یکی از تصمیمهای ما در این موضوع گفتوگو با یکی از قربانیان دزدیهای علمی و نیز آسیبشناسی این پدیده و رواج آن در ایران با شخصی بود که خود دغدغه این قبیل آسیبهای اجتماعی را داشته باشد و بهتر آنها را بشناسد. پس چهبهتر که آن شخص جامعهشناس باشد و نیز یکی از شاکیان نقض حقوق تألیفی خود. با همه اینها گزینه ما جهت مصاحبه در این باب محسن حسام مظاهری نویسنده کتاب «رسانه شیعه؛ جامعهشناسی آئینهای سوگواری و هیئتهای مذهبی در ایران» بود که خوشبختانه از موضوع این پرونده ابراز رضایت کرد و بیآنکه اماواگری در انجام گفتوگو بیاورد یا بدقولی کرده باشد ترتیب مصاحبه موردقبول وی واقع شد و این مهم صورت پذیرفت. جریان سرقت مقاله او و جوانب گوناگون تجاوز به حقوق مؤلف را در گفت و شنیدی مختصر با وی بخوانیم:
ابتدا برای ورود به بحث ماجرای سرقت علمی که از اثر شما شده بود و حوادث پسازآن در روابط با مدرسان توضیحاتی بدهید تا خوانندگان در جریان حادثه ناخوشایند علمی شما قرار بگیرند.
«رسانه شیعه» اولین کتاب من است. کتابی که پنج سالی پژوهش و نگارشش طول کشید و بعد از ماجراهای بسیار در زمستان ۸۷ منتشر شد. این کتاب نخستین اثری بود که با رویکرد جامعهشناسانه دربارهٔ آیین عزاداری در ایران منتشرشده و نیز نخستین اثری (حداقل در زبان فارسی) که در آن سیر تاریخی پیدایش، تکوین و حیات مجالس و آیینهای عزاداری از آغاز یعنی دوران امامان شیعه تا امروز در یک خط تاریخی متصل بررسیشده است. این جایگاه اما بهآسانی بهدستآمده نیامد. پنج سال تمام خواب و خوراک من شده بود این موضوع. حریصانه به هر منبعی که گمان میکردم رد و نشانی از سیر عزاداریها دارد سرک میکشیدم. از این کتاب به آن کتاب، از این سند به آن سند. رسانه شیعه که چاپ شد، سلسلهٔ سرقتها از دادههایی که مفت و ارزان در آن گردآمده بود هم آغاز شد. این میان بیش از همه دانشجویان تنبلی که احتمالاً میخواستند در عرض دو سه ماه بارشان را ببندند و شر رساله را از سرخود و استاد کم کنند، مشتری کتابم شدند. آنهمه دادهٔ تاریخی با ارجاع دقیق و ذکر شمارهٔ صفحه وسوسهکننده هم بود. تا به امروز چندین رسالهٔ دانشگاهی سراغ دارم که از دادهها و تحلیلهای کتاب من استفادهٔ «مؤثر» و «بنیادی» ـ نه استفادهٔ معمول و متعارف ـ کردهاند. تازه اینها در محدودهای است که توانستهام رصد کنم. کسانی که خردهانصافی داشتهاند نامی هم از کتاب در پاورقی یا جزو منابعشان آوردهاند. آنها که این اندازه انصاف هم نداشتهاند با خیال راحت کپیپیست کامل کردهاند. آخرین نمونهٔ این کپیبرداریهای دنبالهدار اما حکایتش از همه جالبتر است. پاییز ۹۳ ناگهان خبر رسید که مرکز ق.ا با همکاری انتشاراتشان، یک مجموعهٔ ۲۱ جلدی آموزش تخصصی مداحی تدوین کرده و قرار است رونمایی شود. از همان اول حدس زدم یک جای کار میلنگد. تدوین ۲۱ جلد کتاب در موضوعات مختلف تاریخی و ادبی و دینی کار هر مجموعهای نیست. تبلیغات وسیعی برای مراسم رونمایی این مجموعه شد. خود من پوسترهای برنامه را در مترو دیدم.
۲۲ آبان ۹۳ مراسم رونمایی در باشکوهترین شکلش در سالن همایشهای بینالمللی صداوسیما برگزار شد. چند روز بعدازآن مراسم، یکسری از کتابها به دستم رسید. برحسب حوزهٔ علاقه و کارم نخستین جلدی که جلب نظرم کرد «تاریخ عزاداری» بود که نام … روی جلدش درجشده بود. در همان تورق اولیه فهمیدم شک و اضطراب من بیجهت نبوده. بخش عمدهای از کتاب همان مطالب کتاب من بود! نقلقولها مستقیماً ذکرشده بودند و ارجاعات من مستقیماً ارجاع دادهشده بود. بعضیجاها البته چند سطری هم برای خالی نبودن عریضه افزودهشده بود به متن من؛ اما لااقل حدود نیمی از کتاب رونویسی و بازنویسی بخشهایی از فصل ۱ رسانه شیعه بود. این اندازه هم رعایت انصاف نشده بود که حتی در منابع آخر کتاب (که اغلب آنها هم از کتابنامهٔ کتاب من کپی شده)، نامی از رسانه شیعه برده شود! یکجاهایی هم دم خروس بدجور بیرون زده که کار را جالبتر کرده. مثلاً در سرقت منابع، احتمالاً برای بالا بردن غنای کتاب ساختگی! چند کتاب متفرقه مثل «تجدد و تشخص» آنتونی گیدنز را هم لابهلای منابع دیگر کپی و ذکر کردهاند! تاب را به چند نفر از خبرگان و اساتید نشان دادم و همه با تأسف مدعای من را تأیید کردند. بااینحال چون بنای آبروریزی نداشتم پیام فرستادم برای ناشر و مؤلف که این کار شما، کاری غیراخلاقی، غیرشرعی، غیرقانونی و غیرحرفهای است.
به نظر شما این واقعه و دیگر وقایع دزدی علمی و کتاب سازی و عدم مراعات حقوق مادی و بهویژه معنوی مؤلف علل جامعهشناختی دارد یعنی در ساخت و باورهای جامعه ریشه دارد یا اینکه به ساختار اداری و آموزشی نهادهای دولتی برمیگردد؟ یا اینکه هر دو عامل در رواج و شکستن تابوی این پدیده نقش ایفا میکنند؟ درباره هرکدام از دلایل توضیحات جامعی ارائه دهید.
به نظر میرسد کتاب سازی و عدم رعایت حقوق مؤلفین یک پدیدهٔ تکعاملی نبوده و مجموعهای از عوامل در ظهور آن تأثیرگذار بوده و هستند. از عوامل حقوقی نظیر خلأهای قانونی در حمایت از حقوق مؤلفین و ابهامات حقوقی در تعریف و دقیق کتاب سازی گرفته تا دلایل تاریخی نظیر ناکارآمدی روششناسیهای سنتی تحقیق و تألیف و نیز آسیبهای نهاد آموزش بهویژه آموزش عالی ازجمله رواج فرهنگ مدرکگرایی.
تاکنون تحقیقی فراگیر و گسترده در ایران و نیز برخی از کشورهای اروپایی و آمریکایی یا کشورهای همتراز با ایران درباره میزان تخلفات علمی و دزدی آثار نویسندگان انجامشده است؟ در صورت پاسخ مثبت ارزیابی شما از میزان تخلفات علمی در مقایسه ایران و دیگر کشورها چیست؟ و نیز کشورهایی که آمار تعدی به حقوق مؤلف بسیار کم است چه تدابیر و سازوکارهای آموزشی و دولتی اندیشیدهاند که در این کشورها کمتر تخلف رخ میدهد؟
اطلاعی ندارم.
شما برای رفع این معضل علمی چه اندیشهها و راهکارهای جامعهشناسانه و دولتی پیشنهاد میکنید و اینکه آیا این پیشنهادها در درازمدت پاسخگوی این معضل خواهند بود یا میانمدت یا کوتاهمدت؟
در کوتاهمدت خیر اما در میانمدت و بلندمدت راهکارهای مؤثری میتوان ارائه داد که بهقرارند:
در میانمدت راهکارهایی ازجمله: رفع خلأهای قانونی از طریق تدوین قوانین قاطع و صریح حمایت از همهٔ حقوق مؤلفین، بالا بردن هزینههای سرقت علمی از طریق ایجاد پشتوانههای قانونی و حقوقی و تعیین مجازات سنگین برای متخلفان و سارقان.
در بلندمدت: اصلاح فرهنگ پژوهش در حوزه و دانشگاه، اصلاح نظام آموزش و پژوهش، اصلاح و تغییر شاخصهای ارزیابی پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی، تغییر رویکردهای کمی گرا و مدرکگرا در آموزش عالی، ارتقای سطح کاربردی پژوهشهای نظری از طریق برتری بخشیدن به پژوهشهای مسئلهمحور بهجای پژوهشهای خنثی، فرهنگسازی در موضوع حقوق معنوی در رسانههای گروهی بهویژه صداوسیما و مطبوعات.
شماره 12 دوهفته نامه آیت ماندگار