سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۲۵۰
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۸ - ۰۲ آبان ۱۳۹۵ - 23 October 2016
ابوالفضل بازرگان / فعال سیاسی
پیش‌بینی درباره شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که ممکن بود در صورت رخ ندادن آن کودتای ننگین آمریکایی – انگلیسی برای سرنگون کردن نخستین دولت ملی تاریخ معاصر ایران در شش دهه پیش پدید آید به‌ویژه برای کسی که ادعای تحلیل گری و تبحر در سه زمینه گسترده یادشده ندارد بسیار دشوار، اگرنه ناممکن، است. ازاین‌رو، نباید انتظار توفیق دلخواه این قلم در ارائه یک پیش‌بینی با تحلیل و استدلال علمی داشت.
به‌هرحال نخستین شرط برای هرگونه پیش‌بینی بررسی و تحلیل شرایط و اوضاع‌واحوال جهانی، منطقه‌ای و داخلی و نیز قدرت و امکانات بالقوه بازیگران اصلی در دوره موردمطالعه است. بر این پایه، لازم است که در وهله نخست، موقعیت و نقش دولت‌ها و ملت‌های اثرگذار در آن برهه از تاریخ را موردبحث و بررسی قرار داد.
دولت ایالات‌متحده آمریکا. این دولت- که درواقع پیروز اصلی جنگ دوم جهانی بود و ازنظر نظامی و اقتصادی ابرقدرت شماره یک به شمار می‌رفت- باآنکه برخلاف برخی از قدرت‌های مطرح جهان در قرون
گذشته، دارای مستعمرات رسمی و کلاسیک نبود و ظاهراً قصد استعمار مستقیم و آشکار کشورهای توسعه‌نیافته و ضعیف را نداشت، تلاش می‌کرد که منطقه و دامنه نفوذ و عملش را گسترش دهد و سهم بیشتری از منابع کشورهای دیگر، به‌ویژه در منطقه نفت‌خیز خاورمیانه را به چنگ آورد. ازاین‌رو، شگفت نبود که در جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران تا مرحله قطع تسلط انحصاری دولت استعمارگر انگلستان (موسوم به بریتانیای کبیر)، از طریق شرکت غاصب و دست‌نشانده نفت ایران و انگلیس، خود را پشتیبان دولت مصدق نشان می‌داد ولی هنگامی‌که با مقاومت سرسختانه دکتر مصدق در برابر خواست آمریکا و انگلستان برای سپردن اداره و کنترل صنعت نفت ایران به غول‌های نفتی آمریکایی و اروپایی روبرو شد، تغییر موضع داد و تصمیم به مشارکت در سرنگونی دولت ملی مصدق گرفت.
دولت انگلستان. باآنکه امپراتوری بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم از قدرت کمابیش بلامنازعش کاسته شده و پاره‌ای از مستعمراتش را ازدست‌داده یا در شرف از دست دادن بود، هنوز جزء چند ابرقدرت جهان محسوب می‌شد و به لحاظ نظامی (به‌ویژه نیروی دریایی) و سیاسی جایگاه بالایی داشت. به‌عنوان نمونه‌ای از قدرت‌نمایی انگلستان می‌توان به توقیف کشتی حامل نفت ایران در عدن با حکم یک دادگاه دست‌نشانده انگلستان اشاره کرد.
حماسه ملی شدن صنعت نفت ایران نیز ضربه کشنده‌ای بر هیمنه و شکوه این امپراتوری پیر وارد کرده بود و دولت انگلستان، علاوه بر ناخشنودی و عصبانیت شدید به خاطر از دست دادن منافع سرشارش از نفت ایران، به‌شدت نگران آن بود که این شعله فروزان استقلال‌طلبی و آزادیخواهی در کشورهای دیگر زیر استعمار یا سلطه بریتانیا گسترش یابد و نتوان جلوی سیل خروشان مبارزه با استعمار و استثمار را گرفت. این نگرانی کاملاً بجا بود، چنان‌که نخستین الگوپذیری از جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران درحرکت جمال عبدالناصر برای ملی کردن کانال سوئز پدیدار شد.
با توجه به ۲ مورد بالا، حتی اگر کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ رخ نمی‌داد یا با شکست روبرو می‌شد، دولت‌های آمریکا و انگلستان از هیچ تلاشی برای سرنگون کردن دولت ملی (از طریق کودتا، حمله نظامی، تحریم، محاصره و ...) و به دست گرفتن دوباره کنترل نفت ایران کوتاهی نمی‌کردند.
دولت اتحاد جماهیر شوروی (روسیه). پیش از ظهور کمونیسم در روسیه و کشورهای وابسته به آن و قدرتمند شدن ایالات‌متحده آمریکا، شمال ایران منطقه نفوذ روسیه و جنوب آن منطقه نفوذ انگلستان بود و هر دو دولت بر دربار، دولت و مجلس ایران تسلط داشتند. البته، استعمار انگلستان ریشه‌دارتر بود ولی روس‌ها به علت همسایگی با ایران از یک مزیت نسبی برخوردار بودند. باآنکه پس از روی کار آمدن لنین در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، آن دولت ادعای پرچم‌داری مبارزه با امپریالیسم، کنار گذاشتن سیاست‌های طمع ورزانه روسیه تزاری و پشتیبانی از نهضت‌های آزادی‌بخش و کشورهای جهان سوم را داشت، چنین تبلیغ می‌کرد که همه کشورهای ستم دیده، ازجمله ایران، باید دولت اتحاد شوروی را در مبارزه با امپریالیسم یاری کنند و در کنار آن قرار گیرند. آنان تا پیش از ملی شدن صنعت نفت ایران، با ادعای ایجاد موازنه در برابر دولت انگلستان و برای تقویت اتحاد شوروی، خواهان امتیاز اکتشاف و استخراج نفت شمال بودند و چون با مخالفت مصدق- که معتقد و مصمم به اجرای سیاست موازنه منفی و عدم تعهد و مورد پشتیبانی ملت ایران و احزاب و شخصیت‌های ملی میهن‌دوست بود- روبرو شدند، دکتر مصدق را عامل امپریالیسم خواندند و بدترین حملات لفظی و سیاسی را به‌طور مستقیم یا از طریق حزب توده و سازمان‌های وابسته به آن علیه او و دولتش انجام دادند. در کودتای ۲۸ مرداد نیز، حزب توده- که پیش از آن، با تندروی‌ها و کارشکنی‌هایش زمینه ذهنی نگرانی از کمونیستی شدن ایران را ایجاد کرده بود- به پیروی از اتحاد شوروی، هیچ حرکت بازدارنده‌ای انجام نداد. طرفه آن‌که دولت اتحاد شوروی که در تنگنای اقتصادی ناشی از تحریم نفت ایران به‌وسیله قدرت‌های غربی از کمک به دولت مصدق خودداری کرده بود، پس از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد ۱۴ تن طلای متعلق به ایران را به دولت برخاسته از کودتا هدیه کرد. بدین ترتیب، در صورت برقرار ماندن دولت مصدق و تداوم سیاست‌های مستقل آن، پشتیبانی دولت شوروی از دولت ملی بعید به نظر می‌رسید.
از مجموع آنچه گفته شد، می‌توان چنین گمانه‌زنی کرد که اگر کودتای ۲۸ مرداد رخ نداده یا شکست‌خورده بود، دولت ملی مصدق همچنان با دشواری‌های بسیار ریشه‌ای و طولانی و ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روبرو می‌گردید و تداوم قابل‌اطمینان آن تنها در صورت ابراز فداکاری و ایثار مردم ایران، تغییر اساسی موضع شوروی (مثلاً بدان گونه که در حمایت از دولت مصر در برابر حمله انگلستان، فرانسه و اسراییل غاصب بروز کرد) و پشتیبانی مؤثر دولت‌های غیر دست‌نشانده در مجامع بین‌المللی و ملت‌های قیام کرده یا در حال خیزش و به‌طورکلی، آزادمردان و دمکراسی خواهان جهان قابل‌تصور می‌بود. در آن صورت، زمینه‌های رشد مردم‌سالاری و توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و توسعه انسانی در میهن عزیز خودمان و کشورهای مستعد منطقه فراهم می‌گردید.

شماره 17 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها