غير از تربيت شهروند، شهروندداري يك وظيفه محوري دولت است كه جز با التزام دولت به ارزشهاي برابري و آزادي، سازوكارهاي دموكراسي، حقوق بشر و قانون در ادارة افراد جامعه، ميسر نميشود.
آیت ماندگار- جهانگیر مصلی-خبرنگار: داریوش قنبری، فعال اصلاح طلب گفت: اگر دولتها از طريق آموزش و پرورش و سازمانهاي غير دولتي (و ساير نهادهاي فرهنگ ساز مثل رسانههاي عمومي) شهروندسازي نكنند، يعني افرادي را توليد نكنند كه آنچه را كه براي خود ميخواهند براي ديگري بخواهند، به حقوق و عزت ديگران احترام بگذارند، براي كاهش رنج ديگري از خود گذشت نشان دهند، به قانون احترام بگذارند، جامعه با خطر روبرو است. غير از تربيت شهروند، شهروندداري يك وظيفه محوري دولت است كه جز با التزام دولت به ارزشهاي برابري و آزادي، سازوكارهاي دموكراسي، حقوق بشر و قانون در ادارة افراد جامعه، ميسر نميشود. از نظر دوركيم دولتي كه توليد و تربيت شهروند و شهروندداري نكند و در رعايت حقوقِ برابر افراد جامعه بيتفاوت باشد دولتي غير اخلاقي است و فاقد اقتدار است. باز به تعبير ديگر چنين دولتي دائماً با بحران و رخدادهاي غير منتظره روبرو است. در حالي كه در ايران سياستِ راهبردي سازمانهاي رسميِ فرهنگي: توليدِ «هوادار و مؤمن به نظام»، نه توليد شهروند مدني است. سياستهاي اصليِ ارگانهاي فرهنگساز (خصوصاً سازمانها و ارگانهايي كه از بودجة عمومي و حكومتي تغذيه ميكنند) توليد شهروند نيست و توليد شهروند در ايران بيشتر وابسته به فعاليت داوطلبانه شاغلينِ طرفدار مدنيت در نهادهاي فرهنگساز و نهادهاي حكومتي و غير حكومتي است. به همين دليل در ايران خصوصاً بطور بنيادي با معضل جامعه برخورد نميكند زيرا هنوز شهروندسازي و شهروندداري سياستِ اصلي حكومت را تشكيل نميدهد.
وی افزود: در چنين شرايطي توانايي نيروهاي امنيتي براي رويارويي با بحرانهاي سياسي كفايت نميكند. اشكال سوم اين است كه نبايد فكر كرد كه قواي نظامي و پليسي كشور از مردم كوچه و بازار و ناراضي ايران جدا هستند. در صورتي كه پرسنل نيروهاي امنيتي بخشي از همين جمعيت ناراضي هستند. قواي امنيتي معمولاً در راه دفاع از منافع ملي كشور، مثل حفظ تماميت ارضي، فداكاري ميكنند- اما اين نيرو براي پيشبرد سياستهاي يك جانبهگرايانه در عرصة سياست هميشه آمادگي ندارند. آخرين اشكال عدم توجه به سرنوشت جوامع و حكومتهايِ بلوك شرق است. اين حكومتها از لحاظ نظامي و كنترلي واقعاً قدرتمند بودند اما مدافع اخلاق مدني و آموزش شهروندي و شهروندداري نبودند و در نهايت نتوانستند در جهانِ جهاني شدة كنوني در برابر امواج انتظارات افراد ناراضي جامعه خود، دوام بياورند. از اينرو اين چهار اشكال نشان ميدهد كه حكومت براي دور كردن بحرانهاي سياسي يا بايد با تقويت لوازم دموكراسي مثل انتخابات آزاد و سالم، اتخاذِ راهبرد شهروند پروري و شهروندداري حكومت را بيمه كنند (به اصطلاح دوركيم اقتدارِ اخلاقي خود را تقويت كند) و يا بايد با اتخاذ نگاه امنيتي به جامعه همچنان نگران رخدادهاي غير منتظره سياسي-اجتماعي باشد.