سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۴۰۵
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۸ - ۰۶ دی ۱۳۹۵ - 26 December 2016
حسام محمدی / کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی
قرن بیست و یکم را می‌توان قرن انفجار اطلاعات نامید، قرنی که مردمانش بیش از آنکه وابسته به واقعیات پیرامونی باشند، در مجاز و به دنبال بازنمودهایی از این واقعیات در تکاپویند. به گفته بودریار رسانه‌ها نقش حساسی در مخدوش کردن واقعیت ایفا می‌کنند. او این قابلیت را با سیر تحول نشانه‌ها توضیح می‌دهد. به نظر بودریار نشانه‌ها در سیر خود چهار مرحله را پشت سر می‌گذارند، در گام اول تصویر بازتاب واقعیت است، سپس تصویر نقابی بر واقعیت می‌شود و در مرحله سوم تصویر نمایانگر عدم حضور واقعیت و سرانجام و در عصر جدید تصویر هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد. بودریار این وضعیت را که در آن تصاویر هیچ ارتباطی به وضعیت واقعی ندارند را وضعیت فراواقعی یا واقعیت حاد می‌نامد؛ اما به نظر در عصر کنونی که می‌توان آن را ورود به عصر پنجم نشانه‌ها نیز نامید، ما با تصاویری بی واقعیت و یا تصاویری مبتنی بر تصاویر دیگر روبروییم. در این عصر و در تسلسلی از تصاویر، واقعیت قربانی اول است. در این عصر هر تصویر تنها دلالتی از یک تصویر دیگر بوده و انسان‌ها در میانِ تلی از تصاویر و نشانه‌ها سردرگم و بی‌اراده به حال خود رهاشده‌اند. در عصر مرگ واقعیت‌ها، تصاویر و نشانه‌ها تنها بازتابی از سایر تصاویر و نشانه‌های دیگر هستند و در این محور واقعیات بیرونی از هیچ جایگاهی برخوردار نیست.
در روزگاری که ژان بودریار تلویزیون را عالی‌ترین تجسم رخدادی عظیم به معنای تنهایی ما انسان‌ها در نظر گرفته بود، انسان‌هایی که در اتاق‌ها و چشم در چشم رسانه‌ها مورد هجوم آماج حملاتِ بازنمودهای رسانه‌ای قرار می‌گرفتند، خبری از شبکه‌های اجتماعی چندین میلیونی در کار نبود و انسان‌ها هرگز چنین در انفعالی وحشت‌افزا گرفتار نبودند. امروز اما در جهان پسابودریاری و در عصر شبکه‌های اجتماعی، انسان‌ها در مقام ابژه‌هایی دست‌وپابسته محکوم‌به پذیرش بی‌چون‌وچرای فرا واقعیت‌های رسانه‌ای هستند، فرا واقعیت‌هایی که بسیار واقعی‌تر از امور واقعی جلوه می‌کنند و مخاطبان بی‌آنکه قدرت تجزیه‌وتحلیل وانمودهای رسانه‌ای را داشته باشند، تنها و در غالب یک انفجار درون‌ریز ملغمه‌ای از اطلاعات زشت و زیبا را بر خود تحمیل می‌کنند. عصرِ شبکه‌ها را بی‌تردید می‌توان عصرِ مرگ خردورزی نامید، عصری که در آن خرد و اندیشه در مقابل تمامِ امور وهمی و بی‌اساس محکوم‌به سکوت است.
انسان‌ها در این عصر می‌آموزند که می‌بایست تنها در جایگاه انتقال‌دهندهٔ تصاویر و پیام‌ها ایفای نقش کنند و در تکاپویی مداوم تمام آرمان‌های خود را در لابه‌لای این پیام‌ها به جستجو بنشینند. مجاز اتکایی بر واقعیت ندارد و درون این غار افلاطونی هرچه هست تنها سایه‌هایی از یک سایه دیگر است. در جهان متکی بر سایه‌های بی‌پشتوانه حتی امکان تمایز گذاری میان تصورات موهوم موجود نیست و انسانِ سرگشته، در کوچه‌پس‌کوچه‌های شبکه‌های مجازی و زیر هجوم رمزگان و نشانه‌های بی‌معنایی در پی یک هیچ عظیم رهسپار است.
در عصر شبکه‌ها، ارتباطات و تعاملات انسانی نیز در انقلابی فراگیر دچار تغییراتی بنیادین می‌شود و انسان‌ها در این فضا درگیر تعاملاتی پاره‌پاره با سرشتی نه‌چندان عمیق می‌شوند. تعاملات انسانی در عصر پنجم نشانه‌ها بیش از هر چیزی بر ناپایداری و سیالیت استوار می‌گردد تا جایی که فراموشی به‌عنوان اصلی بنیادین در این دوران بر همه‌چیز سایه می‌افکند و ارتباطات انسانی دیگر ارزش ثبات و پایداری ندارند و همه‌چیز تنها به صورتی گذرا و موقتی قابل‌پذیرش است. سیالیت و شتابِ حاد زندگی اجتماعی در عصر شبکه‌ها آن‌چنان بالاست که حتی امکان توقف آنی برای کاربران موجود نیست و هر توقفی به درجا زدگی و سکون خواهد انجامید. به‌واقع شتاب، ابهام و بی‌معنایی از ویژگی‌های اصلی فضای زندگی اجتماعی در عصر شبکه‌ها محسوب می‌شوند.
حجم وسیعی از رمزگان قابل‌مصرف نیز بر انسان‌ها هجوم می‌آورند. در این حالت، زمان در فشردگی محض قرار می‌گیرد و انسان‌ها مدام احساس جاماندگی از جریان زندگی را با خود به همراه دارند، بدین معنا که هضم رمزهای فراوان، متنوع و گاه پیچیده و متعارض و درک درست معانی آن‌ها در بازه زمانی اندکی که در اختیار انسان‌ها قرار می‌گیرد، امکان‌پذیر نمی‌باشد، طوری که پیام‌ها بی‌آنکه هضم شده باشند با پیام‌های دیگری جایگزین می‌شوند. نتیجه این امر، عقب افتادن از معانی، رهاسازی آن‌ها و بسنده کردن به‌ظاهر رمزها خواهد بود. سرعت در این فضا به‌قدری شتابان بوده که قدرت تفکر از انسان‌ها دریغ شده و پذیرش امور عموماً بی‌تفکر و با کمترین میزان تعقل صورت می‌پذیرد. این شتاب سبب می‌گردد تا مرز میان حقیقت، واقعیت و دروغ ازمیان‌رفته و در این فضای ابهام‌آمیز، تصاویر تنها به خاطر ارائه تصویری تقریباً شفاف‌تر از تصاویر قبلی موردپذیرش قرار گیرند، اما این تنها توهمی از آن چیزی است که در واقعیت در حال رخ دادن است، ابهام و عدم شفافیت در این روند هر دم عمیق‌تر می‌شود تا جایی که در انتهای کار، این پیام‌ها و تصاویر هستند که برای ما انسان‌ها تصمیم می‌گیرند و نه بالعکس. ابهام، راز آلودگی و سیالیت به‌واسطه خلق جهانی از توهم، باعث بروز بی‌تفاوتی، شکاف، شکاکیت و ظهور یأس در انسان‌ها می‌شوند.
به‌واقع در عصر جدید معانی و امور واقعی در زوال می‌آسایند و حیات و نمو خود را به رمزها عطا می‌نمایند. در توضیح مرگ معانی و حیات مستقل رمزها، می‌توان این نکته را افزود که اندیشه در تمایز گذاری میان امور و پدیده‌ها به خلق معانی می‌پردازد، چیزی که در شتاب شبکه‌ها و به میانجی از میان رفتن این تمایزها زایل می‌گردد. در این معنا ما در بین رمزگانی بدون مرجع گرفتاریم، رمزگانی که نمایشی‌اند، قابل‌رؤیت‌اند، تجربه می‌شوند و شاید هم لذت‌بخش‌اند؛ اما بدون هیچ‌گونه معنا و مفهوم خاصی.
ما در عصر پنجم نشانه‌ها و در عصر برچیده شدن ارتباطات اجتماعی و ظهور اشکال متفاوتی از ارتباطات مبتنی بر سیالیت، تنها با ایماژهایی مبتنی بر یک ایماژ دیگر روبه‌روییم، ایماژهایی مجازی که ناتوانی انسان‌ها در دسترسی به امر واقعی و حتی نیل به تصویر اصلی را دوچندان می‌کنند. حقیقت درون شبکه‌ها ناپدید و تصاویر جانشین بلامنازع حقایق می‌گردند، به لحاظ صداقت هیچ تمایزی میان پیام‌ها و تصاویر وجود نداشته و حکم مطلق این است که این پیام‌ها باید به هر نحو ممکنی مصرف شوند تا باز تصاویر و پیام‌های دیگری جایگزین گردند.
در خط بی‌پایان مصرف نشانه‌ها، انسان‌های برای تثبیت زنده‌بودنشان مجبور به مصرف مداوم نشانه‌ها هستند، در این سیر، پیام‌ها سازندهٔ هویت‌های انسانی بوده و موجودیت افراد به درگیری هرچه بیشتر با خط تولید نشانه‌ها بازمی‌گردد. مصرف انگل وار و لولیدن درون شبکه‌ها افراد را مطابق ملزومات عصر شبکه بار می‌آورد، چراکه وقتی انسان‌ها خلق‌وخوی مصرفی به خود می‌گیرند و اصل مصرف موضوعیت می‌یابد، مصرف باید به‌عنوان یک قاعده حیاتی و به هر قیمتی، تحقق حتمی یابد که در این عصر منظور از مصرف، همان مصرف نشانه‌های بی مرجع است.

شماره 25 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها