اولین منتقدی که متوجه شباهتها و تفاوتهای اشعار احمدرضا احمدی و بیژن الهی شد دکتر رضا براهنی بود: «اگر اصالت بینش و اصالت استفاده از کلام، یعنی وسیلهٔ ارائهٔ جهانبینی را پایگاههای اساسی پیدایش یک شاعر بدانیم دلیلی نیست که چشم به آیندهٔ احمدرضا احمدی و بیژن الهی ندوزیم و بهویژه نام اولی را سرآغاز فعل خودبهخود نویسی شعر معاصر ندانیم.» (طلا در مس، رضا براهنی، چاپ دوم، ۱۳۴۷، ص ۵۹۶)
ولی دکتر براهنی اشاره نمیکند که این شاعر سطرهای درخشان که از همین ابتدا چنین دلبستهٔ کلام مینماید، حتی اگر شده فقط در سطح بازیهای کلامی و سطرهای درخشان آنهم به روزگاری که هنوز کاریکلماتورهای پرویز شاپور نیامده بود تا بخشی از این بار را بر دوش گیرد و همهاش بهپای شعر گذاشته نشود، آری چنین شاعری نمیتوانسته تماماً تحت تأثیر احمدی باشد. حالا که قریب پنجاه سال از آن تاریخ میگذرد و اشعار دورهٔ شعر دیگر بیژن الهی به نام «دیدن» (نشر بیدگل، ۱۳۹۳) و اشعار دورهٔ موج نویاش به نام «جوانیها» (نشر بیدگل، ۱۳۹۴) منتشرشده دیگر لازم نیست به تک شعرهای پراکندهاش رجوع کنیم؛ اما در اشعار جزوه شعر یا همان دوره موج نویی الهی نوعی فراروی از آن قالب هست که او را به شعر دیگر میرساند. بیان الهی از مسائل سیاسی حتی در همان اشعار دورهٔ موج نو غیرمستقیمتر و استعاریتر است و گویی بیشتر سعی کرده شعر را با کلماتی بیان کند که حدس و تخیل خواننده را برانگیزند.
بیان احمدی از درونمایهها و مضامین آرکائیک و باستانی هم با الهی متفاوت است. برای مثال میتوان به دو شعر «اگر قطبنماها گلهای یاس را نشان میداد» (وقت خوب مصائب، ص ۱۵۸)
و «تراخم» (جوانیها، ص ۱۵۷) نگاه کرد تا متوجه تفاوت واژگان، نحو، جهانبینی و سبک شعری بهرغم تشابهات صوری مثل عدم داشتن وزن شد. ولی زبان هر دو شعر زبان معاصر و مدرن شعر فارسی است و فراروی الهی از چنین زبانی بعدها او را بهکلی از موج نو جدا میکند و تصویرسازی بیشتر نقاشانه تا عکاسانهاش و وجود چندصدایی و دیالوگ در شعرش تشخص و نمود بارزی مییابد.
الهی در همان اشعار دوره موج نو در یک شعر دیالوگی خاص و کودکانه با خورشید دارد و این با ذهنیت بچگانهای که براهنی به احمدی نسبت داده بود و او را به جنینی در الکل یا «در احمدی معصومیت یک شاعر چینی منتهی بچهسال نهفته است.» فرق دارد. شعر «زمانی که هر دو دل ما میشکند» (همان، ص ۶۹) که اینگونه شروع میشود:
زمانی که دوستم مرا ترک گفت/ به خورشید نگاه کردم/ تا اشکهایم را خشک کند.
شماره 17 دوهفته نامه آیت ماندگار