علی مطهری ازنظر دستهبندی سیاسی جزء اصولگرایان و یا بهتر بگوییم طیف محافظهکار است، محافظهکاری که در عمل از وی دیده نمیشود. گاهی به خاطر همین عدم محافظهکاری از سوی همسنگرانش مورد شماتت، حمله، تهدید، کتک و ضرب و شتم و آسیب رسیدن به اتومبیلش قرارگرفته اما وی همیشه ثابت کرده است که میخواهد یک عملگرای به تمام معنی و یک «اصولگرای واقعی» باشد. گاه نظراتش آنقدر نزدیک به اصلاحطلبان میشود که وی را هم اردوگاهی جدید اصلاحطلبان نشان میدهد اما بازهم خود را از آنِ این جناح نمیکند. گویی اصولگرایان یا اصلاحطلبان بیشتر به وی نیاز دارند تا او به آنان!
علی مطهری متعلق به یک جریان یا سنگر سیاسی خاصی نیست، همین ویژگی او گاهی از وی یکراستی محافظهکار اصولگرای سنتی میسازد و گاه یک چهره تمامقد اصلاحطلب چپی و دلیلی میشود برای جاسازی دستگاههای شنود و جاسوسی در دفترش و کشف دستگاههای استراق صمع!
او فرزندی «استاد معلم شهید مرتضی مطهری» را به دوش میکشد، جایگاهی که خود بهتنهایی و خودبهخود مسئولیتی سنگین را بر دوش وی میگذارد. او چه بخواهد و چه نخواهد باید بار فرزندی برترین شاگرد امام (ره) را بر دوش کشد و راه پدر را ادامه داده و آنچه به دلوجان در بیت آن شهید آموخته را به اجرا گذارد و شاید شجاعت مثالزدنی وی در موردانتقاد یا نفی روی و نظر چهرهها و مقاماتی برجسته را از همینجا وام گرفته باشد.
بههرحال همانطور که گفته شد مطهری متعلق به جناح اصولگرا در اسم هست و در عمل نیست و شاید بهتر است بگوییم این جناح اصولگراست که بیشتر به آن نیاز دارد.
موضعگیریهای وی در قبال حوادث پس از سال ۸۸ و افراد درگیر آن ماجرا که هنوز ادامه دارد از وی چهرهای قانون طلب ساخته است، کسی که جز به قانون وامدار کس یا جریانی نیست.
نشان به نشان اینکه او از ابزاری شدن «نفوذ» که رهبر انقلاب بهتازگی از آن نام بردند اظهار نگرانی میکند و در مورد بازداشتهای اخیر خبرنگاران، نه نامه حمایت و تشویق بلکه تذکر کتبی به وزرای اطلاعات و دادگستری میدهد!
بعد از انتخاب روحانی به ریاست جمهوری، علی مطهری با موضعگیریهایش نشان داد که بهراستی خواهان حق و به دنبال حقیقت است اما این چهره تا کی در آسمان سیاسی ایران دوام میآورد و مجال پرواز دارد؟
«جامعهشناسی نخبه کشی» نشان میدهد اگر افرادی از ایندست تنها نمانند و برای خود دسته و جریانی داشته باشند که نفوذ این جریان به داخل طبقات اجتماعی هم کشیده شده باشد، عمر طولانی نخواهند داشت و به قول حافظ:
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
اما اگر تنها بمانند و تنها در پای میکروفن و کاغذ و قلم مجالی برای سخن داشته باشند، میمانند! از ایندست، نمونههای دیگر نیز هست مانند دکتر صادق زیباکلام.
اما به علی مطهری بازگردیم، به نظر میرسد که هم نظام و همه سیاست مردان و مردان سیاسی کشور به وجود افرادی چالشبرانگیز مانند علی مطهری نیازمندند.
با انتخاب دکتر روحانی به ریاست جمهوری، اصولگرایی نهتنها روبهزوال نهاد بلکه دایره اصولگرایان تا آنجا تنگ گردید که حتی ناطق نوری را اصلاحطلب میدانست؛ همین خود نشان پوستاندازی جریان اصولگراست که رو به حیات سیاسی جدیدی مینهد و بازیگران و مهرههایی تازه خواهد یافت؛ مانند زمانی که برادران لاریجانی به مهرههای جدید جناح راست تبدیل شدند. علی مطهری یکی از افرادی است که در آینده اصولگرایی جدید چهرهای اصلی و تمامقد خواهد داشت. شاید شاهد این مدعی در انتخابات مجلس پیش رو نمایان شود.
هرچند که عدهای سخن از احتمال رد صلاحیت علی مطهری برای انتخابات به میان میآورند ولی بعید به نظر میرسد که قطار انقلاب و نظام در این ایستگاه مطهری را پیاده کند، شاهد این مدعی اینکه در دو دوره وکالت مجلس وی ۲ بار از سوی قوه قضاییه علیه وی اعلامجرم گردیده اما وی همچنان در نقش وکیل مدافع مردم در مجلس سخن میراند. وجود افرادی چون علی مطهری برای حیات نظام و انقلاب ضروری است شاید افرادی چون علی مطهری یا صادق زیباکلام و افراد دیگری از ایندست را بتوان ریهها و ششهای تنفسی نظام و انقلاب و جامعه دانست و کسانی که با چنین چهرههایی مقابله و مخالفت در حد حذف کلی و سیاسی و حتی فیزیکی میکنند قادر به فهم آن نیستند.
علی مطهری جز آن دسته افرادی است که اگر مجال یابد، اگر فرصت پیدا کند و از قیدوبند تناقضاتی که خود بدانها گرفتار است رهایی یابد، جریان ساز و تاریخساز خواهد شد در غیر این صورت شاید تنها نطقهایش در دفاتر صورت مجالس باقی بماند و یا تنها یادی از وی در اذهان و انتقادهایش باقی بماند. شاید یکی از دلایلی که تاکنون این اتفاق نیفتاده است عدم قیدوبند وی به جریانات سیاسی کشور و عدم موفقیت در ساخت جریانی مستقل و متعلق به خود است. علی مطهری تا تاریخساز شدن یکقدم فاصله دارد، شاید این قدم درحرکت به چپ یا به راست یا به جلو باشد، شاید پیوند وی با چهرههایی چون سید حسن خمینی، اصلاحطلبان یا میانهروها راه را در تاریخسازیاش بگشاید و شاید هم ماندن و اصرار برساختن جریانی متعلق به خود راهش را بگشاید. بههرحال علی مطهری اکنون بر لبه قله ایستاده، جایی که نمیتواند بیش از این در آنجا بماند یا باید بپرد و پرواز کند و در آسمان بدرخشد یا سقوط کند و در اعماق سیاهی دره این قله محو شود، باید منتظر بود.
شماره 6 دوهفته نامه آیت ماندگار