لب و کلام صدای قدیمی نوارهای عشق و سمفونی چشمان تو
حیات دوباره را ورق میزنند
آواز باد پیچش بدنها و رقص نور
بدنها از دایره فکرها بیرون میآیند باران اندوه میبارد زمین
سکوت میشکند و مرگ متولد میشود
در هر صبحگاه نهان میشود
رنگ عشق در کنار ماه
خیال بهسوی تو میریزد
و بوسهای که به دهانم پناه میبرد
شرم بارانی لبانت را
درون موسیقی مرطوب نگاهم
آوازه میدهد
بوسهای که صدا میزند
هر بامدادان نام تو را بر لبان باد
حسی از من میتراود
و به شوقهایت میآویزد
تنی روی دشنه میرقصد
و خورشید با خون تو حنا میبندد
من
نگاه منتصرم را
رازی ناگفته میدانم
هر شبانگاه وقتی به شوقهایت میآویزم
پیوند با تو از من میگذرد
و سرزمینم - پشت پلکهایم اعدام میشود –
نام تو و نامهای تو فکر میشوند
مرا باز ببر تا بیارایی
تا قصیدهای شوم
میان دو دیروز
و حرف دهان تو را برای آبها
تعریف کنم
سکوت از تو میگذرد
و دگردیسی از مژگانت تکثیر میشود
مهریه لبانم در وصیت چشمانت متنی است
که عتاب میدهد تو را و سرزمینم را
تو اگر بیایی
دوباره بیایی
لب ورق میزند کلمات را
زیبایی در ترانههای نگاهت متولد میشود
و مرگ دوباره میمیرد از اشتیاق
سکون دوباره از تو میگذرد
تو نهان میشوی
در گلهای گلدان خانهام
و لبان من
به وام لبت میرود
تا تو قرضت را بیبهره بپردازی
تو اگر دوباره بیایی.
شماره 11 دوهفته نامه آیت ماندگار