اعلام رسمی پژوهشهای اجتماعی انجام شده توسط مراکز ذی صلاح در کشور، هر از چندی لایههای صوری جامعه را کنار زده و بوی متعفن گسترش سطحی و عمیق آسیبهای اجتماعی، نخبگان و دلسوزان جامعه را برآشفته میکند. متاسفانه در ایران همه راهها به سیاست ختم میشود و راه توسعه هم از سیاست میگذرد و آسیبهای اجتماعی نیز نتیجه بضاعت سیاسیون است. وقتی نظام شفاف نباشد و مراکز متعدد تصمیم گیری قدرت وجود داشته باشد، بالطبع مسئولیت پذیری و پاسخگویی کاهش مییابد. زمانی که دور زدن قوانین و آلوده شدن در فساد بالا باشد، بی ثباتی مدیریتی و انتصابات بر اساس رفاقت، شراکت و وراثت قوی باشد، نتیجه آن، ضعف شدید عملکرد و بهروری نظام حاکم، نابودی منابع، فرصت طلبی و ظهور نوکیسگان و بروز ناهنجاریهای اجتماعی است. در جامعه امروز مردم دخالتی در ساختار قدرت و هرم تصمیم سازی ندارند، مسئولیت گریزی و بی تفاوتی بین مسئولین غوغا کرده است. بر اساس مستندات تاریخی، انحطاط اخلاقی که به شیوهها و شکلهای متفاوتی در جامعه بروز میکند، در آغاز از ناحیه نخبگان فکری و سیاسی سر برمی آورد و مانند عفونت به افراد جامعه سرایت نموده و با تعمیم و گسترش بیماری موجبات نابودی و هلاکت جمعی را با سقوط اخلاقی و اجتماعی فراهم میکند. در چنین اوضاع و احوالی هرگونه تلاش برای تحقق آرمانهای بشری نازا و سترون شده و جای خود را به تضاد، تعارض، خصومت، خشونت و رذیلتهای اخلاقی میدهد. زمانی که برخی چپاولگر سرمایههای کلان کشور را به تاراج برده و یا نابود میسازند و حضور در قدرت به هر قیمت را وجهه همت خویش قرار دهند و ستمگری پیشه میکنند، وجود این چنین تلاطمهای اجتماعی و بحران زایی های عمیق و گسترده امری بدیهی است. الناس علی دین ملوکهم؛ یعنی مردم راه و رسم دولتمردان خود را در پیش گرفته و براساس شیوه رفتاری آنها عمل مینمایند. امروز در جامعه ما، مناسک دینی اهمیت پیدا کرده؛ اما قبح دروغگویی ریخته شده است. دشمن بزرگ اخلاق را «قدرت» عنوان میکند: «اخلاق یک دشمن دارد و هرچه آن دشمن قویتر شود، اخلاق ضعیفتر میشود؛ آن دشمن قدرت است». «قدرتی اخلاقی است که پاسخگو باشد و ادعای خدایی نداشته باشد». «در جامعهای که نتوان حاکم را به تقوا دعوت کرد، قدرت با فساد گره میخورد». دومین شرط قدرت اخلاقی را «از بین بردن زمینههای چاپلوسی» است. امام علی (ع) در وصیتی به مالک اشتر نقل میآورد: «اطرافیانت را از انسانهای پاک و راستگو انتخاب کن و هرگز اجازه نده از تو تعریف کنند». سائق بر این حاکمیت با اخلاق فردی حاصل از تربیت خانوادگی، معتقدات مذهبی و رعایت هنجارهای مقبول جامعه بود. ولی اکنون بافت جمعیتی متراکم همراه با تغییر معیارهای ارزشی، همه را نسبت به هم ناشناس کرده و خواست و مطالبات فراوان و نیازهای متنوع، برخوردها و اصطکاکهای فراوانی را بوجود آورده است. در وضعیت مخدوش شدن اخلاقیات، مجالی برای منطق ارتباط و عمل ارتباطی باقی نمیماند و نتیجه آن از هم گسیختگی و از خود بیگانگی در مقیاس وسیع و عمیق است. اختلافاتی که در مراکز تجمع پیش میآید، یکی از نمونههای این بحران و زندگی بدون فرهنگ و اخلاق است. همچنین قطعاً توزیع نابرابر غیرموجه درآمد و ثروت یکی دیگر از موانع اصلی توسعه در ایران است؛ یعنی وقتی افرادی در جامعه یک شبه ره صد ساله را میروند نظم اجتماعی را به هم میریزند. شاید تنها یک انقلاب درونی در سایه گسترش آگاهی فردی و جمعی بتواند جامعه را نجات دهد. مسئولان کشور بایستی دست از نصیحتهای کودکانه بردارند و زمان و مکان و سطح سواد و ارتباطات و شعور کنونی مردم را درک کنند و با پذیرش مسئولیت، بحران زایی در کشور، با دلسوزی و شفافیت و کار کارشناسی درصدد رفع تلاطمهای پردرد و تنش زا مردم عزیز کشورمان باشند. این راه اول از همه، با گذاردن افراد مناسب بر کارها توسط تشکلها و احزاب دارای برنامه و منتقد برنامههای رقیب و رصد کننده تمامی ابعاد وجودی جامعه قابل اجراست. این باور ماست و باید بر اجرای آن مصمم باشیم.
شماره 18 دوهفته نامه آیت ماندگار