سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۵۸۷
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۵ - ۲۶ خرداد ۱۳۹۶ - 16 June 2017
یک یادداشت عادی بر «روال عادی»
امین اسکندری / منتقد ادبی
ما فقط دروغ رو باور می‌کنیم، این رو کم‌کم یاد می‌گیرین، حقیقت همیشه باور نکردنیه، برای همین ردش می‌کنیم.
«خبرچین»

اجرای نمایش روال عادی به نویسندگی «ژان-کلود کریر» ، کارگردانی «محمد خالقی» و بازیگریِ خود کارگردان و «حامد هوشیار» را تا ۳۱ ام فروردین‌ماه در پلاتوی اداره فرهنگ و ارشاد کازرون می‌توان دید. اجرایی که بعد از سالها بسیاری از مخاطبان جدی تئاتر در کازرون را می‌تواند امیدوار و خوشحال کند که یک کار جدی و صادق را دیده‌اند و تا سالیان خاطره‌اش را با خود نگاه دارند. این روزها اینگونه اتفاقات در زندگی ما کمتر رخ می‌دهد و باید غنیمت شمرد.
تهران زدگی در ایران بیماری همه گیری شده که اصحاب فرهنگ فراموش کرده‌اند اگر معنایی به نام فرهنگ ایرانی وجود دارد نمی‌بایست تنها آن را در تهران جستجو کرد. هنرمندان این سرزمین تنها همانهایی نیستند که در دود و دم تهران غرقه‌اند یا به جام جم قلابی دسترسی دارند. این نگاه و تصور پوچ باعث هر چه نحیف‌تر شدن اندام هنر در ایران شده. کار هنری به مدد این توهم نا نکوست که در شهرهای ایران به امر طاقت سوزی بدل شده که دل شیر و صبر ایوب می‌خواهد و صد البته پوست کرگدن! ...این زمان بگذار تاوقت دگر.
«ژان-کلود کریر» نویسنده شناخته شده فرانسوی، مکان درام خود را به وضوح مشخص نمی‌کند اما وضعیت آدمهایش را در جهان پیرامونی به نکویی نشان می‌دهد و از همین روست که این چنین آدم‌هایی را در هرجا و هر زمان می‌توان دید یا به یاد آورد. آدم‌های نمایش که انگار دریکی از نظام‌های توتالیترِ اروپای شرقیِ دوران جنگ سرد زیست می‌کنند، در حالی که تمرکز بر به زیر گشیدن و تسلط بر هم دارند، فراموش کرده‌اند سیستمی که آنها را در این موقعیت قرار داده و  «روال عادی» را برایشان طراحی کرده خود از کار افتاده و فشل است؛ بازیِ مراقبتِ بالا دست از پایین دست که سیستم طراحی کرده یک بی قوارگیِ کامل و بی معناست به گونه‌ای که کمیسر تازه ترفیع گرفته‌ی نمایشنامه «کریر» که می‌خواهد حقیقتِ گزارش‌های رسیده علیه یکی از خبرچینان زیر دستش را بسنجد در نهایت به همان دامی می‌افتد که خبرچین برایش می‌گسترد. رده‌های پایین‌تر مشکلات و رخنه‌های سیستم را زودتر و بهتر از بالاتری‌ها درک کرده‌اند و از همین روست که در زیر چتر مشکلات کلان‌تر سیستم برای خود امپراطوری پنهان و کوچکی را طراحی می‌کنند که سالها دوام خواهد داشت، خیلی بیشتر از میز و صندلی رده‌های بالاتر. کمیسر «اُرتوگ» که قبل از کمیسر فعلی مشغول به کار بوده اکنون محبوسِ سلول ۱۸۴ در ۳۰۰ متری اتاق کار خودش گردیده. و این را مدیون دسیسه‌های نیروی زیر دست خود است.
خبرچین:کمیسر «اُرتوگ» یه مرد مغرور و در واقع کم عقل بود ... خارج شدن از روال عادی و نتیجه‌ش سلول ۱۸۴...
خبرچین: کمیسر قبلی نه سال تو این پست موند. شما هم می‌تونید امیدوار باشین که همین قدر اینجا بمونید.
 در رویکرد به درام مدرن آنچه بیش از خودِ آدم‌ها می‌تواند به زیر ذره بین برود وضعیتِ انسانیی است که آدم‌های نمایش در ذیل آن تعریف می‌شوند. آدم‌های شکل گرفته و مقهورِ وضع خویش‌. همانگونه که در نمایش می‌بینیم ما از پیروزی هیچ کدام از حریفان بر دیگری دلگرم نخواهیم شد و برایمان بالسویه است که کدامشان بازنده و کدامشان برنده خواهند بود چون هر برنده‌ای از دیگر منظری بازنده و هر بازنده‌ای از دیگر سو برنده است. این یک وضع ابزرد و  متسلسل است. این بازیِ دیوانه‌وار تمامی نخواهد داشت.
فضایی تاریک، آیینه‌های رو به تماشاچی،‌ یک میز و نورِ متمرکز بر آن، پالتوی همراه با کلاه  آویزان از دیوار که انگار مترسکی است که باید همگان از او بترسند و دو نفر که شطرنج کلامی‌شان حکایت از نبردی دارد برای تسلط بر دیگری. این همه‌یِ چیزی است که به نظر می‌رسد کارگردان نمایش روال عادی اراده کرده تا به مخاطب خود نشان ‌دهد و شاید فراتر از نمایش دادن، تماشاچی‌اش را درگیر کند. خالقی متن را درک کرده تحلیل مناسبی را از متن در پستوی ذهن خود دارد، از همین روست که می‌داند چگونه صحنه‌ی خود را بیاراید، چگونه به میزانسن معقول برسد و بازیگران خود را چگونه هدایت کند. اما شاید نتوانیم این پرسش را به سادگی پاسخ دهیم که خالقیِ خالق این نمایش چرا و به چه علت تصمیم به این می‌گیرد که منِ مخاطب را با همچنین اثری در این زمانه روبرو کند؟ آیا می‌خواهد آیینه‌ای روبروی من بگذارد همان گونه که در صحنه نمایش گذاشته‌است؟ آیا گزاره تئاتر به مثابه آیینه تمام قد فرهنگ و نطام حاکم بر یک جامعه است یک گزاره درست است؟ چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم‌.

بازی هر دوی بازیگران این نمایش در حد استانداردهای قابل قبول تئاتر در ایران است. هم حامد هوشیار و هم محمد خالقی بازی خوبی را ارائه می‌دهند. وضعیتِ معکوس شونده که در جریان پیشرفت داستان برای هریک از کاراکترها روی می‌دهد نقش‌های پیچیده و سختی را از نظر اجرا شکل داده ‌است. کسی باید از نقطه پیروزی و تسلط به شکست و وادادگی برسد و کَسِ دیگر باید از به ظاهر بازنده‌ای که بازیش را از پیش برایش طراحی کرده‌اند به یک طراحِ بازی ساز برنده تبدیل شود.  باید اعتراف کرد که به گونه قابل قبولی هوشیار فروپاشی و خالقی صعودش را از عهده بر آمده‌اند. و شاید یکی از مهم‌ترین دلایلی که مخاطب غیر حرفه‌ای تئاتر جریان گفتگوی کمیسر و خبرچین را دنبال می‌کند و تا آخر همراه می‌شود همین بازی خوبِ در خدمت کلیت کار باشد.
این نمایش هر چند که از نظر نگارنده داری موسیقی ابتدایی و انتهایی خوب و کاملی نیست اما از موسیقی درونی صحنه هوشمندانه استفاده شده است و صداهایی که به گوش می‌رسند از قبیل صدای در،‌ کفش کمیسر، ریختن مشروب، باز و بسته کردن فندک، ضرب انگشتان برروی میز و غیره در راستای فضا سازی و باور پذیری به خوبی عمل می‌کنند. به دیگر ارکان‌های این نمایش از قبیل نور و گریم و انتخاب لباس هم می‌توان نمره قابل قبولی داد هر چند که جای کار بیشتر را می‌توان مفروض دانست.
در آخر باید قدردان و متشکر بود از همه عوامل کار و همه‌ی کسان و نهادهایی که به گروه برای رسیدن به یک ارائه‌ی خوب یاری رسانده‌اند.

شماره 31 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها