تاریخ زندگی بشریت همانند یک خط ممتد سیاه و تیره است که نقاط روشنی بر روی آن خودنمایی میکند. تیرهگیها و تاریکیهای زندگی بشر از نقاط روشن آن به مراتب بیشتر است. بشر در طول تاریخ، همواره در جنگ و خونریزی و ظلم و بیعدالتی گذران کرده و تنها در برهههایی کوتاه، نقاط روشن و نشانههایی از زندگی نسبتاً مرفه، با عدالت و برابری را به خود دیده است.
حال اگر این پیش فرض را قبول داشته باشیم که حتماً از نظر علمی، پژوهشی و آماری هم قابل اثبات است این سوال بزرگ همواره در پیشروی انسان خواهد بود که چرا تاریخ زندگی بشر پر از تراژدی و غم و اندوه است و تنها نقاط کمی از آن روشن و شادیبخش است؟ شاید پاسخ این سوال مهم این باشد که انسان در ذات و فطرت خود بینهایتطلب است و این صفت او را وادار میکند که هرگز به حق خود قانع نباشد و هرگاه قدرت پیدا کرد به حق دیگران تجاوز کند.
نکته جالب و شگفتانگیز این است که انسان هرچه در طول تاریخ متمدنتر شده به همان میزان خشنتر و خونریزتر هم شده است! جنگهای بزرگ و ویرانگر انسان متمدن و از جمله مهمترین آن، دو جنگ بزرگ جهانی اول و دوم دلیلی کافی بر این مدعاست که انسان متمدن، شهرنشین، صنعتی، علمی و عقلی با دستیابی به تکنولوژیهای پیشرفتهتر توانسته بر وسعت تعدی و تجاوز خود بیافزاید و جنگ و خونریزی بیشتر را بر روی کره خاکی بوجود آورد.
نکته بسیار عجیب و غمانگیز زندگی بشر این است که انسان علیرغم این همه پیشرفت در علوم مختلف و وجود پیامبران و کتابهای اخلاقی زمینی و آسمانی و حضور مصلحین و دانشمندانی که تعداد آنها کم هم نبوده، هرگز به راه اخلاق، عدالت، رفاه، آسایش، صلح و دوستی رهنمون نشده و هرچه بشر متمدنتر میشود به همان میزان درندهتر و متجاوزتر میگردد که نمونههای بارز آن امروز در گروه تروریستی داعش به وضوح قابل رویت است که تعداد زیادی از اعضای آن از سرزمینهای متمدن غرب به خاورمیانه سرازیر شدند و آن تراژدی تاریخی را رقم زدند!
آنچه ما را از درک و فهم این داستان غمانگیز عاجز میکند این است که چرا انسان هرچه متمدنتر و عالمتر میشود از نظر اخلاقی و انسانی ضعیفتر و کمرنگتر میگردد؟ و آیا واقعاً دانشمندان و روشنفکران برای هدایت و اصلاح انسان متمدن بیاخلاق راهکارهایی را اندیشیدهاند؟
شماره 58 دوهفته نامه آیت ماندگار