سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۵۴۶
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۲ - ۰۳ خرداد ۱۳۹۶ - 24 May 2017
جاوید معظمی / کارشناس سینما
فرهادی مخاطبش را مرعوب می‌کند. دست یافتن به تکنولوژی‌ای پیشرفته در روایت وظیفه‌ی اصلی این تأثیرگذاری را بر عهده دارد. از همان ابتدا بیشترین نقدها و بحث‌ها از طرف موافقین و مخالفین فرهادی حول شیوه‌ی روایی فرهادی شکل گرفت، اکثر مخالفین در مورد گاف‌ها و نقایص فیلمنامه‌‌ای فرهادی سخن می‌گویند برای مثال اینکه چگونه پیرمردی که بیماری قلبی دارد توانسته همچون برق و باد پله‌ها را درنوردد که حتی جوان‌ترهای ساختمان هم نتوانسته‌اند به او برسند و یا اینکه در انتهای فیلم «فروشنده» وقتی عماد (شهاب حسینی) کیسه‌ای به پیرمرد می‌دهد در آن دفترچه بیمه‌ی او نیز هست، آیا عماد درون دفترچه را بازدید نکرده؟ و عکس آن را ندیده که پیش از این نفهمیده که فرد مورد نظرش پیرمرد است؟ و از سوی دیگر مخاطبان نیز بیش از هرچیز با روایت فیلم‌های او همراه می‌شوند،رو دست می‌خورند، هیجان‌زده می‌شوند و یا با پرسش‌هایی که در انتها مطرح می‌کند به فکر فرو می‌روند. و سند انتهایی بر این مدعا آخرین جایزه بین‌المللیش یعنی بهترین فیلمنامه در جشنواره‌ی کن.
بعد از تماشای فیلم اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد بمب هسته‌ای بود. وجه‌ شبهی که این تداعی را ایجاد کرد مکانیزم مشابهی بود که در این بین حاضر است. با دو رویکرد می‌توان به چنین پدیده‌ای نظاره کرد، اولی تکنولوژی‌ پیشرفته‌ای که برای رسیدن به بمب نیاز است و دوم خود هدف یعنی بمب. اگر تنها به تکنولوژی بسیار پیشرفته‌ی دست‌یابی به بمب نگاه کنیم ممکن است از آن همه پیچیدگی حیرت کنیم اما مادامی که نتیجه‌ی آن جلوی چشممان است دیگر این همه پیچیدگی پیش از آنکه هیجان زده‌مان کند، رعشه به انداممان می اندازد. اصغر فرهادی نتیجه و محتوای فیلمش را از جلوی چشم ما بر می‌دارد و مخفی می‌کند تا ما تنها با تکنولوژی پیشرفته و پیچیده‌ی او مواجه شویم و از آن به هیجان آییم و لذت ببریم. اما بازتوجه به فیلم‌های فرهادی و نزدیک شدن به تفکرِ جاری در فیلم‌هایش شاید بتواند در این لذات ترکی وارد کند.

نقد اخلاقیات نسبی و منفعت طلبانه‌ی مدرن، پرهیز از قضاوت دیگری، مسئله‌دار شدن روابط در شرایط اجتماعی نو، بحران دروغگویی، حضور لجام گسیخته‌ی شهوت، خرد شدن زنان در اجتماع امروزی، خشونت‌های نهفته در پس عادی‌ترین رفتارهای طبقه مترقی همگی مفاهیمی هستند که سراسر فیلم‌های فرهادی مملو از آن است و فرهادی را تبدیل به شمایل تصویرگر معضلات اخلاقیات امروزی کرده است. این‌ها همگی منظره‌ایست که فرهادی جلوی چشم ما ترسیم می‌کند، اما چیزی که از چشم دور می‌ماند منظری است که فرهادی بر آن قرار می‌گیرد و بر فراز آن، چشم‌اندازش را، فیلمش را و یا همان نقدش را به فضای کنونی ترسیم می‌کند. این نوشته تلاشی است برای برگرداندنِ چشم از منظره به منظر، چرا که اگر نگوییم مهمترین مولفه، یکی از مهمترین مولفه‌های هر دیدنی، از کجا دیدن است. نقدهای فرهادی چشم‌انداز مشترکی است که می‌تواند مُلک مُشاء بین دسته‌های متفاوت و حتی متنافی فکری باشد و از همین روست که فرهادی سعی می‌کند در این فضا قدم بزند و بیشترین توجه را در فیلم‌هایش به این فضا اختصاص دهد تا منظرش از چشم دور بماند و طرفداری همه‌ی طیف‌ها را به خود جلب کند. نقد نسبی‌گرایی و وضعیت کنونی، نقد مشترک است میان فیلم‌سازان ،هنرمندان و متفکران مدرن، متفکران سنت‌گرا و حتی طبقه‌ی حاکم و همین ترفند است که به این اندازه تشخیص پایگاه فکری فرهادی را دشوار کرده و از همینروست که هر نقدی هم به فیلمش رواست و هم در جایی ناروا، در هر طیفی هم او را دوست می‌دارند هم با او مخالفت می‌کنند.   
اگر با این دیدگاه به فیلم‌های فرهادی نظر کنیم باید گفت هر آنچه در فیلم‌های فرهادی تصویر می‌شود را باید به شکل معکوس خواند. یکی از مهمترین مؤلفه‌ها در هر سینما و سینماگر جدی مشخص شدن مسئله‌ی آن است. حال باید پرسید که مسئله‌ی فرهادی در فیلم «فروشنده» چیست؟ فیلم را به چند شیوه می‌توان خواند و فرهادی ماده‌ی خام همه‌ی آن‌ها را بطور کامل در فیلمهایش قرار می‌دهد.
شیوه‌ای اولی که از آن طریق فرهادی شمایل یک فیلمساز مدرن را به خود می‌گیرد را اینگونه می‌توان صورتبندی کرد: پیرمرد متجاوز نماینده‌ی رانه‌ی غریزه‌ی جنسی و عماد نماینده‌ی رانه‌ی غیرت است و در نهایت ما با زنی مواجهیم که این رانه‌های مردانه او را تحت استیلای خود در می‌آورند و در نهایت با این روند است که هم زن و هم خانواده از هم پاشیده می‌شود. شیوه‌ی دیگری که می‌توان از آن صحبت کرد شیوه‌ی اخلاقی است، در اینجا نیز طبق معمولِ فیلم‌های فرهادی با دوگانه‌ای اخلاقی مواجهیم، دوگانه‌ی مجازات یا بخشش و همچنین در ادامه تبعاتی که انتخاب هر یک برای فرد به وجود می‌آورد. اما در شیوه‌ی اول مسئله‌ی فرهادی را باید چنین صورتبندی کرد: در شرایط امروزی و در طبقه‌ی متوسط چگونه مفهوم غیرت هرچند کمرنگ همچنان حضور دارد و چگونه این مفهوم و پیوند ناگسستنی‌اش با خشونت می‌تواند هر لحظه سر گشاید.
اما نحوه‌ی دیگری نیز می‌توان به فیلم نگاه کرد، یعنی برعکس خواندن آن چیزی که در فیلمش نمایش می‌دهد. یعنی اینکه در شرایط کنونی چگونه می‌توان دوباره مفاهیم سنتی‌ای همچون غیرت را زنده کرد، و کل روند فیلم را تلاش برای باززایی این مفهوم دانست. در ده‌های پیشین نیازی برای مقدمه چینی برای اعمال غیرت و خشونت وجود نداشت، برای مثال در فیلم قیصر بنا به ظهور و قدرتِ چنین مفاهیمی در اجتماع، قهرمان فیلم بعد از تجاوز شدن به خواهرش بی‌هیچ وقفه‌ای دست به کار می‌شود و متجاوز را مجازات می‌کند، اما در شرایط کنونی چگونه می‌توان مجدداَ از غیرت صحبت کرد؟ به نظر می‌توان گزاره‌ی اخیر را مسئله‌ی اصلی فرهادی در «فروشنده» دانست.  بعد از تجاوز، عماد رفتاری مشابه رفتار عمومی افراد هم طبقه‌اش می‌کند و تلاش می‌کند منطقی با همسرش همراه شود و با حمایت از او تلاش کند که ماجرا به فراموشی سپرده شود اما فرهادی سعی می‌کند با چیدن عناصر مختلف در داستان شانه‌ی این مفهوم خفته را تکان دهد و آن را بار دیگر بیدار کند. اول از همه با ترفند همسایه‌ها. پیرمرد و پیرزن همسایه که سنشان نیز حضور زنده‌ی مفاهیمِ عرفیِ سنتی را نزدشان منطقی می‌کند با استفاده از کلماتی همچون «بی‌ناموس» یا «اگر دست من بهش می‌رسید گردنش را خورد می‌کردم» اولین نطفه‌ها را می‌کارند و بعد همسر پیرمرد در هنگام پاک کردن خون‌ها از روی پله با لحن سرزنش‌گرانه‌اش از اینکه عماد در این قبال رفتار بی‌تفاوتی از خود نشان می‌دهد باعث می‌شوند تا اولین دمیدن‌ها باشد برای دوباره روشن کردن آتش خاکستر شده مفاهیم از پا افتاده‌‌ی پیشین. عماد بعد از اینکه متوجه می‌شود همسرش رعنا را نه زن که مرد همسایه از حمام بیرون آورده نیز تلنگر دیگری می‌خورد. چرا که مفهموم سنتی دیگری در اینجا سر باز می‌کند: آبرو. و بعد از مقدمه چینی‌ها فرهادی روایت را به گونه‌ای می‌چیند تا به سیلی انتهایی می‌رسد و آنجاست که این مفهوم بقدری در بدن تماشاچیان تهییج شده و سر باز کرده که همه با این سیلی به هیجان می‌آیند و از طریق کف زدن‌‌مان صدای سیلی عماد در سالن اکو می‌شود.هرچند که بعد از آن فرهادی ماجرا را گونه‌ای می‌چیند که نتوان به این روشنی موضعگیری کرد. اما مسئله این است که فرهادی توانسته این مفهوم را در دنیای فیلم خود دوباره زنده کند و ورود قیصر را در میان کف‌ها جشن بگیرد. و همراهی و هیجان مخاطب در سینما هنگام زدن سیلی انتهایی نشان می‌دهد که چگونه فرهادی بدن‌های مخاطبان را با خود همراه کرده است، و توانسته بار دیگر این مفهوم را شارژ کند.
اما برای اینکه از پایگاه فکری و منظر فرهادی صحبت به میان آوریم نیازمندیم تا بازگردیم و فیلم‌های پیشین او را نیز از نظر بگذرانیم و دریابیم مسئله‌ی اصلی فرهادی چیست و به واسطه‌ی آن پاسخ خود را که او در چه پایگاهی ایستاده پیدا کنیم. در فیلم مهم دیگر فرهادی «جدایی نادر از سیمین» نیز یافتن مسئله و پایگاه آدم‌های فرهادی دشوار است. اما جهان کلی‌ای که در فیلم تصویر می‌شود، دروغ و منفعت‌طلبیِ برآمده از اخلاقیات نسبی جهان مدرن است. در قابل نقد بودن اخلاق منفعت طلبانه‌ی مدرن گروه‌های متعددی همراهند. فیلمسازان و متفکران مدرن، طبقه‌ی حاکم و سنت‌گرایان.

شماره 29 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها