آیا روحانی توان جبران خسارات وارده دولتش به جناح میانهرو و اصلاحطلب را در سیاست ایران دارد؟
آیت ماندگار- آقای روحانی رییسجمهور، اخیراً در سخنرانی بیان کرد که دولت وی مظلوم است. آقای روحانی که در آخرین روزهای اردیبهشت ۱۳۹۶ با کسب بیش از ۲۳ میلیون و ۵۰۰ هزار رای از طرف مردم بهعنوان رییسجمهور انتخاب شد، با این پشتوانه عظیم مردمی، امروز در آستانه سه سالگی دور دوم ریاستجمهوری خویش، دولت خود را مظلوم میخواند.
اما چه میشود که دولتی با این پشتوانه رای مردمی از طرف منتخب آن مظلوم نامیده میشود؟
حقیقت این است که حتی اگر مظلومیت دولت روحانی را هم باور کنیم، باید بپذیریم که این مظلومیت خودساخته است، یعنی شخص آقای روحانی باعث بهوجود آمدن چنین وضعیت مظلومیتی برای خود و دولتشان هستند. آقای روحانی از روز ابتدای تشکیل کابینه دولت دوازدهم، مشخصاً با فاصله گرفتن از مطالبات بیش از ۲۳ میلیون نفری که به ایشان رای دادند که در همان زمان بسیار مورد انتقاد قرار گرفت و گوش ایشان هم بدهکار انتقادها نبود، قدم در مسیر مظلومیت گذاشتند.
آقای روحانی با فاصله گرفتن از آنچه که جمعیت مردم در کمپینهای انتخاباتی ایشان و در حضور شخص ایشان فریاد میزدند، تصمیم گرفتند که نقش مظلوم را در هرم سیاسی ایران بازی کنند.
آقای روحانی در این مدت هرگز شفاف، روشن و واضح بهعنوان جمهور مردم یا حداقل بهعنوان کسی که منتخب بیش از ۲۳ میلیون رای مردم را کسب کرده است توضیح نداده که چرا نتوانسته به وعدههای خویش عمل کند و موانع آن چه بوده است. مراجعه به فیلمهای موجود آن روزها ثابت کننده این مدعا است. طبیعی است که روحانی با رفتن به این مسیر نتیجهای جز مظلومیت نباید کسب کند.
بررسی این مطلب در آخرین رویدادهای اتفاق افتاده کاملاً روشن میکند که اگر دولت آقای روحانی واقعاً مظلوم است، این مظلومیت خودساخته است و بخش بزرگی از علت ایجاد آن، خود ایشان است.
آقای روحانی صاحب یک نهاد انتخابی توسط مردم است، حال اگر حتی نهاد انتخابی که مستقیماً توسط مردم انتخاب میشوند حتی به رایدهندگان خود هم پاسخگو نباشد چه انتظاری میتوان از دیگر نهادها داشت؟
بررسی حوادث اخیر در کشور کاملاً این غیرپاسخگو بودن و انتخاب نقش هیچ را توسط ایشان نشان میدهد و جای تعجب دارد که چرا اکنون محصول وضعیت کنونی خود و دولتشان را ظلم دیگران میدانند!
چگونه میتوان پذیرفت که آقای روحانی در مورد تشنجهای آبانماه که منجر به تخریبها و خسارتهای مالی و جانی شد، از آمار خسارتهای این تشنج بیاطلاعاند که نه خود حرفی در مورد آن میزنند و نه سخنگوی دولتشان و اعلام گزارش در این مورد به مردم را به دیگران محول می کنند؟ در مورد حادثه ساقط شدن هواپیمای اوکراینی چگونه رییس شورای عالی امنیت ملی کشور که منتخب مردم است تا دو روز از این مسئله بیاطلاع بوده است؟ و چرا شخصاً حداقل به مردمی که به وی رای دادهاند گزارش نداده و نمیدهد و از دیگران میخواهد که این کار را انجام دهند؟ مگر مردم دیگران را انتخاب کردهاند که بهدنبال توضیح از دیگران هستند؟
چرا آقای روحانی فکر میکنند، وقتی با خنده از زمان گرانی بنزین اظهار بیاطلاعی می کنند نه تنها از سوی مخالفینشان، بلکه حتی در نزد طرفدارشان زیر سئوال نمیروند و موجب مظلومیتشان نمیشود؟
آقای روحانی گویا توجه ندارند که با مظلوم خواندن خود، نه تنها نمیتوانند توجیهی برای وضعیت کنونی دولت بیاورند، بلکه ناخواسته این پیام را به تمام رایدهندگان خود میدهند که زور منتخب 23 میلیون و 500 هزار نفری که در اکثریت قرار دارند به مخالفینشان نمیرسد!
اکنون نه تنها دولت آقای روحانی، بلکه کسانی که به ایشان رای دادند و دیگران را در رای دادن به ایشان تشویق کردند مظلوم واقع شدند و علت این قضیه شخص خود ایشان و عملکردشان است. اکنون به صراحت کسانی که به روحانی رای دادند متهم به انتخاب اشتباه در سال ۹۶ میشوند و آنان هم جز سکوت هیچ دفاعی از خود ندارند و نمیتوان این وضعیت را به گردن خود مردم یا هیچ کشور خارجی یا مخالفین آقای روحانی و دولتشان انداخت.
بزرگترین آسیبی که آقای روحانی خوردند بیتوجهی به خواست رایدهندگان به ایشان، عدمشفافیت و توضیح مستقیم به مردم و یا دستکم به پشتوانه عمومی خود است که اکنون نه تنها ایشان، بلکه رایدهندگان به ایشان را نیز مظلوم کرده است.
چرا آقای روحانی اندیشید که با جدا کردن مسیر خود با رایدهندگان به خویش، در میان مخالفینی که وی را به خفگی در «استخر فرح» تهدید میکنند مظلوم نخواهد شد؟ آیا ایشان فکر میکنند تنها با مسئول خواندن آمریکا در وضعیت کنونی کشور میتوانند افکار عمومی را قانع کنند؟ اینکه افراد منتسب به دولت و وزرای ایشان در مظان اتهام یا محکومیت قطعی قرار دارند هم مظلومیت دیگر ساخته است؟ البته این سئوالی است که خود ایشان باید به آن جواب دهند چون از دایره حدس و گمان ما خارج است.
امروز که دولت دوازدهم و شخص آقای روحانی روزنامهای ی دارند و میکروفونی برای سخن گفتن، ایشان خود را رییس دولت مظلوم یعنی مورد ظلم قرار گرفته می خواند، مطمئناً فردای ترک ریاستجمهوری که دیگر میکروفونی در اختیار ندارند نمیتوانند حتی صدای مظلومیت خویش را به گوش کسی برسانند.
در برابر تمام این سخنان واقعیتی وجود دارد و آن این است که تا زمانی که دیر نشده مسیر اشتباه را از هرکجا که دور بزنید، درست است. روحانی همچنان فرصت بسیار محدودی دارد که سرمایه اجتماعی که دل در گروی میانهروها و اصلاحطلبان داشتند را دوباره تا حدی احیا کند و تنها راه آن نه معامله و غر زدن به مخالفیناش، بلکه انتخاب مسئولیتپذیری و پاسخگویی و شفافیت در جایگاه نهاد انتخابی مردم، با کسانی است که از وی برای رسیدن به سمت جمهوریت حمایت کردند و به امانت آرای خود را به وی سپردند.
اگر شخص آقای روحانی فیلمهای مناظرههای انتخاباتی و وعدههای خود در سال های ۹۲ و ۹۶ را ببینند و بخواهند کاملاً بیطرفانه در مورد تمام مسائلی که در دوران احمدینژاد و حتی رقبای خود را به چالش میکشیدند، نظر دهند چه نظری خواهند داشت؟ پاسخ این پرسش احتمالاً همان نقدها و حرفهایی خواهد بود که کاندیدای پیروز در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ سوار بر آنها موفق به پیروزی خواهد شد و این بار شاید دیگر فرصت برای جبران خسارات وارده به جناح میانهرو و اصلاحطلب سپهر سیاسی ایران نه هشت سال و ۱۰ سال، بلکه به بیش از این سالها و زمانها و شاید به زمانی نامعلوم موکول شود.
باید دید آیا روحانی شجاعت انتخاب این تصمیم سخت در اندک زمان باقی مانده را دارد یا خیر؟