تی تیک تی تیک
در این کران ساحل و به نیمه شب
نک میزند «سیولیشه» روی شیشه
به او هزار بار ز روی پند گفته ام
که در اطاق من ترا نه جا برای خوابگاست
من این اطاق را به دست هزار بار رفته ام
چراغ سوخته هزار بر لبم
سخن به مهر دوخته
ولیک بر مراد خود
به من نه اعتناش او
فتاده است در تلاش او
به فکر روشنی کز آن
فریب دیده است و باز
فریب میخورد همین زمان
به تنگنای نیمه شب که خفته روزگار پیر
چنان جهان که در تعب، کوبد سر، کوبد پا
تی تیک تی تیک
سوسک سیا
سیولیشه
نک میزند
روی شیشه
شماره 55 دوهفته نامه آیت ماندگار