سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۲۵۳
تاریخ انتشار: ۲۲:۲۲ - ۰۲ آبان ۱۳۹۵ - 23 October 2016
صحبت‌های «هومن خلعت‎بری» رهبر ارکستر و اپرا با آیت ماندگار:
هومن خلعت‎بری
گروه موسیقی: بغض آسمان بهاری ترکیده است! از پشت پنجره به افق‌های دوردست خیره شده است. شروع تند بارش بهاری سرسبزی و طراوت را با خود به ارمغان آورده است.
در ذهنش هم‌نوا با بارش بهاری، بارانی از نت را به نظاره نشسته است! سکوت پیرامونش را احاطه کرده و مرور خاطرات هنری گذشته شاید حلاوت دیگری دارد؛ اما این‌طور نیست!
همیشه به دنبال دریچه‌های نو در موسیقی برای آشنا کردن عموم مخاطبان بوده و رؤیای همنوایی این هنر فاخر در بین عموم مردم کشورش را دارد.
کمر همت بسته تا در سایه حمایت‌ها با اهالی موسیقی روزنه‌های موسیقی را برای هم‌وطنانش بیش‌ازپیش روشن کند.
هومن خلعت‎بری نامی آشنا برای اهالی موسیقی در داخل و خارج کشور است. او متولد تهران و ساکن کشور اتریش، رهبر ارکستر و اپرا است.
لیسانس موسیقی از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران می‌گیرد و سپس در سال ۱۹۹۶ برای ادامه تحصیل رهسپار کشور اتریش می‌شود.
هومن تحصیلات خود را در ۲ رشته رهبری کُر و رهبری ارکستر در دانشگاه موسیقی شهرگرَتس (Graz ) اتریش خاتمه می‌دهد.
او از سال ۱۹۹۹، در سال سوم دانشگاه به استخدام اپرای شهر گرتس درمی‌آید و تابه‌حال هم این همکاری تداوم دارد.
از سال ۲۰۰۰ مدیر هنری فستیوال قصر کریشتِتِن (Schloss Kirchstetten) در شمال اتریش می‌شود و در ۲ سال اخیر رهبر ارکستر متروپولیتن پراگ است. (www.Schloss-Kirchstetten.at)
این هنرمند با موسیقی ایرانی نیز بیگانه نیست. اجرای قطعات «ای وطن» با تار آقای کیوان ساکت، «بارون بارونه» با ویلن مرحوم حسین یوسف زمانی و نوازندگی پیانو در موسیقی متن بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها متعلق به زمانی است که در ایران زندگی و فعالیت داشته است.
فعالیت‌های خلعتبری در خارج ایران حکایتی طولانی دارد که می‌توان به اجرای «ونوشه - راپسودی برای سه‌تار و ارکستر سازهای ملی ایرانی» اثر حمید متبسم با اجرای خود آهنگساز به‌عنوان تک‌نواز سه‌تار و یا قطعه «سیمرغ» از دیگر ساخته‌های متبسم بر اساس داستان زال و سیمرغ شاهنامه فردوسی، برای تکخوان و گروه کر و ارکستر سازهای ملی ایرانی با اجرای همایون شجریان و یا اجرای قطعه «پارسی» اثر احمد پژمان با ارکستر فیلارمونیک اُلموتز در چک و سایر اجراها اشاره کرد.
خلعت بری در این مصاحبه از سرگذشت خود در زمان تحصیل در اتریش، دلایل حضور در یک برنامه ماهواره‌ای و توصیه‌هایی برای علاقه‌مندان به موسیقی سخن گفته است:

این روزها مشغول چه کارهایی در حوزه موسیقی هستید؟
پروژه‌های موسیقایی کم‌وبیش درراه‌اند! چرخ زندگی و موسیقی طبیعتاً می‌چرخد و جریان دارد. ازلحاظ قانونی، اجازه مطرح کردن خیلی از برنامه‌ها را ندارم. البته اعلام بعضی از آن‌ها منع قانونی ندارد. به‌محض شروع تابستان امسال و تمام شدن فصل هنری و فعالیت‌های من در اپرای گرتس، تمرینات فستیوال امسال شروع می‌شود.  
فستیوال قصر کیرشتتن با یک کنسرت افتتاحیه با موضوع «یک‌شب ایتالیایی» در ۲۳ جولای کار خودش را شروع می‌کند. امسال برای این کنسرت افتتاحیه، خانم نسرین عسگری به‌عنوان سولیست سوپرانو با من همکاری خواهند داشت.
برای اپرای امسال فستیوال هم اپرای «دون پاسکواله» (Don Pasquale) اثر دونیتزتی/ Donizetti آهنگساز ایتالیایی رو انتخاب کرده‌ام و از ۲۹ جولای به مدت ۷ شب رهبری می‌کنم.
 جالب است بدانید که انتخاب دون پاسکواله به پیشنهاد استادم احمد پژمان بود که بلافاصله من قبول کردم و اعلام شد. بلافاصله بعد از اتمام فستیوال، تور «کارگاه آواز و صحنه» شروع خواهد شد. این کارگاه یا مستر کلاس ۲ روزهٔ آواز، فقط برای افراد پیشرفته است که با ۷ هنرجوی انتخاب‌شده از طریق ارسال یک ویدیوی ۳ دقیقه‌ای به‌صورت فعال و حضوری روی صحنه کار می‌کنم. افراد غیرفعال و تماشاگران هم در سالن حضور دارند و می‌توانند شاهد تدریس من باشند.
این سری کارگاه‌ها در شهرهای دیگر اروپا هم ادامه پیدا می‌کند و پروژه جدیدی است.
ضبط آثار آهنگسازان مختلف ایرانی و غیر ایرانی بخصوص در حیطه موسیقی متن فیلم هم در لیست مسئولیت‌های من با ارکستر پراگ است.  

برای زنده کردن اجراهای اپرا در ایران چه پیشنهادی می‌کنید؟
اپرا هنر کاملی است! یعنی از موسیقی و ارکستر و خواننده تا بازی و تئاتر - صحنه و کارگردانی - گریم و لباس و نور و صدا و غیره همه و همه در همکاری با یکدیگر هستند تا یک اپرا روی صحنه بیاید. کاری بسیار دقیق و مستلزم برنامه‌ریزی و مدیریت اصولی را می‌طلبد.
برای برگزاری یا اجرا و زنده کردن اپرا احتیاج به نیروی متخصص، حمایت مالی و صدالبته حمایت دولتی از همه لحاظ هستیم. در این صورت می‌شود، اپرا یا تئاتر موسیقایی را روی صحنه آورد و آن را دوباره زنده کرد.
این نکات حقیقتاً به‌هم‌بافته و یک پیکر هستند که با کمبود یا نقص یکی از آن‌ها اجرای یک تئاتر اپرا بهم می‌خورد.
شما بهترین طراح صحنه را استخدام کنید، ولی وقتی نورپردازی مناسب نباشد، کار کامل نیست. بهترین خواننده بر روی صحنه بیاید، ولی وقتی ارکستر به خاطر نور بد، نتواند دست رهبر را دنبال کند و موسیقی بد از آب در بیاد، باز کار کامل نخواهد بود. اگر یک کارگردان رل خواننده را خوب کار نکند، باز کار کامل نیست.
زنده کردن اپرا، یک شرکت و بنیاد می‌خواهد که همه تمرکز و کارش روی همین مقوله باشد. وقتی این اپرا درست روی صحنه بدرخشد، توسط مردم همه استقبال و حمایت خواهد شد و به‌طور کامل بازگشت فرهنگی و مالی را در پی دارد.
چقدر داستان‌های ایرانی و یا دینی وجود دارد که به‌صورت اپرا به موسیقی درآورده شده است.
برای نمونه مدتی پیش اپرای عاشورا بدون نمایش و به‌صورت کنسرتی اجرا شد. همین اثر موسیقایی اگر با صحنه، بازیگر، سیاهی لشگر، لباس و صحنه بود، می‌توانست تأثیرگذار باشد و چقدر می‌توانست مردم را برای دیدنش به تالار وحدت بکشاند.
به نظرم باید با مدیریت آگاه و به‌روز و متخصص از هر نظر که در کشور هم کم‌وبیش داریم، امکان اجرا وجود دارد.
اعتقاددارم، با دعوت به کار و مهیاکردن اسباب و شرایط کاری این امر محقق خواهد شد. اگر هم ازلحاظ لوازم یا دستگاه‌های تکنیکی کمبودی باشد، به شرطی که بخواهیم کار انجام شود، با دعوت از متخصصان می‌توان زمینه را ایجاد کرد.

تحصیل موسیقی در اتریش تا چه حد در بالا بردن دانش علمی شما و طرز نگاه شما به دنیای موسیقی اثرگذار بود؟
من سال‌های طولانی درزمینهٔ موسیقی کلاسیک فعالیت داشتم و این شانس با من یار بود که شاگرد بهترین‌ها بودم. لیسانس موسیقی را در شاخه موسیقی سنتی و با ساز سه‌تار زیر نظر سرکار خانم مهربانو توفیق یاد گرفتم و سپس برای کسب تجربه‌های نو درزمینهٔ موسیقی بخصوص رهبری، ایران را ترک کردم. قبل از آن تمام راه‌ها و امکاناتی که در آن زمان ایران مهیا بود، تجربه کرده بودم. بااینکه به‌صورت تجربی هم رهبری کر و هم رهبری ارکستر را انجام داده بودم، ولی آن چیزی نبود که باید باشد!
من تحصیلات عالیه در رشته رهبری نداشتم و خودم هم می‌دانستم که این فعالیت من کامل نیست. برای همین بعد از لیسانس به پیشنهاد پروفسور توماس کریستین داوید که من آن زمان آسیستان ایشان در تهران بودم برای تحصیل این دو رشته به اتریش رفتم و دنیای اصلی موسیقی آنجا خودش را به من نشان داد. به‌طور حتم موسیقی که من در اتریش مواجه شدم با آن چیزی که من از قبل می‌شناختم بسیار متفاوت بود.
آن زمان خبری از اینترنت نبود. سی دی یا نت و پارتیتور بسیار محدود و نادر بود. امکان سفر تقریباً صفر بود و من از آن دنیای محدود، به سرزمین وسیع و مهد موسیقی کلاسیک رسیده بودم و می‌بایستی که خودم را با شرایط وفق داده و بالا می‌کشیدم. آسان نبود، ولی با تلاش زیاد، انجام شد.
افرادی که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می‌آیند و با دنیای موسیقی مواجه می‌شوند، بهتر متوجه می‌شوند که من چه می‌گویم! خیلی تلاش می‌خواهد و این تلاش هنوز هم ادامه دارد و قطع نشده است.  

برای تحصیل موسیقی در اتریش چه مشکلاتی داشتید؟
اولین نصیحت من به تمام دانشجویان شناخت کافی زبان کشور مقصد است. پس‌ازآن، فرهنگ و آداب اجتماعی آن جامعه و پذیرفتن اینکه این ما هستیم که میهمان آن جامعه شده‌ایم.
این من هستم که باید یاد بگیرم، خودم را با شرایط وفق بدهم و سازشگر باشم نه کشور میزبان من! اگر این نکته در ذهن ما جاافتاده باشد، باقی مسائل به‌مرور حل خواهد شد. خیلی‌ها هنوز هم با این مورد مشکل‌دارند.
بعدازآن، پذیرش تفاوت سطح علمی و دانسته‌ها است. در خیلی از بخش‌ها، سطح علمی ما بالاست (در موسیقی عرض می‌کنم) و خیلی جاها هم این‌طور نیست.
اینکه منِ دانشجو قبول کنم که در بخش X ضعیف هستم و حالا باید خودم را بالا بکشم تا به سطح دانشجوی روسی یا اروپایی برسم، خودبه‌خود جای آن هدف را در ذهنم تثبیت می‌کند. در وهله بعدی تلاش و کار حول آن نکته باقی می‌ماند.

علت حضور شما در یکی از برنامه‌های ماهواره‌ای موسیقی به‌عنوان داور چه بود؟
من زمانی به دعوت حضور در آن «تلنت شو» جواب مثبت دادم که از حضور و فعالیتم در ایران جلوگیری شد!... بله! جلوگیری شد!
با اینکه از من برای برگزاری کارگاه موسیقی در تالار وحدت دعوت‌شده بود، موانعی پیش پای من گذاشته شد که سرانجام از فعالیتِ منِ میهمانِ دعوت‌شده، جلوگیری شد! حتی ۶ ماه بعد که برای یک کنسرت و رهبری ارکستر پارسیان دعوت شدم، مجدداً به علت حضور نام من به‌عنوان رهبر ارکستر میهمان، بازهم اجازه صادر نشد.
از من نپرسید که چرا؟! از مسئولان وقت بپرسید!
بنابراین زمانی که من به اتریش برگشتم، به دعوت آن برنامه جواب مثبت دادم؛ چون راه دیگری برای حضور در موسیقی در جامعه کشورم نداشتم!  
اگر در آن مستر کلاس (که از انجامش جلوگیری کردند) من به ۱۰۰ نفر می‌توانستم درس بدهم، حضور در آن برنامه باعث شد، هفتاد میلیون نفر آدم هومن خلعت بری را ببینند و از آن طریق علاقه‌مند به یادگیری موسیقی شوند!
عدو شد سبب خیر برای من! البته بعدها مدیران وقت به اشتباهشان پی بردند. شاید دیدگاهشان در آن زمان این بوده که از دیده شدن و شناخته شدن من جلوگیری بشود، ولی این دقیقاً برعکس عمل کرد! به‌علاوه در میان آن بیننده‌ها چقدر والدین یا افرادی بودند که به سمت موسیقی علمی سوق داده شدند؟! همین با دیدن شخصی مثل من!

تأثیر مثبت آن برنامه وقتی نمایان شد که مثلاً مادری، فیلم دختر ده‌ساله‌اش برای من فرستاد و در یادداشتی نوشت: « آقای خلعت بری! نه من خانواده اهل هنری دارم و نه شوهرم! ما با مسائل هنری و بخصوص موسیقی هیچ آشنایی نداریم؛ ولی با دیدن شما؛ روی خوش شما؛ روش تدریس شما به این فکر افتادیم تا برای دخترمان پیانو تهیه کنیم و تا موسیقی کار کند ... و الان بعد از گذشت سه سال کلاس پیانو، برای ما باخ میزنه ...! ما همه عمرمان از شما متشکریم!»

ببینید؟! باوجود چنین برنامه و رنگ و لعابش، به جامعه یاد دادیم حتماً یک ساز یاد بگیرند. حتماً موسیقی را به‌صورت علمی فرابگیرند و معلم موسیقی داشته باشند! من و شما چه می‌دانیم؟ شاید از بین این‌ها؛ سالیان بعد موزیسن بزرگی به جامعه تحویل داده شد! مگر آقای علی رهبری؛ بارها نگفته که ایشان از کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرری و شاه عبدالعظیم به سمت رهبری یک ارکستر رسیده است؟
ما باید قبول کنیم که از سن و سال من و شما گذشته! پس باید به نسل‌های بعدی و فرزندان این آب‌وخاک فکری بشود! اصول درست و راهکار در ذهن والدین بجا گذاشته بشود تا در نسل‌های بعدی شاهد رویش جوانه‌ها در این آب‌وخاک باشیم.  
ذات آن برنامه همین بود و می‌دانم که تأثیر درست خودش را بر جای گذاشت و از این بابت خوشحالم.
شاید اگر برای رفت‌وآمد شغلی و هنری من مانع‌تراشی نمی‌شد، من هیچ‌گاه به سمت تلویزیون و آن برنامه کشیده نمی‌شدم! ولی عدو سبب شد که نه‌تنها روش درست تعلیم موسیقی را به عوام نشان بدهم و برای بسیاری از خانواده‌ها راهگشا باشم، بلکه برای همه مردم ایران (نه‌فقط خواص و اهل موسیقی) فردی شناخته‌شده باشم. چراکه نه؟! الآن خود شما، من را از طریق آن برنامه شناختید!
من که کار و موقعیت موسیقایی خودم در اتریش و دیگر پروژه‌ها را رها نکرده بودم. آن برنامه پروژه‌ای بود که تأثیر مثبت خودش را گذاشت، به‌یادماندنی شد و تمام!

