سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۲۹۱
تاریخ انتشار: ۱۹:۲۶ - ۰۷ آبان ۱۳۹۵ - 28 October 2016
سعید گیتی آرا / فعال دانشجویی
دو سال از پرواز غم‌انگیز سیمین بانوی غزل ایران گذشت این در حالی است که می‌خواهم در شروع یادنامه‌اش، بیت نخست شعری از او که «شمع جان» لقب گرفته را برایش بخوانم: ای نازنین! نگاه روان‌پرور تو کو؟/ وان خنده ز عشق پیام‌آور تو کو؟
سیمین بانو! حالا که از غم فراغت در «غزل» به سوگ نشسته‌ایم. در گوشهٔ دنجی از این خانهٔ باشکوه پابرجای، مرغ سحر تو را زمزمه می‌کنیم و از او می‌خواهیم تا ناله سر دهد و ما را به یاد یار داستانی‌مان بی اندازد همان یاری که همراهمان بود و بغض و آهمان نیز!
قاطعانه بگویم که تو تنها یک شاعر نبودی که برحسب اتفاق، یک زن است. بلکه زنی بودی که بنا بر همه مقدرات یک شاعر توانا نیز هست. در جامعه‌ای که مردانش قدرت را تنها در بازوان خویش جستجو می‌کردند فرزانه‌ای همچو تو بود که ثابت کرد قدرت به داشتن یک فکر توانگر است نه یک جسم پرتوان و چه بسیارند قوی‌هیکلانی که از لطافت و ادب و هنرمندی بویی نبرده‌اند.
امید آن‌چنان در اشعار پرفروغت موج می‌زند که ما را در هنگامهٔ نومیدی به یاد بیت آغازین شعر تو می‌اندازد که: مرا هزار امید است و هر هزارتویی/ شروع شادی و پایان انتظار تویی
دلم گرفته‌ ای دوست...هوای گریه با من...گر از قفس گریزم ...کجا روم ...کجا من؟ را چنان بااحساس سرودی که هنوز هم هر وقت دلمان از همه‌چیز و همه‌کس می‌گیرد از خواندنش تحت تأثیر قرار می‌گیریم. وقتی‌که گفتی: گذشتم از سر عالم کسی چه می‌داند/ که من به گوشهٔ خلوت چه عالمی دارم. شیفتهٔ آن دنیایی شدیم که تو در خلوت خود داشتی. دنیایی پر از یکرنگی و عشق و احساس.
عبوسی رشته حقوق و قانون و مقرراتش در دانشگاه، اما هیچ‌گاه نتوانست ذوق سرشار و چهرهٔ بشاش تو را در برگیرد و از تو یک ربات سخنگو بسازد. تو همیشه قلمت را نیز همچون قدمی درراه اعتلای فرهنگ و ادب این سرزمین محکم و استوار برمی‌داشتی و دست‌هایت هیچ‌گاه از محدودیت‌ها و بی‌مهری‌ها لرزان نبود. معلم بودن را بر هر کار دیگری ترجیح می‌دادی که این نیز از ویژگی‌های برتر شخصیت تو بود.
حال که دو سال است این دار فانی را وداع گفته‌ای هنوز هم غزل‌های دل‌نشینت همچون مرهمی کارساز بر زخم دل‌هایمان می‌نشیند و کیست که نداند تو هیچ‌گاه نمرده‌ای و هرگز نیز نخواهی مرد. آن‌چنان‌که تو خود نیز دربارهٔ ترک دنیا و رفتنت چنین سروده‌ای: پای بند کس نبودم، پای بندم کس نبود/ چون نسیم از گلشن گیتی گذاری داشتم/ آه، سیمین! حاصلم زین سوختن افسرده است/ همچو اخگر دولت ناپایداری داشتم! یادت گرامی.

شماره 18 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها