آیت ماندگار- نخبهزدایی از جامعه به مرحله حاد خود رسیده است و از مرحله حذف لایه لایه نخبگان به حذف خودنخبگی رسیده و اصولاً جدال با علم صورت جدی به خود گرفته است. نخبهستیزان همه آنهایی هستند که چون ظرفیت روانی ارتقای شایستگی خود را ندارند، حوصله مطالعه، دانشاندوزی مدام را ندارند و چون تجربه روانی زیستن با تردیدهای معرفتشناسانه را ندارند، امید به نخبهشدن را از دست دادهاند و از اینرو حذف نخبگان یک کار مداوم و طاقتفرسا شده است، حال آنها میخواهند زیرآب هر نوع نخبگی را یکبار برای همیشه بزنند.
قبل از چیز معنای نخبگی را باید روشن کرد، نخبهبودن ربطی به هوش ذاتی و ژنهای وراثتی ندارد و به همین دلیل یک تقدیر نیست، بلکه انتخاب یک راه پرمخاطره و با حد معینی از شکست است و با راحتطلبی و استفاده از امتیازها و رانتها بهدست نمیآید. به قول قدیمیها باید دود چراغ خورد، از همه تفریحات ممکن دست شست و در یک علم به مرزهای فراتر از آگاهی ممکن دست یافت.
ما درک انتزاعی و نامفهوم از نخبگی داریم. همینطور که یک استاد، یک دانشجو، یک پزشک، یک مهندس، یک زلزلهشناس، یک هنرمند، یک داستاننویس و شاعر و... نخبه محسوب میشوند، یک مکانیک کاربلد، یک معلم، یک لولهکش، یک رفتگر و... نخبه بهحساب میآیند. با این رویکرد، نخبه کسی است که یک مهارت را در اوجش یاد میگیرد و در مرحله بعدی با خلاقیت خود، حرفهاش را چند قدم بالا میبرد.
بسیاری از بهترین چهرههای تاریخی ما در صد سال اخیر، فاقد مدرک دانشگاهی بودند، ولی با سختکوشی به قلههای مهارت در یک حرفه رسیدند. نخبهستیزان در گام اول، مدرکزدگی را جایگزین مهارت کردند و از اینرو ارائه مدارک تقلبی شتاب گرفت، ولی شوربختانه آنها که حتی دارای مدرک اصلی هستند و در برابر یک آزمون آسان در رشته تحصیلیشان درمیمانند کسانی هستند که حتی الفبای رشتهای که در آن دکتری گرفتند و حتی استاد دانشگاه شدند را بلد نیستند. یک مشت فرمولهای از مدافتاده و جزوههای کهنهشده را در ذهن دارند و همتی برای روزآمدکردن خود ندارند. این گروه بیشترین دشمنی را با نخبگی دارند و چون نیروی سیاسی دارند در سرکوب آن از هیچ تلاشی فروگذار نیستند.