کارل راجرز در نظریه فرد مدار دو فرض اساسی را مطرح میکند گرایش تکوینی و گرایش شکوفا شدن در گرایش تکوینی که در تمام مواد ارگانیک و غیر ارگانیک رخ میدهد گرایش به سمت تکامل یافتن از شکل ساده به پیچیده ست و در گرایش خود شکوفایی یا actualization tendency نوعی تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه ست که در این میان پذیرفتن خود خویشتن یا خود حقیقی نمونهای مهم از شکوفا شدن کل فرد را شامل میشود. نیاز به نگهداری یا maintenance در تمایل افراد به محافظت از خود پنداره کنونی و راحت آنها آشکار میشود افراد با عقاید تازه مبارزه میکنند. آنها تجربیاتی را که مناسب نمیبینند تحریف میکنند. تغییر را دردناک و رشد را ترسناک میدانند. راجرز دو سیستم فرعی خود "self”را تصور کرد خود پنداره و خود ارمانی خود پنداره تمام جنبههای هستی و تجربیاتی ست که فرد در آگاهی درک میکند و خوددرمانی بهگونهای که دوست دارد باشد یا تعریف شود. شکاف عمیق بین خود ارمانی و خود پنداره بیانگر ناهمخوانی ست. تشکیل خود پنداره کاذب که بر مبنای تحریفها و انکارها استوار است. در این میان اگر از این همخوانی بهطور مبهم آگاه شویم دچار اضطراب شده و در صورت افزایش آگاهی این اضطراب شکلی از تهدید به خود میگیرد. برای جلوگیری از این ناهماهنگی بین تجربه ارگانیزمی و خود پنداره متوسل به حالتهای تدافعی میشویم مانند انکار و تحریف. اکثر افراد رفتار دفاعی دارند اما گاهی دفاعها مؤثر واقع نمیشود و آشفتگی به وجود میاید. روش درمان فردمدار که انسانگرایی ست ایجاد همخوانی بین خود پنداره با خود ارمانی ست و درمانگر سعی در پر کردن این شکاف وجودی با شیوههای همدلی و توجه مثبت نامشروط دارد. به نظر با یک جابجایی ساده میتوان با شعر به استقبال این تفکر روانشناسانه رفت. در نظر بگیرید من شاعر در یک گرایش به خود شکوفایی سالها به آبوآتش میزنم در این میان درگیر خود ارمانی شده دوست دارم در رؤیاها از زبان شاملو جلو بزنم و خود پنداره من چیز دیگری میگوید و حالا با خود صادق نباشم و با بهبه و لایک های فیس بوکی دچار توهم شده احساس کنم نهتنها از شاملو که از شعر زمان هم پیشترم. خود پنداره یا خود واقعی میگوید ای من شریف، نه مَنَه به کجا چنین شتابان؟ شاعر در یک وسوسهٔ فریب جهت فرار از ناهمخوانی با تحریف و انکار از آشفتگی میگریزد. در این وسط منتقد بهعنوان خرمگس معرکه، سروکلهاش پیداشده، بهعنوان شیوه انسان مدارانه شاعر را با خود پنداره مواجه میکند آخر قرار است درمان کند با توجه مثبت نامشروط. به نظر این منتقد به انسانیت نزدیکتر است تاکسی که با همدلیهای نامربوط شاعر را در خود ارمانی همچنان زندانی میخواهد. شاعر دچار اضطراب شده و تهدید را لمس میکند. برای محافظت باز متوسل به تحریف و انکار میشود چون تغییر مشکل ست. در این میان شاعران من، دودسته میشوند یا یکاند یا یکیک ... یکیکها اگرچه تمایل نیرومندی برای حفظ وضع موجود دارند اما میخواهند یاد بگیرند. این نیاز به بیشتر شدن و رشد کردن بهبود یا enhancement نامیده میشود. درمانگر یا منتقد در یک تلاش چندوجهی اگر این همخوانی را ایجاد کرد که شاعر درمان میشود اما بسیاری از منهای من در یک ناهمخوانی وجودی با خود پندارهای کاذب از شعر حقیقی میگذرند و با قامتی کوتاه، ناحق میشوند.
شماره 10 دوهفته نامه آیت ماندگار