کارسینوما نام پنجمین نمایشگاه انفرادی صالح تسبیحی است، نمایشگاهی ترکیبی از عکس و چیدمان که او در این مجموعه شاهد زندگی شخصی است که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند.
شاید نام کارسینوما را کمتر شنیده باشیم؛ اما، کارسینوما نیز نوعی سرطان یا همان رشد بدخیم سلولهاست. کارسینوما از سلولهای تمایز یافتهای بهوجود آمده است که رفتار و شکل خاصی دارند و در این نوع بیماری سلولها، غیرطبیعی و به صورت کنترل نشده تکثیر یافته و میتوانند بافتهای مجاور را درگیر کنند. به عبارت دیگر تسبیحی در این مجموعه نگاه دیگری از سرطان را به همراه چیدمانی از جعبهها و اشیاء به نمایش میگذارد.
این هنرمند نگاهی پر ابهام و متفاوت از سرطان را به ما نشان میدهد. همانطوری که بیماری کارسینوما از سلولهایی با رفتار کنترل نشده تشکیل شده و جان آدمی را ذره ذره تسخیر میکند، هنرمند نیز کارسینوما را بلعنده مینامد، چرا که هر لحظه بیشتر و بیشتر جان را میبلعد و از انسان مبتلا به آن، موجودی تنها و پر از ترس و مبهم باقی میگذارد، طوری که نمیداند هر لحظه این بیماری چه قدر در جانش نفوذ کرده و تا کجا میخواهد پیش رود. او این حس را با عکسی از یک بنای مبهم در وسط چالهای از آب نشان میدهد.
تسبیحی با چیدمانی متفاوت در کنار عکسها، مخاطب را با این بیماری همراه میکند و تصویری از درد میسازد که به عمق جان مخاطب نفوذ میکند و رفته رفته او را به دنبال خود میکشاند تا مدام از خود بپرسد، آیا هنوز هم زنده است؟ این تفکر سیال بین زندگی، بلعیده شدن و مرگ؛ در عکسهای به نمایش در آمده و چیدمانش، ذهن را درگیرتر میکند.
چیدمان خاص دیگری از او، ساعتی است که بدون داشتن عقربه روی طاقچه قرار داده شده و مانند چشمی است که پلک نمیزند و همین چیدمان بیشتر از هر چیز دیگر سکوت دردناک انسان مبتلا به کارسینوما و انتظارش برای لحظهای بیشتر زیستن را نشان میدهد. از طرف دیگر کورسوی امیدی سمت راست ساعت بدون عقربه و پایین طاقچه وجود دارد؛ تک شاخه گیاهی با برگهای سبز، درون شیشه عطری، روئیده و بهار زندگی را نوید میدهد.
این هنرمند نوشته جعبهها را باز کنید. جعبهها زیادند، کدام باز میشوند، در درونشان چه چیزی برملا شدن این راز را انتظار میکشد. جعبهها را باز میکنیم، آنها درد دارند، صدای قیژ قیژ باز شدنشان گویی این درد را فریاد میزند.
در طرف دیگر نمایشگاه، عکسی از پوست سر بیمار و موهای تازه روئیده شده او، توجه مخاطب را جلب میکند. در کنارش، جعبهای باز میشود و محتویات آن هرمی وارونه، بالای سر آدمکی قرار دارد که جاودانگیاش را هدف نابودی قرار داده است. جعبهای دیگر آن نزدیکی است، باز میشود و موی سرش جداگانه در آن قرار گرفته است. انگار کارسینوما آخرین حمله را در پیش گرفته است...
در سمت دیگر عکس زنی در میان گلها محو شده است، شاید استعارهای لطیف بر نازک و شکننده بودن زن و نفوذ موجودی خونسرد و خشمگین را نشان میدهد؛ از درون، زن و زیباییهایش را میگیرد و چیزی از او باقی نمیگذارد، جز پوسته انسانی یک زن که هنوز موجود است؛ اما، شبیه زیبایی و لطافت یک زن نیست. پوستهای پر از سوال و ابهام و معلقبودن بین زمان، مکان، زنده بودن و زندگی. شاید علت این همه ابهام و سوال در عکسها یا چیدمان نمایشگاه تسبیحی، مشخص نبودن دلایل به وجود آمدن بیماری کارسینوما باشد.
در بخش دیگری از نمایشگاه عکس فردی پشت پنجره را نشان میدهد که روبروی پردهای گلدار و رنگی ایستاده است، انگار نگاهش رو به روشنایی است، گویی در پشت آن پرده روشن و نورانی کسی منتظر گرفتن دستانش است، گویی میخواهد تاریکی را با همه قدرتش پشت سر بگذارد و امید و زیستنی تازه را فریاد بزند.
کارسینومای تسبیحی به مجموعههای دیگرش شبیه است و استفاده از چیدمانها و جعبههای چوبی، در برخی دیگر از مجموعههایش نیز به چشم میخورد. او افکار درونیش را به راحتی در اختیار مخاطب نمیگذارد. شاید هنرمند، به فکر واداشتن مخاطب، کنجکاویها و سوالهایش را دوست دارد. او مخاطب را در میان جعبهها و عکسها تنها میگذارد. دوست دارد مخاطب او را دنبال کند، جعبهها را یکی یکی باز کند، تلاش کند، همراه شود، مکث کند، فکر کند، حس کند و در پایان در ذهنش همه عکسها و چیدمانها را کنار هم بگذارد و معنا کند.
شماره 25 دوهفته نامه آیت ماندگار