سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۴۷۳
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۱ - ۱۲ اسفند ۱۳۹۵ - 02 March 2017
نگاهی به فیلم خشک‌سالی و دروغ ساخته پدرام علیزاده
محمد تقی‌زاده / منتقد سینمایی
خشک‌سالی و دروغ در اولین مواجهه باید نسبتش را با نمایش موفقی به همین نام که توسط محمد یعقوبی روی صحنه رفته بود مشخص کند و نشان دهد چقدر به روح اثر وفادار بوده و اقتباس از نمایشنامه یعقوبی به‌حساب می‌آید یا خیر؟ ظاهراً فیلم‌ساز همه تلاشش را کرده تا اقتباس موفقی از نمایش خلق کند و در این راستا حتی دو بازیگر اصلی نمایشنامه را در فیلم مورداستفاده قرار داده است ولی این همه ماجرا نیست و به نظر می‌رسد فیلم خشک‌سالی و دروغ فقط اسم نمایش پرمخاطب با همین نام را یدک می‌کشد و باوجود حضور یعقوبی به‌عنوان نویسنده و بازیگردان، موفقیت نمایش تکرار نشده و حتی تا حد زیادی اعتبار نمایش و بازیگران تئاتری‌اش هم زیر سؤال رفته است.
خشک‌سالی و دروغ داستان ازدواج دو زوج است که مرد داستان اول به سراغ زن زوج دوم می‌رود و بدین‌سان قرار است با محوریت امید با بازی علی سرابی داستان این دو زوج را مرور کنیم که درواقع عامل پیوند این دو زوج آرش با بازی رضا گلزار است. فیلم با زوج دوم یعنی امید- آلا شروع می‌شود که یک تلفن مشکوک گره اصلی را خیلی سریع مشخص می‌کند و در ادامه با یک فلش بک داستان زندگی و جدایی زوج اول یعنی امید – میترا باید برایمان تعریف شود. گذشته میترا و امید و دلیل ازدواج و هدفشان از زندگی مشترک اصلاً مشخص نمی‌شود و فقط داستان از بعد از ازدواج سفید این زوج و شوخی‌های بی‌مزه و گفتگوهای سطحی این دو در تختخواب پیش می‌رود. اصلاً مشخص نمی‌شود که چرا این زوج قصد ازدواج باهم را دارند و در حرف‌ها و حرکاتشان نیز نشانی از عشق و علاقه‌ای عمیق دیده نمی‌شود. اختلاف این زوج هم در حد تیپ زدن امید و گیر دادن‌ها و لوس‌بازی‌های میترا مطرح می‌شود و باز مشخص نمی‌شود که مشکل اصلی امید برای دوری از میترا و تمایل ارتباط با آلا چیست؟ از آن‌طرف آلا که با نامزدش به هم زده به‌واسطه مراودات برادرش آرش، با امید آشنا شده و بدون توجه به متأهل بودن امید به‌وسیله کار در دفتر وکالت امید به او نزدیک شده، وارد زندگی او می‌شود. پگاه آهنگرانی نیز که بهترین نقشش همان دختری با کفش‌های کتانی است به‌هیچ‌وجه ویژگی‌های اغواگری را ندارد و تماشاگر در اولین مواجهه از خود می‌پرسد که چرا امید باید همسرش را رها کرده و به آلا که فقط ازنظر سنی از همسرش کوچک‌تر است علاقه‌مند شود درحالی‌که هیچ نشانه‌ای از علاقه و محبت آلا به امید در فیلم دیده نمی‌شود به‌جز چند دیالوگ که حاکی از نامه و هدیه بینشان است و در گفتگوهای آرش و آلا در اتومبیل قرار است آشکار شود. به‌طورکلی قصه در بزنگاه‌ها و بحران‌ها خنثی است و نه از دلایل ارتباط و نه دلایل جدایی اشخاص چیزی مشخص نمی‌شود و تنها دیالوگ‌های افراد این جدایی و ارتباط‌ها را مشخص می‌کند و هیچ صحنه و سکانسی از این معضل که قرار است باعث همذات پنداری تماشاگر شود در فیلم دیده نمی‌شود.
خشک‌سالی در دادن شعارها و ادعاهایش نیز ناکام است. تصور کنید جمله‌ای که آرش جلوی تلویزیون (درحالی‌که امید کنارش در چرت است) از زبان کوروش نقل می‌کند: «خداوند این کشور را از خشک‌سالی و دروغ برهاند». این‌که شخصیت فیلم جمله زیبایی را نقل کند آن‌هم در این شلوغی که به‌زور شنیده شود اصولاً سینما نیست و سخنرانی و اندرز است که مدیوم و جایش کاملاً با سالن سینما فرق دارد. ولی اگر قرار است فیلم‌ساز از خشک‌سالی در کشور و یا در رابطه‌ها بگوید اصلاً خشک‌سالی دیده نمی‌شود و زوج‌ها در فیلم دائم متارکه و دوباره به هم می‌پیوندند به‌طوری‌که امید یک‌بار از میترا جدا و به آلا پیوند خورد و دوباره با دیدن عکسی از فرزند ناکجاآبادش دوباره دلش برای میترا غش رفت و هوایی شد. پس عملاً مفهوم و محتوای خشک‌سالی در فیلم دیده نمی‌شود می‌ماند دروغ! درباره دروغ هم آن‌قدر پرداخت‌ها و تمرکز محدود و ضعیف است که اگر اسم فیلم دروغ نداشت کمتر کسی دلیل جدایی آدم‌ها را دروغ می‌پنداشت. برای درآمدن مفهوم دروغ در داستان می‌توان ساخته‌های اصغر فرهادی بنام درباره الی و جدایی را مثال آورد که متوجه شد چقدر دروغ در فرم بصری تبدیل به یک مفهوم قابل‌درک شده و به‌عنوان دغدغه فیلم‌ساز به تماشاگر منتقل‌شده است.
بالاخره نمی‌توان از خشک‌سالی و دروغ نوشت و از کستینگ ناموزون و نامتعادلش سخن نگفت به‌علاوه اینکه خشک‌سالی بازگشت دوباره سوپراستار سال‌های نه‌چندان دور سینمای ایران رضا گلزار است که پس از چند سال دوری و ممنوع الکاری دوباره به سینما برگشته است. درجایی فیلم‌ساز از استفاده از دو سوپراستار تئاتر (سرابی و کیخانی) در کنار دو سوپراستار سینما (گلزار و آهنگرانی) نام‌برده که اساساً این ترکیب جای تأمل و نقد فراوان دارد. آهنگرانی چنانکه پیش‌تر گفته شد اصولاً نه ازنظر ظاهری و نه انگیزشی پتانسیل زنی با خصوصیات آلا را ندارد و دلیل انتخاب او برای این نقش با بازی تکراری و ضعیفش مشخص نمی‌شود. گلزار مثل قریب به‌اتفاق فیلم‌های زمان سوپراستاری‌اش بیشتر به مانکن جذاب شبیه است تا بازیگر حرفه‌ای! و در خشک‌سالی هم تمهید خنده‌ها و قهقهه‌هایش اصلاً به دل نمی‌نشیند و اگر در فیلم‌های قبلی از درون چهره مغرور و سردش لبخندی باعث جذابیت و تعجب تماشاگر می‌شد اینجا زیاده‌روی و استفاده گاه‌وبیگاه از این روش خیلی مفید واقع نمی‌شود. زوج تئاتری نمایش خشک‌سالی محمد یعقوبی نیز گویی خیلی با مدیوم سینما آشنا نبودند و کارگردان‌ هم کمکی به آن‌ها برای ایفای نقش در مقابل قاب دوربین نکرده است و باوجود قدرت و پتانسیل زیادی که در وجودشان برای ایفای نقش وجود داشت عملاً بازی‌شان تئاتری و در خیلی از اوقات مناسب میزانسن فیلم‌ساز نبوده است. خاطره اسدی نیز به‌عنوان نامزد آرش در فیلم نقش بامزه‌ای دارد که ابتدا تصور می‌شود که قرار است در فیلم نقشی داشته باشد ولی عملاً به‌جز چند سکانس ابتدایی فیلم در ادامه داستان به‌کلی از بازی شخصیت‌ها کنار گذاشته می‌شود و ردپایش بیش از چند مکالمه تلفنی که از آرش ابراز علاقه می‌خواهد چیز دیگری از او دیده نمی‌شود.

شماره 27 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار