خاورمیانه آزمایشگاه نظریههای شکستخورده سیاسی است. فراریانی که مثل سیل به سمت اروپا جاری هستند، دولتهایی که هرروز جایی را بمباران میکنند و شورشیانی که روزی را بدون کشتار نمیگذرانند این را ثابت میکند. جالب اینکه هنوز هم رویای دموکراسی از سر کسانی که خیال بهبود اوضاع را دارند بیرون نمیرود. دو قرن قبل دوران لیبرالیسم بود که البته چیزی از آن به خاورمیانه و شیوخ قدیمیاش نرسید. قرن قبل قرن سوسیالیسم بود. مکتبی که در اروپا ساخته شد و زمانی که به خاورمیانه رسید با دیکتاتوریهای نظامی و تعصبهای قبیلهای ترکیب شد. با اولین خیالپردازیهای جامعه برابر؛ حکومتهای موروثی خاورمیانه از هجوم کمونیستها به هراس افتادند و میخواستند با هر روشی که میتوانند حکومت فاسد و عقبمانده خود را حفظ کنند. این راهحلها از سرکوب جوانان نوگرا شروع شد و تا سوسیالیسم دستوری و نظامی گسترش پیدا کرد. عراق و سوریه و مصر با احزاب بعث نمونه واضح این تجربهها هستند. آن زمان بود که کمونیسم، چپگرایی، خلقهای قهرمان و هرچه که نامی از مبارزه داشت ارزش شبه مقدس پیدا میکرد اما قرن بیستم با سقوط برادر بزرگتر به پایان رسید و رویای جامعه تکاملیافته برابر، در گردوخاک فروپاشی قلعه سرخ گم شد. جانهای زیاد و سرمایههای فراوانی هدر رفت و سوسیالیسم در این منطقه به مقصدی نرسید. حالا در نظم نوین خاورمیانه دمکراسی با استبداد سنتی و مدرن در کشمکش است. پادشاهی سعودی و اقمارش تنها حکومتهای مستبد قدیمی در این منطقه نیستند. کسانی که در خاورمیانه برای برقراری این مکتب سیاسی تلاش میکنند و جان و مال و هرچه که دارند را درراه آن فدا میکنند همیشه با این مفهوم روبهرو هستند که دمکراسی یک آرمان برای خوشبختی نهایی است و زندگی بدون آن امکان ندارد. مبارزان سوسیالیست یک دهه قبل هم همین تصور را داشتند اما زمانی که به قدرت رسیدند بدترین جنایتها را در حق خلق خود مرتکب شدند. همین عاقبت میتواند در انتظار هر اندیشه سیاسی دیگر هم باشد. «دمکراسی نمایندگی» که در آن هرکسی بهاندازه یک رأی حق شرکت در انتخابات آزاد و تعیین نماینده سیاسی را داشته باشد تنها یک «روش ممکن و موجود» است نه یک «آرمان نجاتبخش» و بهخودیخود کمکی به بهبود شرایط زندگی و افزایش حس خوشبختی نخواهد کرد.
شماره 8 دوهفته نامه آیت ماندگار