توییت عبدالکریم حسین زاده نماینده سابق مجلس بعد از بازی ایران و بوسنی در محافل ورزشی خبرساز شده و جدلهای بسیاری آفرید.
آیت ماندگار- این یادداشت بلند پاسخ این نماینده محترم به دعوت ورزش سه به گفتوگو در باب آن توییت است که حذف وریا غفوری از تیم ملی را سیاسی تلقی کرده بود. (توییت را پیشتر در یک مقاله نقد کرده ایم).
پس از بازی تیم ملی فوتبال ایران با بوسنی توییتی با این مضمون نوشته بودم که «تیم ملی در زمان کارلوس کیروش باز نمود ملت ایران بود؛ آزمون ترکمن، انصاری آذری، وریا کرد، تیموریان ارمنی، بیرانوند لر، دژاگه ازآلمان و شجاعی فارس رابه تیمش دعوت میکرد و اجازه دخالت غیرفوتبالیها ر ا نمیداد و اضافه کرده بودم که دخالتهای سیاسی و غیر ورزشی تیم ملی فوتبال راهم مثل صداوسیما میلی میکند.»
این توییت در واقع واکنش من به شائبه حذف غیرورزشی و سیاستزده وریا غفوری از تیم ملی ایران بود و به همین دلیل پایین آن هشتگ زدم «تیمملیحقوریاغفوریاست» و به طور مشخص نیت من این بود که بگویم تیم ملی جای شایستگان است و احدی حق ندارد و نباید به خاطر مسائل سیاسی یا حساسیتهای قومیتی و امثال آنها ورزشکاران را از حضور در تیمهای ملی محروم کند.
در واقع از نظر من حضور ورزشکاران در تیمهای ملی ورزشی باید براساس دو معیار کلی باشد؛ اول معیار ایجابی که شایستگی فنی و ورزشی است و دوم معیار سلبی که دخالت ندادن هر نوع فیلتر غیرورزشی از جمله سیاسی و قومیتی و ... در انتخاب ورزشکاران است. معیار سلبی را اینگونه نیز میتوان فهمید که لزوما یک ورزشکار به خاطر کُرد، لر یا ترک، بلوچ، ترکمن، سنی، شیعه، مسیحی، زرتشتی، ارمنی و.. بودن یا داشتن فلان دیدگاه سیاسی و انتقادی شایسته حضور در تیم ملی نیست و از آن طرف دقیقا به همین علل ناصواب نباید مسیر حضور او در تیم ملی را مسدود کرد.
با وجود کدهایی که برای رساندن منظورم داده بودم اما در نهایت برخی کاربران و رسانهها برداشت کاملا متفاوتی از توئیت من داشتند که البته از یک جهت به آنها حق میدهم و از جهاتی نه. از این جهت به آنها حق میدهم که پس از سالها نمایندگی مجلس و حضور در رسانهها و شبکههای اجتماعی این درس را گرفتهام که بین آنچه میگویم و مینویسم و آنچه برداشت میشود، لزوما رابطه یک به یک وجود ندارد و حتی گاهی برداشتها کاملا متضاد است. بنابراین سوء تفاهم را در ارتباطات به رسمیت میشناسم. از آن طرف هم پرسیدن برای روشن شدن و رفع سوء تفاهم پیش از هر نوع داوری را یک ضرورت میدانم و عمده گلایه من از همین جهت است.
۱) ظاهرا برخی کاربران و رسانهها این تصور را داشتهاند که احیانا جانبداری من از کارنامه گذشته کیروش اسباب نوشتن این توییت بوده است، اما حقیقتا ماجرا برای من خیلی مهمتر از کیروش و اسکوچیچ و برانکو و ... است. من از معیارهای ملی حرف میزنم و دفاع میکنم که باید فراتر از ورزش در همه شئون خرد و کلان مدیریت کشور ساری و جاری باشد بنابراین تقلیل شأن بحث به اینکه من طرفدار فلانی هستم یا با فلان انگیزه این مطلب را نوشتم، همان درد قدیمی فرهنگی ما در برچسبزنی برای به حاشیه راندن اصل بحث و حرف حساب است.
۲)دوستان ورزشی نگار و ورزشکار به ویژه در حوزه فوتبال حتما اذعان میکنند که از سالهای گذشته تا اکنون متاسفانه تعدادی از محبوبترین چهرههای فوتبالی و به قولی «ترین»های آن به علت معیارهای غیر ورزشی از عرصه حذف شدهاند. مهندس صفایی فراهانی که به اذعان مخالف و موافق از توانمندترین مدیران فوتبالی پس از انقلاب بود به شکلی ناجوانمردانه از عرصه ورزش کشور حذف شد. علی دایی که سوابق و افتخارآفرینیهای او نیاز به توضیح ندارد هم چندین سال به علت دخالتهای سیاسی دچار مشکل شد و حتی به شکلی عجیب او را از تیم ملی فوتبال حذف کردند. علیکریمی نیز به خاطر صراحت لهجه و انتقادهایی که به مدیریت کشور دارد، جایگاه محکمی در مدیریت ورزش کشور ندارد و او را بیشتر به چشم یک تهدید ارزیابی میکنند تا فرصت. به سالها قبلتر که میرویم، متوجه میشویم که مرحوم ناصر حجازی از اسطورههای فوتبال ایران و آسیا هم با مشکل مشابهای روبرو شده و به روایتی برای خارج کردن او از تیم ملی حتی یک قانون غیر ورزشی را در فوتبال تصویب کردند.
البته با این ماشین«حذف» نه تنها سر بازیکنان فوتبال که حتی سر رسانههای حوزه فوتبال را هم تراشیدهاند که معروفترین آن عادل فردوسی پور است. واقعا با چه توجیهی و با کدام منطق ورزشی و رسانهای برنامه 90 را تعطیل کردند و خودش را از متن به حاشیه بردند؟ با یک حساب سرانگشتی متوجه میشوید که فقط در حوزه فوتبال با همین فیلترینگ غیر ورزشی و اعمال «مهندسی»هایی که به تدریج پیچیدهتر شده جمعی از«بهترین»ها را از دوره خارج کردهاند.
۳)داستان نبودن وریا غفوری در تیم ملی هم از نظر من بوی همین دست «مهندسی»های آگاهانه یا ناآگاهانه حذفی را میدهد. اگر کنار گذاشتن وریا غفوری یا هر کدام از بازیکنان تیم ملی بر اساس نظر فنی فوتبالی و دیدگاه تخصصی مربیان باشد، به آن احترام میگذارم اما از آن طرف بازی«حذف» را با همه پیچیدگیهای آن به خوبی میشناسم. دوستان استدلال میکنند اگر وریا غفوری در تیم ملی نیست، فلان بازیکن دیگر وجود دارد اما من میگویم حذف شدهها را باید ملاک قرار داد. خاطرم هست مدیران صدا و سیما میگفتند اگر فردوسی پور را کنار گذاشتیم، میثاقی، یوسفی و ... هنوز هستند و جای نگرانی وجود ندارد. زمانی که کیروش وریا غفوری را از تیم ملی کنار گذاشت و به جام جهانی نبرد با آنکه از حذف او ناراحت بودم، اما کلامی نگفتم چراکه نظر سرمربی را تخصصی و مورد تایید اهل فن یافتم اما این بار این شائبه که حذف وریا غفوری غیر ورزشی بوده، برایم جای تامل دارد و اگر غیر این است باید اقایان بدانند که تیم ملی متعلق به ملت ایران است و مردم در این خصوص پرسش دارند و مسئولان امر باید در مقام پاسخگویی و تشریح موضوع بر آیند.
۴)پیشگیری از باز تولید خطوط قرمز جدید:
نخبگان کشور در تمام حوزه ها خصوصا ورزش سرمایه های اجتماعی هستند و در واقع نقد انها از سر دلسوزی و برای بهبود وضعیت کشور است، امثال اقایان علی دایی، عادل فردوسی پور، وریا غفوری، علی کریمی و غیره برای فخر افرینی و برافراشتن پرچم این کشور زحمت کشیده اند.
این مخاطره عظیمی است کسی که تبدیل به سرمایه اجتماعی شده و مردم او را به عنوان نمادی با مسیولیت اجتماعی میبینند، نقد دلسوزانه ی انها را برنتابیم و خدایی نکرده با نگاه حذفی و جناحی و یا سلیقه ای مورد بازخواست یا قضاوت قرار دهیم.
۵) کاربری در شبکههای اجتماعی در واکنش انتقادی به توئیت من نوشته بود که باید آندارنیک تیموریان در 37 سالگی به تیم ملی دعوت شود تا تیم ملی آن چیزی باشد که من توئیت زدهام. اتفاقا از همین زاویه باید از خود بپرسیم چه اتفاقی افتاده که دیگر بازیکنانی مانند آندرانیک تیموریان، ادموند بزیک، ادموند اختر، مرحوم سرژیک تیموریان و فرد ملکیان در فوتبال ایران ساخته نمیشوند؟ چه تصمیمهای نادرستی باشگاه آرارات را نابود کرد؟ چه دخالتهایی نامربوطی و چه انگیزههایی در فوتبال سبب شد که باشگاه پاس از سطح اول فوتبال ایران محو شود؟ باشگاه نفت و تجارت و راه آهن و کشاورز و هما و ... را کدام تفکر از بین برد. فکر میکنید اینکه اکنون از ارامنه چهره مهمی در فوتبال این کشور حضور ندارد و از دورهای باشگاه بازیکنساز آرارات به محاق رفت، چه تاثیری در این قومیت مهم ایران دارد؟
۶) شاید برخی معتقد باشند که اظهار نظر من در این حوزه، خودش مصداق دخالت غیر ورزشی است اما جهت اطلاع میگویم من هشت سال نایب رییس فراکسیون ورزش مجلس بودم و پروندههای ریز و درشت زیادی مربوط به ورزش کشور و به طور مشخص فوتبال ایران را بررسی کردهام. دوستان شاید به خاطر داشته باشند که در جریان قرارداد ویلموتس، چگونه ماجرا را پیگیری کردم که در نهایت قرار بر استیضاح وزیر شد اما عمر مجلس قبلی قد نداد. آن زمان حتی یک نفر از دوستان رسانه با من تماس نگرفت که توضیحی بخواهد و بپرسد دلایل استیضاح چیست و چه مستنداتی در اختیار داریم و چه کسانی در این موضوع دخیل هستند. عرضم این است که دوستان منتقد، بنده در«جریان» امور هستم و گود ورزش ایران را میشناسم.
۷) دوست دارم در پایان درباره یک موضوع و با نیت کاملا خیرخواهانه و به طور شفاف اعلام خطر کنم بدون آنکه با برچسبهای جناحی و ... مورد هجوم قرار بگیرم. متاسفانه شرایطی در کشور وجود دارد و از جمله در ورزش و حتی فوتبال رشد کرده که فکر میکند، میتواند همه چیز را در هر حوزهای از ورزش و سیاست گرفته تا اجتماع و فرهنگ بر مبنای یک مصلحت عالیه که فقط خودشان آن را تشخیص میدهد «مهندسی» یا «مدیریت» کند و در این میان فکر میکنند بعضی چهرههای محبوب و موثر ورزش«شاخ»هایی شدهاند که باید شکسته شوند!
من غم به دل میگیریم وقتی «علی دایی» در فوتبال ما نیست، که اگر دست من بود حتما او را به عنوان رییس فدراسیون فوتبال معرفی و به ایشان رای میدادم. او کسی است که در سطح اول فوتبال جهان وزنهای بلامنازع است و میتواند بسیاری از پروندههای حقوقی ما را در فیفا رتق و فتق کند اما در این شرایط تحریم ایران را از نعمت این سرمایه اجتماعی محروم کردهایم و عده ای بخیال خود فکر کنند که دایی را حذف کرده اند و غافل از اینکه خودمان را محروم از نعمتش کرده ایم.
یأس میخورم در دورانی که ملت نیازمند نشاط و امید اجتماعی است و «عادل فردوسی پور» باید در پیشگاه ملت باشد، به راحتی باید حذف شود و مردم را از وجود وی محروم میکنیم و باید عده ای گمان کنند که وی را حذف کرده اند در حالیکه باز ملت را و خودمان را از وجودش محروم کرده ایم.نگرانم از اینکه خدایی ناکرده این موضوع برای «وریا غفوری» که بی شک وزنهای سنگین در سطح اول فوتبال کنونی کشورمان است تکرار شود.
۸)در زمانهای که اسپانسرها حتی تا مدل موی بازیکنان را تعیین میکنند و منطق پول و سیاست از ورزشکاران بزرگ جهان، چهرههای خنثی ساخته که به اتفاقات پیرامون خود بیتفاوت هستند، حفظ ورزشکارانی که به اجتماع خود بیتفاوت نیستند، وظیفه همه ماست. اگر واقعیت را بخواهیم تفکر کنونی مدیریت ورزش به نفع کشور نیست و هر روز ما را نسبت به دیروزمان ضعیفتر میکند. برای درک بهتر موضوع کافیست کمی امروزمان را با گذشته مقایسه کنیم؛ آن هم نه گذشته چندان دور!
*عبدالکریم حسین زاده نماینده مجلس دهم و نایب رییس فراکسیون ورزش در مجالس نهم و دهم