اجرای این قبیل برنامه‌های موسیقی در داخل ایران تا چه حد می‌تواند در علاقه‌مند کردن مردم به موسیقی و بالا رفتن درک موسیقیایی افراد اثرگذار باشد؟
تا جایی که من مطلع هستم، چند جور از این تیپ برنامه‌ها، هم در ایران و هم در دوبی اجرا می‌شود. درواقع شروع این قبیل برنامه‌ها از همان برنامه بود.
مجریان فرهنگی متوجه شدند که استعدادهای بی‌شماری در ایران داریم که می‌شود، از بین آن‌ها خواننده‌های خوبی پرورش داد و در آن شکی نیست! ولی اجرای این قبیل برنامه‌ها هزینه و کارگردان تلویزیونی خوب و متخصص می‌خواهد.
این‌یک کار گروهی است. از صدابردار متخصص در موسیقی و صوت گرفته تا جلوه‌های ویژه و دکور و نور و دوربین و همه و همه ... فقط به خواننده نیست! مدتی قبل اتفاقی برنامه‌ای را می‌دیدم که صدابردار آن وحشتناک بود! خوب وقتی از یک خواننده، صدای خوب پخش نمی‌شود، دیگر چه چیزی باقی می‌ماند؟!
این‌یک کار گروهی هست که حاصلش بیننده را جلوی جعبه تلویزیون نگه می‌دارد و وادار می‌کند تا آخر دنبال کند، در بحث و وقایعش شرکت کند، رأی بدهد و الی به آخر.
ما این تیم تخصصی را در ایران نداریم! برای همین این برنامه‌ها آن جلوهٔ خوب را ندارند! ضعف دوربین، کارگردانی، صحنه و صوت کاملاً مشخصه و قابل قیاس با نمونه خارج از ایران نیست و نمی‌شود، کتمان کرد. باید ایرادها را قبول کنیم و در پی رفع آن کوشا باشیم.
با به‌به و چهچه دروغ، راهی از پیش نمی‌بریم! به‌علاوه که هنوز هم بحث قدیمی حضور آواز بانوان، یکی از ارکان و دلایل کم‌رنگ بودن نمونه داخلی این مدل برنامه‌ها در بین مردم هست که کاری هم از دست من و شما برنمی‌آید.  
 از تأثیر مثبت این قبیل برنامه‌ها نمی‌شود، غافل بود و ردش کرد؛ ولی به شرطی که با بودن تیم مجرب، کار خوب تحویل داده شود و خودبه‌خود جلب استعداد کند! نه اینکه بدتر، بیننده دلسرد شده و تبدیل به یک پروژه شکست‌خورده باشد!

