عطار پیلهور
با طبق گیاهش از گلستانی به گلستانی میگذرد
و با طبلهٔ عطرش
به کار آغاز میکند.
شباهنگام روح پرندگان کهن
به شاخساران خویش بازمیآید
و بر این بیشهٔ سر در هم
که چشمهسار اشکها در آن فرو خشکیده
نغمهای ساز میکند.
گلهای این طبق
از پس جعبهآینهٔ نامرئیای سالیان سال
بینیای کودکان را ماند
به هم در فشرده
بر جامهای مهاندود.
در باغ
پیلهور اشکریزان
کتاب گلش را بازمیگشاید،
و رنگهای خانهبهدوش
سرگردان
برطبلهٔ عطار
از خویش همیرود.
شماره 22 دوهفته نامه آیت ماندگار