سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۳۸۴
تاریخ انتشار: ۲۲:۲۸ - ۱۸ آذر ۱۳۹۵ - 08 December 2016
احمد فشخورانی / روزنامه‌نگار
«و عدالت هرگز نادیده نخواهد انگاشت آنچه را که انسان باد در سربه‌زیر پا انداخته است.» آیسخولوس
عدالت را می‌توان و می‌باید مهم‌ترین آرمان انقلاب دانست. (البته این سخن به‌هیچ‌وجه نفی جنبه دموکراسی انقلاب نیست.) امام راحل «یک موی کوخ‌نشینان را به کرورکرور کاخ‌نشینان ترجیح می‌داد». آیت‌الله طالقانی (ره) در مقام چهره مورد اعتماد و احترام همه گروه‌های گاه حتی متضاد همواره بر قسط و عدل تأکید می‌کرد. شاگردان شریعتی در حسینیه ارشاد آموخته بودند اسلام یعنی عدالت و مستضعفین نمونه‌های اکمل این اسلام هم علی (ع) و ابوذرند که یکی شهید عدالت است و دیگری در مسجد مدادم آیه کنز می‌خواند و استخوان شتر حواله دشمنان عدالت می‌کند. گروه‌های مختلف چپ‌گرا نیز خواسته اصلی خود را رهایی پرولتاریا و برقراری عدالت اجتماعی عنوان می‌کنند. گروه‌هایی هم هستند که باهدف ساختن جامعه بی طبقه توحیدی آماده انقلاب شده‌اند. با این حساب می‌شود تا با اطمینان تمام گفت که در انقلاب بر روی هیچ آرمانی به‌اندازه آرمان عدالت اجماع و اتفاق‌نظر وجود نداشته است. با همین اندازه از اطمینان نیز می‌توان گفت که ملت ما هنوز در فقدان و هجران عدالت می‌سوزند.
اگر فقدان عدالت را به‌عنوان نخستین فکت و واقعیت بپذیریم، دومین واقعیت را باید این‌گونه در نظر بگیریم که مهم‌ترین مانع بر سر راه عدالت فساد است. آری فساد! فساد سه هزارمیلیاردی، فساد بیمه ایران، فساد تأمین اجتماعی، فساد حقوق فساد صندوق بیمه فرهنگیان و این آخری فساد زمین‌های نجومی شهرداری. همه این‌ها فسادند فرقی هم ندارد که مدیر بالادستی چه کسی است. احمدی‌نژاد، روحانی یا قالیباف مهم آن است که فساد رخ‌داده است و در سیستم مدیریتی کشور انسان‌های باد در سر عدالت را به زیر پا انداخته‌اند. حاجت به گفتن نیست که اولین قدم درراه برقراری عدالت مبارزه با فساد است؛ اما آیا مقاله حاضر نسخه شفابخش درمان فساد است؟ پرواضح است که چنین نیست. نه نویسنده ادعای دانستن راه از میان برداشتن فساد در سیستم اقتصادی کشور را دارد و خود را صاحب دمی چنین مسیحائی می‌پندارد؛ و نه هیچ خواننده‌ای این ادعا را خواهد پذیرفت. پس چه سودی است در این نوشتن و کاغذ سیاه کردن؟ و اگر در این گفتن و نوشتن سودی نیست آیا ننوشتن و نگفتن بهتر نیست؟ اگر نتوان روزگار فساد زده را دگرگون کرد حداقل می‌توان به شناخت فساد پرداخت چه آنکه مارکس نیز که ایده تغییر جهان را در سر می‌پرورانید سخت معتقد بود که اگر بنا بر تغییر جهان سرمایه‌داری مدرن است ابتدا باید همین جهان سرمایه‌داری را شناخت. برای شناخت فساد نیز بگذارید تا سؤالاتی را طرح کنیم و با پاسخ دادن به آن‌ها کمی مسئله را روشن‌تر کنیم. ۱. چه زمانی فساد نبود و یا بسیار کمتر بود؟ به‌عنوان جواب این سؤال می‌توان دو دولت جنگ و اصلاحات را به خاطر آورد. سؤال دوم را باید این‌گونه پرسید که «۲. چرا در این بازه‌های زمانی فساد کمتر بود؟» به‌عبارت‌دیگر «در این دولت‌ها و یا حداقل در ایام در قدرت بودن این دو دولت چه ویژگی‌هایی می‌توان دید که فساد ستیز باشند؟» الف) دولت جنگ: درباره دولت جنگ می‌توان دست‌کم از دو دلیل سخن گفت دلایلی مبنی بر نتوانستن و نخواستن فساد. باید به یاد داشته باشیم وقتی از دولت جنگ سخن می‌گوییم. از دولتی صحبت می‌کنیم که درگیر جنگ با عراق است. عراق متحد استراتژیک شوروی است نشان به نشان میگ‌ها. عراق کشوری عربی است و موردحمایت بی‌چون‌وچرای اتحادیه عرب تا آنجا که حتی عرفات هم از صدام حمایت می‌کند. اگرچه موضع حکومت عراق به بلوک شرق نزدیک است اما این مسئله سبب نمی‌شود تا کشورهای غربی از فروش انواع سلاح‌های مجاز و غیرمجاز به عراق خودداری کنند؛ و از سود کلان دلارهای نفتی چشم بپوشند. دولت جنگ درگیر با چنین دشمنی است؛ و از سویی دیگر مجبور به دست‌وپنجه نرم کردن با مشکلات اقتصادی از قبیل تحریم و احتکار و...است. پس شاید به توان یکی از عوامل مؤثر فساد در دوره جنگ را توفیق اجباری نبود امکانات و منابع کافی دانست. بااین‌حال باز می‌توان گفت که «مفسد است. او در هر شرایطی فسادش را انجام می‌دهد؛ و نگران کمبود منابع مالی کشور نیز نیست. چراکه کمبود منابع مشکل مردم است نه مفسد!» درنتیجه حتی اگر کمبود منابع را عامل مؤثر بدانیم. بازهم عامل تعیین‌کننده نخواهد بود. عامل تعیین‌کننده را باید در خط فکری دولت جنگ و سیاست‌های اقتصادی کسانی چون نخست وزیر وقت و مهندس نبوی دانست. در هر دو مورد «خط فکری» و «سیاست‌های اقتصادی» سخنان مخالفان دولت جنگ قابل‌توجه و راهگشاست. در مورد خط فکری دولت جنگ باید به‌روزهایی رفت که حسن آیت ناراضی و ناراحت از سپردن پست‌ها به آخرین نخست وزیر ایران سخن از «پیرو نخشب و همراه و همگام سامی و پیمان» بودن او می‌راند. باری بنا به گفته مخالفان نخست‌وزیر دولت جنگ اگر از تبار «سوسیالیست‌های خداپرست» نبود. نسبتی دور با آنان داشت. درباره سیاست‌های اقتصادی نیز مهم‌ترین آن را باید بسیج اقتصادی دانست که در این مورد نیز وزرای مخالف نخست‌وزیر در استعفای هفت نفرشان اشاره جالبی کرده بودند و به طعن و تمسخر آن را «دولتی کردن مردم» نامیده بودند. اگر بنا باشد این سخن که «خط فکری و سیاست‌های اقتصادی دولت جنگ عامل اصلی مهار فساد بوده است» را بپذیریم برای پذیرش آن نیاز به قرینه‌ای است که مؤید ادعای ما باشد. نویسنده این قرینه را چنین در نظر گرفته است: «اگر دولت در مبارزه به این حد مؤثر باشد. پس باید تغییر دولت موجب تغییر قابل‌توجهی در بحث مبارزه با فساد شود. ازقضا می‌بینیم که چنین هم می‌شود و به‌عنوان‌مثال ماجرای شهرداری تهران و درگیر شدن دستگاه‌های اجرایی در فعالیت‌های اقتصادی درست در بعد از دولت جنگ و تغییر گفتمان دولت از «عدالت» به «توسعه» رخ می‌دهد. به سخن ساده‌تر تفکر و سیاست‌هایی که به انضباط مالی و اقتصادی می‌انجامید متعلق به دولت جنگ بود و پس از گذر از آن تفکر و سیاست اتفاقی که رخ داد. ظهور فسادی چون اختلاس شهرداری تهران، یا درگیر شدن شدید نهادها و حتی وزارت خانه‌های دولتی در مسائل اقتصادی بود. پس از دولت پایان دولت سازندگی بازهم آرامش و انضباط اقتصادی به فضای کشور و جامعه بازگشت چنانکه در طول این هشت سال فساد رو به افول و نابودی رفت. این بار اما اگر قرار باشد که دولت را لزوماً فرزند فکری متفکری بدانیم. پدر فکری دولت نه محمد نخشب که حسین بشیریه است. دولت خاتمی اگر تأکید سفت‌وسخت دولت موسوی بر انضباط مالی را نداشت به‌جایش تأکیدی عجیب بر آزادی بیان، رسانه‌ها، مطبوعات داشت. چنانکه اگر امروز نشریه‌ای از کیوسک مطبوعات رخت برمی‌بست. فردا بانامی دیگر سر برمی‌آورد. عنصر آزادی بیان و قدرت مطبوعات در سال‌های دولت خاتمی چنان قوی بود؛ که با ایجاد فشار روانی توانست حتی وزارت اطلاعات را نیاز مجبور به پرده برداشتن از راز قتل‌های زنجیره‌ای کند. ناگفته پیداست که همین قدرت مطبوعات و رسانه‌ها چگونه می‌تواند. مسئولین و مقامات مختلف را بترساند از اینکه مبادا سوژه پرونده‌هایی درباره فساد شوند. «نکند پس‌فردا تیتر یک جامعه و آفتاب و آریا و پیام امروز و... شوند.» بعد از سپری شدن سال‌های اصلاحات و گذشتن فصل بهار مطبوعات اما فساد چنان همه‌گیر شد که حتی به سطح معاون اول رئیس‌جمهور نیز رسید؛ و امروز چنان ادامه دارد که از چپ و راست از صندوق ذخیره فرهنگیان تا شهرداری همه را دامن‌آلوده است. با توجه به تجربه تاریخی ذکرشده دو پادزهر برای سم مهلک فساد وجود دارد. ۱. انضباط اقتصادی که نیازمند همت و تلاش و توجه دولت است. ۲. شفافیت که محصول مستقیم آزادی مطبوعات و رسانه‌هاست. شفافیت شفابخش درد فساد است. شفافیت آنگاه می‌آید که رسانه‌ها آزاد باشند و در آخرین نمونه‌اش یاشار سلطانی. به‌موجب افشای فساد مستوجب زندان شمرده نشود. باری تا زمانی که اعتقاد به عدالت و لزوم رفاه اجتماعی همگانی جایگزین اعتقاد به توسعه و رشد سرمایه‌داری نشود؛ و نیز تا زمانی که آزادی قلم و بیان پاس داشته نشود، روز روزنامه‌نگاران شب سیاه و مأوایشان زندان و پاداششان حرمان باشد. فساد نیز همچنان خواهد تاخت.

شماره 24 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها