش از آنکه نشانگر صحت اراده انقلابی آنهاست باید به آنها با دیده تهدید نگریست و دست سرویسهای امنیتی بین المللی را در این تشکیلات دنبال کرد.
من فکر میکنم با رادیکال کردن فضای سیاسی، هزینه عمل سیاسی و اصلاحی را بسیار بالا میبرند و موجب ناامیدی مردم میشوند. به نظر من اتاق فکر و اتاق عملیات روانی جناح افراطی با جناح اصولگرا هم متفاوت است، آنها حتی اصولگرایان را هم قبول ندارند یعنی اگر دستشان برسد علی لاریجانی را هم اعدام میکنند، به نظر میآید که این جریان با ناامید کردن فضا برای جامعه میخواهند پالسی را به جامعه دهند که از طریق مسالمتآمیز امکان هیچگونه پیشبرد مطالباتی وجود ندارد و آنها با صندوقهای رأی قهر کنند. قهر کردن اکثریت عامه مردم با صندوقهای رأی موجب سازماندهی شبه پادگانی این گروهها به پای صندوقها و پیروزی ایدههای مورد نظرشان خواهد شد و این خطری است که جامعه سیاسی ایران را تهدید میکند. عملکرد آنها شبیه گروههای شبه نظامی و میلیشیا و شبه فاشیست است که در اروپای مدرن در اسپانیا و رومانی شاهد آن بودیم و باید با حساسیت به این موضوع نگاه کنیم.
شماره 70 دوهفته نامه آیت ماندگار