سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۲۷۹
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۶ - ۰۷ آبان ۱۳۹۵ - 28 October 2016
احمد فشخورانی / روزنامه‌نگار
به‌راستی امروز و در دنیای سیاست و فعالیت‌های سیاسی «چه نیازی است به اخلاق؟» برای پاسخ به این سؤال لازم است تا پیش از هر چیز زمینه طرح چنین پرسشی موردبررسی قرار گیرد. چه شده است که نویسنده – یا هر کس دیگری- چنین سؤالی را مطرح کرده است و آن را از بدیهیات نمی‌داند. امام علی (ع) در بخشی از خطبه ۲۰۰ نهج‌البلاغه می‌فرماید: «به خدا سوگند که معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما معاویه حیله‌گر و جنایتکار است، اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرک‌ترین افراد بودم.» یعنی آنکه امام علی (ع) اگر به معاویه می‌بازد نه به زیرکی وی که به اخلاق و اخلاق‌مداری خود می‌بازد. تجربه‌های عینی نیز به‌کرات این سخن حضرت علی (ع) را اثبات می‌کنند. همه ما به خاطر داریم که پیروز مناظره ی معروفی بانگ «بگم، بگم» بود. جالب‌تر آنکه در آن هنگام اخلاق‌مداری نیز مورد طعن و تمسخر واقع‌شده نشانه «درک نکردن دوران سباست رقابتی» و «ماندن در دوران سیاست اجماعی» تلقی می‌شود. حال چرا نباید در بدیهی بودن نیاز به اخلاق تشکیک کرد؟ و باز چرا نباید در بدیهی بودن نیاز به اخلاق تشکیک کرد؟ حال‌آنکه تجربه ثابت کرده است که می‌توان با برند یک جناح وارد مجلس شد و در مسیر منویات و اهداف جناح دیگری عمل کرد؛ یعنی می‌توان در دوران انتخابات و آنگاه‌که نیاز به رأی مردم است و درعین‌حال احساس می‌شود که گرایش مردم به یک جناح بیشتر است به رنگ جناح در آمد و فردای انتخابات دوباره رنگ عوض کرد. این یعنی به‌راحتی می‌توان به مردم «دروغ گفت» و موفق بود؛ به‌عبارت‌دیگر «غش در معامله حلال است!» باری همه این «تجارب واقعاً موفق» پتانسیل این را دارند تا «الگوی عمل آیندگان» باشند و برای همه نسل‌های بعدی که می‌خواهند قدم در وادی سیاست بگذارند نه‌فقط این سؤال را مطرح کننده که «چه نیازی است به اخلاق؟» بل آنکه همه این تجارب به این سؤال جواب می‌دهند که «هیچ! نیازی به اخلاق نیست، فرصت را بچسب که نرود. چه اخلاقی؟ فکر نان باش که خربزه آب است.» در ادامه این روند اما دروغ راه به‌جاهای خطرناک می‌برد. دروغ موجب آن می‌شود که آرمان‌ها و ارزش‌ها یکسره پوچ و بی‌معنی جلوه کنند و افراد جامعه و به‌خصوص جوانان را به سمت و سویی سوق دهند که تصور کنند ارزش‌های گوناگونی که شخصیت‌های مختلف سیاسی و حتی اخلاقی کشور بر آن تأکید و اشاره دارند. صرفاً دستاویز و لقلقه زبان است برای آنکه گویندگان این سخنان با تمسک به چنین سخنانی به قدرت و جایگاهی برسند یا آنکه قدرت و جایگاهشان را تحکیم و تثبیت کنند درنتیجه دیگر چنین نسلی مانند جوانان سال‌های انقلاب و جنگ حاضر به ایثار و فداکاری نخواهند بود. چه آنکه دلیل فداکاری آن نسل نیز ایمان به صداقت بزرگان عرصه سیاست و فعالیت سیاسی بود. نسل انقلاب اگر به صداقت امام خمینی (ره)، آیت‌الله طالقانی (ره)، مهندس بازرگان و دیگر بزرگان شک داشت هرگز حاضر نمی‌شد که زندان و زخم و زجر و شکنجه‌های وحشیانه و ددمنشانه سفاکان ساواک را به جان بخرد. نسل جنگ اگر احساس می‌کرد که سخنان امام (ره) و رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و رئیس مجلس و دیگر بزرگان کشور در باب ایثار و شهادت و فداکاری و حفظ میهن خارج از دایره صداقت است تن به ایستادن مقابل توپ و تانک و گلوله و موشک و عسرت اسارت نمی‌داد. در نگاهی دیگر دروغ کتمان حقیقت است و پایان شفافیت. دروغ‌گویان اگر به قدرت برسند برای حفظ جایگاه خود و پرهیز از روشن شدن آنچه پنهان می‌داشته‌اند. از سوی دیگر دروغ‌گو می‌تواند دم از عدالت اجتماعی و حمایت از مستضعفین بزند ولی عملاً اموال عمومی را در معرض تهدید و تعرض قرار دهد و موجب ایجاد «فساد» شود. از این منظر است که می‌توان گفت که دروغ و بی‌اخلاقی نه‌تنها قاتل آزادی که موجب «فقر»، «فساد» و «نابرابری» نیز هست. دومینوی فجایع حاصل از دروغ و بی‌اخلاقی سیاسی اما به اینجا ختم نمی‌شود درست به همین دلیل که دروغ فقر را ایجاد می‌کند. موجب لکه‌دار شدن کرامت انسانی افراد جامعه نیز می‌شود. این یعنی آنکه دروغ با یک واسطه (فقر) دموکراسی و مردم‌سالاری را نیز مخدوش می‌کند. نگاهی به آنچه تاکنون گفته شد به‌خوبی نشانگر آن است که دروغ چگونه آزادی، برابری و دموکراسی را به اضمحلال می‌کشاند. این یعنی آنکه نبود اخلاق در سیاست می‌تواند منجر به از دست رفتن همه دستاوردهای انسان امروزی شود. دروغ موجب می‌شود که اعتماد در گفتگوی میان افراد مخدوش شده امکان گفت‌وگو و دیالوگ میان افراد از بین رود و شک نیست که اگر گفت‌وگو از بین رود جای آن را چیزی جز خشم و خشونت نخواهد گرفت. با این نگاه دیگر دروغ نوعی از سخن گفتن به شمار نمی‌آید بلکه باید گفت دروغ عملی است علیه سخن گفتن و برخلاف سخن گفتن دروغ در ذات خود موجب می‌شود تا فرصت دیالوگ و توانایی سخن گفتن که موهبتی الهی است (عَلَّمَهُ الْبَیانَ) از دست برود. درواقع باور داشت که دروغ‌گویی کافر شدن به آیین گفت‌وگو است. این‌گونه است که بازهم دروغ به بازتولید مناسباتی می‌انجامد که اصل تمدن را نشانه رفته و نامی جز بربریت بر آن نمی‌توان نهاد. جالب آن است که آنجا که تمدن بیشتر است توجه به این مسئله نیز بیشتر است فی‌المثل در ایران ما که از سرمایه فرهنگی و تمدنی عظیمی برخوردار است می‌بینیم مسئله دروغ آن‌قدر مهم است که حتی در قالب‌های شعری غیراجتماعی و عاشقانه مانند غزل نیز واردشده است چنان‌که حضرت حافظ می‌فرماید: «به صدق کوش که خورشید زاید از نفست/که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست». اکنون‌که پاسخ به سؤال «چه نیازی است به اخلاق؟» تا حدودی تأمین شد لازم است تا به همه سیاسیون متذکر شد که هرگاه خواستند سخن بگویند به خودشان نهیب بزنند «دروغ ممنوع!»

شماره 18 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها