آیت ماندگار- سرآغاز رسمی موسیقی پاپ ایرانزمین با عطاا... خرم رقم خورد. او نابغهای در هنر این سرزمین بود، زیرا دگرگونی که او کرد، کمتر زمینه و ریشه داشت. خرم نه تنها ویولن، بلکه ردیفهای موسیقی سنتی را از ابوالحسن صبا فراگرفت، به همینخاطر در ملودیسازیهای وی آنچه که بیش از همه دیده میشود، خاستگاه ردیفی موسیقی خرم است. خاستگاه دیگر خرم آموزشهایی بود که او از روبیک گریگوریان، آموخت. گریگوریان فردی جهانی در قلمرو موسیقی بود؛ به ایران بازگشت و آوازهای محلی را در قالب موسیقی سمفونیک و پلیفونیک درآورده بود. خرم ابتکارات گریگوریان را به موسیقی پاپ منتقل کرد. تحولات خرم بیش از آنکه رنگ و بوی پاپ بدهد، بیشتر فرآیندی کلاسیک داشت.
پرویز مقصدی بهواسطه نسبت خانوادگی با نیکول الوندی، سرپرست نخستین ارکستر ویگن، ابتدا بهعنوان نوازنده به سال ۱۳۳۶ در این ارکستر بود. پس از اینکه عطاا... خرم با ساخت آثار ممتاز، خود را بهعنوان رهبر و سرپرست ارکستر پاپ / جاز رادیو تثبیت کرد، مقصدی همچنان بهعنوان ویرتوز ارکستر، فعالیت خود را ادامه داد. اما مقصدی تاب اجرای صرف را نداشت. در سال ۱۳۴۲ در سن ۲۵ سالگی، در ادامه ابتکارات خرم، موسیقی نوینی را به ارمغان آورد. خرم تداوم موسیقی کلاسیک ایران و جهان در قلمرو پاپ بود و مقصدی خودِ «پاپ» بود. او با دشواری، گامها و آکوردهای موسیقی پاپ مغربزمین را به موسیقی پاپ منتقل کرد. همواره بهرغم ترنم و تازگی نواهایش، برخی بهدنبال خاستگاه ملودیها در ترانههای پاپ جهانی بودند، اکنون که تمامی کپیکاریهای نوازندگان عیان شده، هیچ ردپایی از کپی در کارش دیده نمیشود. آشنایی ملودیهای او، بهخاطر روانی و سادگی، با تمامی دشواریهای تکنیکی آن است. ملودیهایش با تمام افقهای باز و انسانی نسبت داشت. هرچقدر در ملودیسازی تن به دشواری میداد، رهاورد کارش ساده، روان و زیبا بود. هرکارش نه تنها موجب رشد خواننده میشد، بلکه گستره احساس مخاطب به موسیقی را هم وسعت میبخشید. از همین حیث ما به مقصدی و کارهایش مدیون هستیم، زیرا پیوند چند نسل را به هنر موسیقی عمیقتر کرد.
هر اثر او در موسیقی و خاطره موسیقی ما اثرگذار است. نخستین کارش ضمن اینکه در فرم موسیقی پاپ نویدبخش بود، بخشی از خاطره موسیقایی؛ اصلاً بخشی از حافظه تاریخی ما شده است. هر چقدر بگویند این مملکت حافظه تاریخی ندارد، «سنگ قبر آرزو» یا «نفرین» بخش زنده حافظه تاریخی ماست. نخستین اثر مقصدی یعنی نفرین در پاییز ۱۳۴۲ ساخته شد. دقیقاً برای جنس صدای ویگن ساخته شد. در آن موقع ویگن به آمریکا رفته بود و خواننده جوانی به نام آرتوش آنرا خواند که در آن موقع بسیاری بر این پندار بودند که او نسخه دیگری از نابغه ترانهخوان معاصر ویگن است. شهرت نفرین و تحولاتی که بر موسیقی نهاد، شاید همسنگ «مرا ببوس» و «مهتاب» باشد. اکنون نه تنها این ترانه توسط هنرجویان بازخوانی میشود که همچنان توسط مردم عادی هم زمزمه میشود. طولی نکشید که مقصدی ترانه دیگری برای آرتوش ساخت که آن هم تحول شگرفی در موسیقی پاپ بود. «بوسه بر لبهای خونین» گرچه از لحاظ فرم با نفرین متفاوت بود، اما آکوردهای آن ریشه در موسیقی پاپ اسپانیایی و ایتالیایی داشت. مقصدی بهگونهای موسیقی آثار را مینوشت که گویی برای ملل اروپایی است، فقط کلام ترانهسرا موجب میشد که رنگ و بوی ملی به خود بگیرد. گرچه ترانهسرا برای نگارش ترانه از فرم کلاسیک نمیتوانست استفاده کند، به همینخاطر ساختار ترانهسُرایی توسط وکیلی در فرم کارهای مقصدی تغییر میکند. وکیلی مجبور بود از شعر نیمایی با وزنی موزیکالتر بهره بگیرد. ضمن اینکه زوج هنری دیگری پس از همکاری عطاا... خرم - وکیلی آغاز شد. اینبار وکیلی زوج هنری دیگری نیز یافت که مجبور شد نوع موسیقی دیگری را آزمون کند و چه بسا بیافریند (پرویز مقصدی - پرویز وکیلی).
ویگن تاب تحمل غربت غرب را نداشت و به ایران برگشت. از تحولات مقصدی در موسیقی شگفتزده شد. اعجاب ویگن آنجا برانگیخت که روی دیگر صفحه نفرین را هم شنید؛ «بوسه بر لبهای خونین»، او نمیتوانست آن را دوباره بخواند، زیرا خواننده دیگری آن را اجرا کرده بود. از مقصدی خواست به شکل دیگری آن را اجرا کند، ویگن با توجه به نفوذش در رادیو این امکان را فراهم کرد. فقط رادیو گفت برای اینکه اثر «تولیدی» باشد باید ترانهسرای دیگری غیر از وکیلی روی ملودی، کلام بسُراید. ویگن «نظام فاطمی» را معرفی کرد. او از نظام فاطمی خواست که ترانهای بگوید که درباره شرح سفر خودِ ویگن باشد، زیرا ویگن قصد داشت برای همیشه در آمریکا بماند، اما دوام نیاورد، چون برای ویگن هیچکجای جهان ایران نبود. تنظیم دوباره اثر اینبار با ارکستری حجیمتر بود. ارکستر فرمی مجلسی داشت. از همین حیث شگردهای مقصدی روی سازها برای ترانه «بوسه بر لبهای خونین»، حتی ابتکارش روی آواز در این اثر دیده نشد. با این حال اجرایی شکوهمندانه و حماسی بود. اسم اثر «بازگشت» نام داشت آنهم چه «بازگشت حماسی»! این اثر تنها با افقهای باز و دور نسبت نداشت، گویی با جاودانگی و فناناپذیری گره خورده بود.
سبک مقصدی با وجود شگردهای ملودیسازی و دشواریهای تکنیکی، موجب طلوع و برآمدن هر خوانندهای میشد، از ویگن که در بلندای تاریخ موسیقی خوش نشسته بود، بُگذریم. آرتوش و ویلسون خوانندگانی بودند که او یکایک معرفی کرد. شوربختانه آنان قدر آن ملودیهای غنی را نداستند و درک نکردند که راوی چه فرهنگ غنی هستند. ویلسون بنا بهدلایل نامشخصی از موسیقی کناره گرفت، اما آرتوش بر این گمان بود که با چند ترانه به تنهایی میتواند بر آسمان هنر خوش بدرخشد، به خیال همکاری با ارکسترهای بزرگتر به ارمنستان رفت، اما دیری نپایید با همان شتابی که درخشید، غروبی اندوهناک داشت.
خواننده دیگر عارف بود. عارف از سال ۱۳۴۲ بهعنوان خواننده رسمی رادیو مشغول بهکار شد. با آهنگسازان بیشماری کار کرد؛ حتی با خرم، سورن، زاون، بابک افشار و... نیز همکاری کرد. غیر از نارملا که با خود عارف آغاز کرد، با تمام خوانندگان مشهور بانو نیز همکاری کرد، اما اکنون با گذشت ۵۵ سال از آن سالها متوجه میشویم آنچه که موجب بلندآوازگی عارف شد، هیچکدام از ترانههای از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۷، نبود. آنچه که موجب بلندنامی و نیکنامی عارف شد، ملودیهای سحرآمیز پرویز مقصدی بود. در میانه سال ۱۳۴۷ پرویز مقصدی آهنگی برای عارف ساخت که موج جدیدی در آهنگسازی پاپ بود. «دریاچه نور» با ترانه بیبدیل پرویز وکیلی؛ در این ترانه آهنگساز ضمن نوآوری جدید، سعی کرد از تمامی وسعت صوتی عارف بهره بگیرد. بمترین و اوج صدای عارف را در آهنگسازی خود در نظر گرفت. ابتدا از بمترین نُت آوازی صدای عارف بهره گرفت. در این اثر عارف نه تنها در بالاترین نت صدایش خوشصدا است، بلکه در بمترین نقطه صوتیاش هم درخشش خیره کنندهای دارد. در بیشتر ترانههای پیشخوانده عارف، سعی شده بود از اوج صدای عارف، بهره گرفته شود و از قضا ملودیها منوتن و یکنواخت بود، اما این قطعه به واسطه رنگآمیزی ملودیکداری تنوع آوازی نیز بود. آنجا بود که صدای عارف جلوه کرد. عارف خود را همیشه مدیون این اثر شگرف میداند.
نکته قابل توجه در آهنگسازی مقصدی، سازگاری و آمیزش او با شرایط و امکانات بود. با تمام وسواس هنریاش، سعی میکرد خود را با امکانات محدود صدای یک خواننده تا شرایط حاکم بر یک فیلم سطح پایین، سازگار کند و از آن تنگنا یک اثر سترگ خَلق کند. «دریاچه نور» چنان شهرتی پیدا کرد که همان زمان از مقصدی برای ساخت ترانه دیگری روی سکانسی از فیلم سلطان قلبها، با صدای عارف دعوت کردند. این کار دومین تجربه آهنگسازی مقصدی در سینما بود. طبعاً مقصدی باید ترانهای متناسب با سطح فیلم و طیف عام مخاطبان بسازد. «خواب» (دیشب خواب تو را دیدم)، نه در سطح نوآوریهای دریاچه نور بود، اما بهواسطه استفاده از نقاط بم صدای عارف، هنوز این ترانه مورد توجه طیفهای مختلف اجتماعی است. بدون اینکه برای مقصدی مهم باشد، چند خواننده مشهور برای محکزدن سطح تکنیکی صدای خود این ترانه را اجرا میکردند. آتشین خواننده دیگری بود که از نوجوانی چند ترانه خوانده بود، اما هیچگاه نامدار و نامآور نشده بود، ترانه خواب را برای محک و آزمون خواند. گرچه این بازخوانی شهرت اجرای عارف را نیافت، اما موجب شد یکی از ستارگان آسمان هنر سرزمین شود. مقصدی اثری را برای او ساخت که نه تنها دنیای خواننده را تغییر داد، بلکه دنیای موسیقی پاپ را دستخوش تغییر و تحول کرد. او «قصه وفا» را با کلام جنتی عطایی برای او ساخت. این اثر تمامی دامنه و وسعت صدای خواننده را بهخوبی نمایان کرد. از میانگین نتهای پایینی صدا تا اوج صدای خواننده را بهکار گرفت. همان زمان این روش مقصدی توسط دیگر آهنگسازان مورد توجه قرار گرفت. در واقع این اثر به همراه دیگر آثار همزمان مقصدی، راهی را برای آهنگسازانی مانند واروژان، اسفندیار منفردزاده، بابک افشار، پرویز اتابکی و شماعیزاده باز کرد. دیوار جدایی، بیقرار، گل بیگلدون، ساحل دریا، گاهی خنده، کوچه انتظار و... دیگر ترانههای بودند که مقصدی در آن زمان و یا چندی بعد برای او ساخت و موجب شد سرنوشت موسیقی پاپ رقم بخورد. نه تنها موسیقی پاپ ایرانی بهگونهای دیگر رقم خورد، بلکه با توجه به استعداد خوانندهپروری، از آن تاریخ خوانندگان مشهوری به تاریخ موسیقی پاپ معرفی شدند. آذر محبی، اقبالی، گیتی، حامدی، فروهر، شهلا صافیضمیر و صولتیها خوانندگانی بودند که با آهنگهای پرویز مقصدی برخی نزدیک به نیم قرن در تاریخ موسیقی ایرانی همچنان آوازه دارند.
پرویز مقصدی در سال ۱۳۴۷ باز ترانه دیگری برای عارفکیا ساخت که بر شهرت او بسی افزود. بعدها کمتر از آن یاد شد، اما همتای «دریاچه نور» بود. ترانه زیبا و فاخر «برگشته مژگان»، اینبار نه با ترانه پرویز وکیلی، بلکه با کلام ایرج جنتی عطایی. ایرج، سعی کرد تمامی ابتکارات وکیلی که همزمان با امواج نوین موسیقی پاپ آفریده میشد، در ترانه خود ادامه دهد. سبک روایتگونه و تابلوسُرایی، نکات درسآموزی بود که ایرج جنتی از رهارود ترانههای پرویز مقصدی - پرویز وکیلی برای تاریخ ترانهسرایی به یادگار گذاشت.
پس از همکاری مقصدی با عارف، ویگن که پیشتر نزدیک به ۱۰ اثر از مقصدی خوانده بود و بهدرستی خود را موجب ارتقای مقصدی میدانست برایش دشوار بود که از کاروان نوین موسیقی پاپ نصیب و بهرهای نگیرد. به یاد ترانه بازگشت، از مقصدی تقاضا کرد ترانهای در همان فضای «دریاچه نور» با مختصات شاخص و متناسب با صدایش بسازد. ویگن در این دوره خود به این نتیجه رسیده بود که از بخش بم صدای خود بیشتر بهره بگیرد و در بخش بم سعی میکرد، موقع اجرای نتهای بم و میانی، از حجم صدای بیشتری بهره بگیرد روی آنها ویبراسیون، تحریر و غلت بیشتر بدهد و مانور خود را بیشتر در این محدوده قرار دهد. هیچگاه راز این معنا در صدای ویگن مشخص نشد، زیرا طولی نکشید، ویگن در اوج رونق صدایش به جز دو بازگشت کوتاه، ایران را برای همیشه ترک گفت. پرویز مقصدی برای این مطالبه ویگن، «گل سرخ» را میسازد. گل سرخ در فرم، ادامه سه ترانه دریاچه نور، برگشته مژگان و قصه وفا بود. یکی پس از دیگری ترانههای مقصدی مانند ستارگان درخشان هنر سرزمین بودند که هر کدام بر تارک آسمان، درخششی بینظیری داشت.
ترانه بازگشت (۱۳۴۲) ضمن تمامی ابتکاراتش، مقصدی بهواسطه تنظیمهای رایج ارکسترال فاخر، مجبور بود، قطعه را در قالب ارکسترال تنظیم کند، اما در گوشه ذهنش آنسامبل موسیقی پاپ نوین اسپانیایی، ایتالیایی و یونانی را مدنظر بود. از همینرو آنسامبل و چیدمان ارکستر ذهنش به آرایش چند ساز مخصوص جاز و پاپ آن ملل معطوف بود. ترانههایی که بعد از سال ۴۲ برای ویگن ساخت، ادامه فرهنگسازی ارکستر عطاا... خرم با کمی تغییرات خاص مقصدی بود. ترانه «جدایی» و «من و شب» هر دو با کلام نظام فاطمی از همین شاخصها پیروی میکرد، ارکستر مجلسی با سبکی کاملاً مدرن و پاپ ساختهشده در سال ۱۳۴۲. دو ترانه دیگر وی بهنام گریه ابر در سال ۱۳۴۳ با شعر ابوالقاسم حالت و جادوی رنگین با شعر رمنس و افسانهای پرویز وکیلی باز در همان سال از نمونههای ارکسترال کلاسیک بود، اما همانطور که گفته شد مقصدی سعی میکرد نبوغ و خلاقیت خود را به رخ بکشد. بهعنوان نمونه در جادوی رنگین، ابتدا خواننده قطعه را با حالتی آوازی درآمد میکند. موردی که کمتر ریشه داشت.
همانطور که گفته شد مقصدی مستعد سازگاری با شرایط بود. در فیلم «عروس دریا» (سال ۱۳۴۴)، بهواسطه محلیبودن لوکیشن فیلم، مقصدی سه ترانه شبهمحلی میسازد. سه ترانهای با نامهای صیاد، عروس دریا و مرد ماهیگیر هر سه با کلام پرویز وکیلی، هر سه قطعه دارای ارکسترهای حجیم نبود. عروس دریا را با همان آنسامبلی ساخت که بعدها ارکسترش را با همان چیدمان رقم زد. علیرغم کم حجمی، اما به واسطه ویرتوزیته و تنظیم حجم بالاتری به گوش میرسید. عروس دریا بعدها توسط خوانندگان مشهور نیز بازخوانی شد. حتی خود ویگن در ویژه برنامههای رادیو همواره آنرا اجرا میکرد.
رفتهرفته پرویز مقصدی این امکان را پیدا کرد که در همراهی با ویگن انتظار خود را از ارکستر برآورده سازد. در سال ۱۳۴۵ «دریای بیآرام» و «عشق پنهانی» هر دو با کلامی از پرویز وکیلی را میسازد. هر دو شباهت ملودیک و ریتمیک به یکدیگر دارند. هر دو با آوازی ملایم درآمد میشوند، آنچنانکه سبک مقصدی بود.
مقصدی در سال ۱۳۴۶ گمشده را با شعر زیبایی از پرویز وکیلی میسازد. او با چند ساز محدود از جمله ترومپت زیبای «منوچهر بیگلری»، ارکستر کوچک خود را میآراید. این اثر بیانگر زبان موسیقایی مقصدی بود. او رفتهرفته زبان خود را در موسیقی ایران پیدا کرده بود. مقصدی این اثر را برای آواز و ترومپت نوشته بود. ترومپت زیر صدای ویگن طنین خاصی از احساس شاعرانه مقصدی است.
همانطور که گفته شد گل سرخ در کنار قصه وفا، دریاچه نور و برگشته مژگان نقاط عطفی در تاریخ موسیقی پاپ بودند. هر چهار ترانه به فاصله چند ماه در سال ۱۳۴۷ ساخته شد. سالی که ویگن دو ترانه دیگر نیز میخواند که کارنامه خود و تاریخ موسیقی پاپ را غنیتر میکند. «سوگند» و «بیسرانجام» هر دو با شعر ترانه زندهیاد تورج نگهبان، از ساختههای بابک افشار. شاید بابک افشار هیچگاه به این موضوع اشاره نکرد، اما هر دو اثر درخشان، بیتاثیر از شگردهای ملودیسازی پرویز مقصدی نبود.
ویگن نیز متناسب با فضای آهنگسازی نوین، سنوریته صدای خود را تغییر داد. روی کلمات به ویژه کلمات تاکید، درنگ بیشتری میکرد، تحریر و ویبره خود را شدت بیشتری بخشید. صدای خود را حجیمتر میکرد. در حالیکه در دوره درخشان 10 ساله ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۶، او حجم صدای خود را متناسب با حجم صدای ارکستر مینمود، صدادهی متناسب با قطعه را عرضه میکرد، اما اینبار سبک دیگری از کاراکتر خود را نمایان کرد.
در ادامه همین فضا، مقصدی در سال ۱۳۴۸ ترانه «غروب آشنایی» را با کلام ایرج جنتی برای صدای ویگن ساخت. مقصدی این ترانه را در ادامه سریال چهار ترانه سال ۱۳۴۷ ساخت، اما این ترانه با توجه به کاراکتر صدای ویگن، پیچیدگیها و دشواریهای خود را داشت. طبیعی است که اثری که بخواهد برای یک خواننده عامی و تازهوارد ساخته شود، کمتر زمان و دشواری میطلبد، اما با توجه به تکنیک و تمبر صدای ویگن، قطعه دارای فضاهای پرتحریری بود. تحریرهایی که تازه ویگن به آن رسیده بود و نزدیکی زیادی به اکول آوازی آهنگسازی خود مقصدی داشت.
در همان ابتدا ترانه یعنی:
در غروب آشنایی
خسته از درد جدایی
آن شب غمپرور درد
هر ستاره گریه میکرد
من کنار خانهات غمگین نشستم
تو پریشان نامهای دادی به دستم
رفتی و آهنگ پایت در فضای خانه پیچید
باد وحشی نالهای زد مرغ شب مستانه خندید
از همان ابتدای قطعه، ویگن روی هر کلمه تاکید و تحریر خاصی میدهد، ضمن اینکه برخی مواقع روی کلمات ویبراسیون میداد. شگفتی کار آنجا بود که ویگن روی «همچو شمعی تا سحرگاهان» با یک تحریر حرکت میکرد. سحرگاهان را به گلو میبرد و صدا بغضآلود میشود و کُرال خیلی کوتاه زیر صدای ویگن گاهان را به صورت آآآ میخواند. آهنگساز فضای کار را یکدفعه تغییر میدهد و ویگن «گریه کردم» را غنهای میکند.
همچو شمعی تا سحرگاهان
گریه کردم بر مزار دل
بی تو دیگر کی بسراید
لحظههای انتظار دل
مقصدی به سبک ویژهای در آهنگسازی رسید. شاهکار آهنگسازی ایشان در قطعه «مرد سرگردان» با شعر شهرام طبایی بود. آنقدر ملودیهای آن زیبا و یگانه بود که برخی بر این پندار بودند، یک آهنگساز با تفکر ایرانی نمیتواند خالق این همه ملودی ناب باشد. بهویژه شبیه برخی ترانههای اسپانیایی دهه ۱۹۵۰ بود. ابتدا اثر با یک گیتار آغاز میشود، سپس ویگن با صدای تمام غنهای جمله نخستین مرد سرگردان را بدون همراهی ارکستر میخواند. با صدایی پرحجم و غنهای. ارکستر با همان کمحجمی صدای حجیمی را عرضه میکرد. ضمن اینکه پشت صدای ویگن تکخوان خانمی آن صدا را با آواز اجرا میکرد. ترانه بسان رقصهای فلامنکو در آخر قطعه شدت و ضعف پیدا میکند. درآوردن این نوع موسیقیها در قالب ایرانی بسیار کار دشوار بود، اما مقصدی همواره بیباک این خطر را به جان میخرید. او در استفاده از سبک و گامهای پاپ اروپایی و انتقال آن به موسیقی ایرانی، هیچ هراسی نداشت.
شوربختانه پرویز مقصدی در این نوع موسیقی متناسب با صدای ویگن به تحولات شگرفی رسیده بود، اما ویگن بهدلایل سیاسی و عاطفی ایران را ترک میکند و غیر از دو اثر از مقصدی که یکی را در سال ۱۳۵۳ هنگام مراجعت به ایران میخواند و دیگری را پس از انقلاب اجرا میکند، دیگر نتوانست آن دوره درخشان همکاری با خرم، سورن، زاون و مقصدی را تکرار کند. البته همانطور که عطاا... خرم پس از قطع همکاری (آهنگسازی) با ویگن، آثارش دچار افول شد، مقصدی نیز بهواسطه فقدان خوانندگانی نظیر ویگن، عارف، آتشین و آذر محبی، در ادامه کارش دچار افت و خیز شد. به باور نگارنده بهرغم استعداد خوانندهسازی در ملودیهایش، اما هیچگاه آن دوره درخشان تکرار نشد. گاهی سطح ملودیهایش بهواسطه سطح صدای خواننده، سطح کلام ترانه، سطح استانداردهای ارکستر و چه بسا تنظیم، پایین میآمد، چنانکه ترانه شبگرد که برای صدای اقبالی تنظیم شده بود، خواننده دیگری خواند که نه این خواننده با این ترانه چندان شهرت یافت و نه ترانه توانست جایگاه خود را پیدا کند. در حالیکه پس از انقلاب اقبالی ملودی را به ایرج جنتی میدهد، ایرج که با ملودیهای مقصدی آشنایی دیرینهای داشت، کلام فاخری را روی ملودی میسراید و با تنظیم زیبای منوچهر چشمآذر، اثر اجرا میشود. شاید این اثر به همراه «رنگین کمان» که ویگن در آمریکا اجرا کرد آخرین نغمات بهجا مانده مقصدی بودند، بهویژه شبگرد نشان داد که سکوت سرشار از نگفتههاست؛ «خوشا پرواز ما حتی به باغ خشک بی باران». پرویز مقصدی نه در سال ۱۳۵۷، بلکه از سال ۱۳۵۶ به سکوت و انزوایی خودخواسته رفت که حتی مهاجرت هم نتوانست، بغض این سکوت را سرشار کند. او در میانه بهار چشم به جهان گشود و در ابتدای بهار ۱۳۷۷ در سن هفتاد سالگی زندگی جاودانه یافت. میلادش فرخنده.
برای من که در بندم چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشت داری فرود خنجری ای تن
غم آزادگی دارم به تن دلبستگی تا کی؟
به من بخشیده دلتنگی شکستنهای پی در پی
چرا تن زنده و عاشق کنار مرگ فرسودن؟
چرا دلتنگ آزادی گرفتار قفس بودن؟
قفس بشکن که بیزارم از آب و دانه در زندان
خوشا پرواز ما حتی به باغ خشک بی باران
اگر پیرم اگر برنا اگر برنای دلپیرم
به راه خیل جان بر کف که میمیرند! میمیرم
اگر سرخورده از خویشم من مغرور دشمن شاد
برای فتح شهر خون تو را کم دارم ای فریاد!