مدتی بود ارکستر ملی ایران از فعالیت بازایستاده بود. به اعتقاد شما فعالیت این ارکستر تا چه حد در اعتلای موسیقی ایرانی و معرفی موسیقی خوب می‌تواند مؤثر باشد؟
ارکستر ملی در زمان دولت هفتم افتتاح شد و با حمایت متولیان فرهنگی دولت هم شروع به کار کرد. شروع خوب و اجراهای قابل‌توجهی در تهران و شهرستان‌ها داشت. اساتید بنام موسیقی ملی، چه خواننده و چه آهنگساز و نوازنده با ارکستر شروع به همکاری کردند.
در بیشتر سفرهای داخلی و خارجی رئیس‌جمهور، ارکستر هم ایشان را همراهی می‌کرد و اجرا داشت.
بعد از شروع دولت نهم و دهم، رکود رخوتی پیش آمد که حال با حمایت مجدد آقای جنتی و مشاور هنری ایشان، جناب مرادخانی ارکستر مجدداً شروع به کارکرده و خودبه‌خود زمان می‌خواهد تا به‌قول‌معروف جان دوباره بگیرد!
خوشبختانه آقای فخرالدینی در مقام مدیر هنری ارکستر، سکان کار را به‌خوبی در دست دارند و حتی از نیروهای تحصیل‌کرده و تازه‌نفس نیز به‌عنوان رهبر میهمان استفاده می‌کنند که امری پسندیده و درعین‌حال نشان از وسعت دید و ذهن آینده‌نگر ایشان دارد.  

در صورت دعوت از سوی مسئولان فرهنگی کشور مایل به همکاری با ارکستر ملی ایران خواهید بود؟
باکمال میل ... اگر آن‌ها دعوت کنند و البته این دعوت موردحمایت قرار بگیرد، چراکه نه؟
به‌هرحال با توجه به اینکه من در دانشکده موسیقی با زدن ساز سه‌تار و دوره کردن ردیف میرزا عبدالله زیر نظر خانم مهربانو توفیق موسیقی ایرانی را خوب می‌شناسم و از طرفی دیگر فعالیت‌های من به‌عنوان رهبر ارکستر به‌اندازه کافی شناخته‌شده، تصور می‌کنم بتوانیم رپرتوار خوب و کنسرت جالبی را با همراهی ارکستر ملی روی صحنه ببریم.     

در طول فعالیت با ارکستر کشورهای مختلف چه تجربیاتی کسب کرده‌اید؟
برای هر کنسرت معمولاً یک هفته با ارکستر تمرین می‌شود. برای اجرای هر اپرا معمولاً یک ماه و نیم تا دو ماه تمرین می‌خواهد (این مدت فقط شامل کارگردان و عوامل تئاتری است و الا از مدت‌ها قبل با خوانندگان و گروه کر تمرین شده است) پس خودبه‌خود در طول هر پروژه‌ای تجربیات جدیدی به دست می‌آید. از تجربیات قدیمی برای رفع موانع و مشکلات پیش‌آمده استفاده می‌شود و مقداری هم تجربه جدید برای آدم باقی می‌ماند!
تخصص بالا، دقت، نظم و وقت‌شناسی به‌علاوه مدیریت خوب مهم‌ترین اصولی است که من‌بعد از گذراندن هر پروژه به‌عنوان اساسی‌ترین نکته یک «کار گروهی خوب» اعتقادم به آن بیشتر می‌شود.
هرکدام از این سه اصل نباشد یا کم باشد، محال است کار به بار بنشیند و بدرخشد.
البته که رهبری ارکستر بعد از داشتن تخصص در بُعد موسیقایی‌اش، یک بعد روانشناسی - اجتماعی را هم در بطن خودش دارد که بعضی مواقع حتی از بُعد موسیقایی هم مهم‌تر است. ولی دقت و نظم، مدیریت و برنامه‌ریزی از نکاتی است که من سعی می‌کنم در هر پروژه‌ای که دعوت میشم، از افراد کلیدی آن پروژه بیاموزم.

به نظر شما چرا موسیقی ایران در طول سالیان دراز نتوانسته در جهان حرفی برای گفتن داشته باشد؟
چرا شما این‌چنین برداشتی می‌کنید؟ چطور نداشته است؟ اتفاقاً به نظر من تااندازه‌ای که در داخل از آن حمایت‌شده، خیلی هم خوب خارج از ایران خودش را نشان داده است.
ما در داخل ایران هنوز موانع و اماواگرهایی داریم! هنوز مسئله موسیقی و ساز در تلویزیون رسمی کشور ما حل‌نشده و یک بام و دوهواست درحالی‌که در شبکه‌های خانگی ساز نشان داده می‌شود!
اجرای کنسرت در هر شهرستانی برای خودش ضوابط و شرایط مخصوص خودش را دارد! کنسرتی که در تهران برگزارشده، در فلان شهرستان لغو می‌شود!
از طرفی در وزارت علوم، دانشگاه‌های موسیقی فعال هستند و دانشجوهای خلاق خودشان را دارند.
بااین‌همه گم‌گشتگی و تنوع قوانین و اظهار نظرات، شما توقع دارید موسیقی ایران بیش از این در جهان حرفی برای گفتن داشته باشه؟!
همین هم که هرازگاهی در فستیوال‌های خارج از کشور دیده می‌شویم و هنرمندان شرکت می‌کنند، باید آفرین گفت! دیده شدن در خارج از کشور مستلزم سرمایه‌گذاری دولت و رشد این هنر است تا به بار بنشیند و نتیجه بدهد و بقول شما حرفی در دنیا داشته باشیم.
چرا فرش ما خارج از ایران مایه ماهت است؟ چرا منبت‌کاری ایران می‌درخشد؟ خوب پشت این هنرها، قرن‌ها زمان و کار خوابیده! موسیقی ما نسبت به موسیقی اروپا سنی نداره! نوپاست! تازه این‌همه گره‌های کور هم هست.
همین‌که هرازگاهی موزیسین‌های ایرانی خارج از ایران مطرح می‌شوند و نام ایران به چشم می‌آید، هم از همت و استعداد خودشان بوده است.
تا زمانی که ما این مسائل را خودمان در بین خودمان حل نکنیم، نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که چرا موسیقی ما در جهان حرفی برای گفتن ندارد.     
دولت‌مردان ما در هر دورانی، هنوز متوجه نشده‌اند که از راه «هنر» هم می‌شود در دنیا مطرح بود و حرف اول را زد! ولی برای انجام شدن این کار، باید برنامه‌ریزی کرد، سرمایه‌گذاری کرد تا ثمره‌اش را دید.
شما نگاه کنید کشور اتریش نفت و گاز ندارد. فقط مقداری ذخایر معدنی همچون مس، خاک رس و غیره دارد و البته در کنار این‌ها از طبیعت زیبا نیز برخوردار است.
خوب ... ولی فقط با تکیه به موسیقی خودش و صنعت توریسم که آن‌هم روی همان موسیقی بناشده چرخ اقتصاد کشور می‌چرخد و در دنیا حرف اول را می‌زند.
چون فهمیده باهنر هم می‌شود، حرفی در دنیا زد و چرخ مملکت را چرخاند. یادمان نرود، اتریشی که در جنگ اول و دوم جهانی با خاک یکسان شد، دوباره خودش را از نو ساخت.
مردها اکثراً از بین رفته بودند و زن‌ها آجر روی آجر گذاشتند و ساختمان‌ها را از نو ساختند!
با پولی که امریکا به اتریش غرامت داد، کارخانه نساخت! بلکه ساختمان نیمه خراب‌شده اپرای وین را دوباره از نو ساخت تا موسیقی و تئاترش از بین نرود!
جالب است، بدانید که در جواب پرسش آمریکایی‌ها جواب دادند: «ما می‌خواهیم مغز و فرهنگمان را پایه‌ریزی کنیم، اقتصاد باوجود بودن فرهنگ درست، خودبه‌خودترمیم خواهد شد!»... شما تصورش رو بکنید؟!
دولت‌مردان ما و بخصوص مشاوران دولت، هنوز که هنوزِ متوجه این موضوع نشده‌اند وگرنه موسیقی ما می‌توانست بیش از حالا در دنیا مطرح بشود.  
        
سخن آخر؟
سخن آخر من...
در هر مکان و منصبی که باشم، آرزوی من، سلامتی و سربلندی ایران و ایرانی است.

خون است دلم برای ایران
جان و تن من، فدای ایران

بهتر ز هزار گونه آوای
در گوش دلم، نوای ایران

شماره 17 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها