«سیاست پدر و مادر ندارد» این مثل رایج و عوامانه از دیرباز در میان ایرانیها سینهبهسینه چرخیده و نقل محافل و مجالسشان بوده، مصادیق کاربریاش نیز جوانان پر شروشور یا دوستان و رفقایی هستند که سری پر سودا و رؤیایی برای نقشآفرینی درصحنه سیاسی دارند، بدینسان به آنان اخطار و انذار میدهند که مبادا دست از پا خطا کنید و به این چاه ویل بیافتید یا اگر هم افتادید حواستان باشد، آسه بروید و آرام گام بردارید که بهیکباره همهچیز قمر در عقرب میشود. در قالب این پندار دیرین و محافظهکاری نهادینهشده، کمتر رجل سیاسی را در تاریخ ایران مییابی که اهل خروش باشد و بیتعارف و بیمحابا سخن بگوید و هزار ملاحظه مرسوم را رعایت نکند -خروشی که البته خرج آن را از گفتارهای افسارگسیخته و هجو گرایی های ناموزون سواست- در یک دهه اخیر، صحنه سیاست ورزی ایرانی یکی از این مردان بیپروا در گفتار، راسخ در کردار و رفتار و نیز معتکف پابرجا در مکتب اخلاق و مدارا را به خود دیده است. آقازادهای که برخوان مواهب پدر ننشسته و تنها بر حضور در سایهسار وی اکتفا نکرده و خود اکنون در کنار نام بلند معلم انقلاب، مطهری زمانه خودش است. مردی که در میانه رواج بیاخلاقیها در طیفهای مختلف صدای متفاوت صحنه سیاسی ایران طی چند سال اخیر بوده و دوست و دشمن به صداقت، حسن نیت، باور راسخ و آزادگی او اعتنا و اعتراف دارند.
اصالت و عدم اعوجاج
اگر به چرایی رفتار ورزی متفاوت مطهری بپردازیم، بیگمان مهمترین مؤلفه را اصالت باورهای وی مییابیم. او که خود را در برههای لیبرال مسلمان خواند، در رویکردهای سیاسی خود بر مفاهیم و کلید و واژگانی چون تساهل و تسامح، رعایت حقوق اقلیت، آزادی بیان تأکید مؤکدی دارد و در گفتار و رفتار نیز سعی کرده منادی این آموزهها باشد، رویکردهایی که برای وی هزینههای فراوانی نیز رقمزده و مخالفان بسیاری به همراه داشته است. حال باید پرسید که این تأکید و پافشاری بر مفاهیمی که در ادبیات سیاسی در قالب رویکردهای لیبرالیستی و ارزشهای غربی دستهبندی میشوند، آیا نشاندهنده آن است که مطهری در باورهای سیاسی غربگراست و در آن موج جذب و هضم شده است. پاسخ بیگمان منفی است. مطهری درواقع منادی و پیرو ارزشهایی است که در قالب انقلاب اسلامی از سوی بیان گذاران به مردم وعده داده شد و آنان را به خروش علیه دیکتاتوری واداشت. مطهری شاگرد خلف پدر و نیز بنیانگذار انقلاب و ارزشهای مورد اعتنا و التفات مردمی است که در انتهای دهه هفتاد میلادی در قرن بیستم یکی از بزرگترین اتفاقات چند سده اخیر جهان را رقمزده و به دنبال درانداختن طرحی نو بودند، مردمسالاری دینی که در آن کرامت انسانی مبنای رویکرد به انسان است و نیازی به رجوع به آموزههای اومانیستی هم ندارد. این باورمندی اصیلانِ به ارزشهای دینی در رویکردهای فرهنگی مطهری نیز هویداست و او برخلاف سکه رایج زمانه و نگرشهای تساهل مدارانِ فرهنگی که در حوزه سیاسی بدان اصرار دارد در حوزه فرهنگی دیگرگونه میاندیشد و عمل میکند و در این میان به خوشایند اینوآن هم کاری ندارد. درواقع مطهری مدار ثابت و باورهای مخصوصی را که بر آموزههای اسلامی آن را منطق میداند بهعنوان سرلوحه خود برگزیده و همهچیز را با این سنگ محک میسنجد و مسائل پیرامونی برایش معنا و مفهومی ندارد، اینگونه است که شخصیت متمایز وی شکلگرفته و جلوههای خاصی در دو حوزه سیاسی و فرهنگی دارد که در هر دو وجه موافقان و مخالفانی توأمان دارد.
مطهری و اعتدالگرایی
این روزها همه از اعتدال میگویند و بر پیگیری مشی و روشهای اعتدالی تأکیددارند. «اعتدالی» که فی ذاتِ واجد بار معنایی و ارزشی مستقلی نیست و در قالب معارض و ضدونقیض است که معنا و مفهوم میباید. اعتدال مشی و روشی است در برابر افراط و تفریط، آنچه حرکت برمدار عقلانیت و پرهیز از تندروی و کندروی است. در قالب این مفهوم کسی میتواند اعتدالی باشد که الگوی فکری و رفتاری وی منطبق بر باورمندیهای اصیل و باثباتی باشد که در آن مصادیق تندروی و کندروی تعریفی مشخص داشته و با این وصف خط رفتاری وی در این میانه ثابت و استوار بوده و قالبی مشخص و بهدوراز اعوجاج و دمدمیمزاجی داشته باشد. در غیر این صورت هرکسی میتواند نقطه اعتدال ورزی را به فراخور موقعیت و منافع و اغراض و اهدافش تعریفی کرده و بر اساس آن مدعای اعتدالگرایی داشته باشد. یکی از نشانههای اعتدالگرایی اصیل عدم توجه به حواشی پیرامونی و خوشایند اینوآن و نیز آیند و روندهای دفعی و آنی است. فردی که باورهای فکری نظامیافته و منسجمی دارد مدار رفتار ورزیاش دستخوش تغییرات و چرخشها نخواهد شد و حرکتهای وی بر اساس کمترین تکانهها رقم خورد و این مصداق بارز اعتدال ورزی است آنچه مطهری در طول شش سال گذشته با همه فرازوفرودها برمدار آن رج زده و با تغییر دولت و تفاوت فراوان در فضای سیاسی هنوز خط ثابت خود را پی میگیرد و همان نکاتی که در سال ۸۸ مورد التفات قرار میداد را اکنون نیز گفته و میگوید. او با یک غوره سردش و با یک مویز گرمش نمیشود، او لباس عافیتطلبی نمیپوشد و در برابر فشارها سر خم نمیکند چون به معنای حقیقی اعتدالگراست و با محافظهکاری که گاه اعتدالگرایی تعریف میشود، نسبت و قرابتی ندارد. مردی که چه موافق و چه مخالفش باشیم باید به این ثبات رأی و اصالت باورهایش احترام بگذاریم و از یاد نبریم که چنین تکستارههایی کم در آسمان سیاست ورزی ایران دیدهشدهاند. او هر چه باشد موافق یا مخالف ماشان سیاستمداران ایرانی را ارتقا بخشیده و نشان داد که میتوان سیاستمدار بود و از بوم اخلاق ورزی نی افتاد.
شماره 6 دوهفته نامه آیت ماندگار