جریان اصلاحات به عنوان یک جریان با اصالت و ریشهدار سیاسی، سالهاست که در سپهر سیاسی کشور مطرح است و در طول دهههای اخیر، جز برهههایی کوتاه و خاص همیشه با تمام توان و قدرت در صحنه سیاسی ایران حضور جدی و اثرگذاری داشته است. اما موضوعی که در سالهای اخیر باعث شد بسیاری از بدنه هواداران جریان اصلاحات از تصمیمگیران این جبهه دلخور و گلهمند شوند این بود که چرا در اتاق فکر جبهه اصلاحات، افرادی به عنوان کاندیدا انتخاب شدند که وقتی هم، مردم به آنها اقبال نشان دادند و در راس کار قرار گرفتند آنطور که انتظار تودههای رایدهنده بود، عمل نکردند. بطور مثال در انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری، جبهه اصلاحات از محمدرضا عارف خواست تا به نفع حسن روحانی کنار برود و این اتفاق افتاد و تمام رهبران این جبهه، تمامقد از حسن روحانی حمایت کردند اما روحانی پس از پیروزی در این رقابت سیاسی، کابینهای را تشکیل داد که با مطالبات اکثریت رایدهندگان متفاوت بود.
پس از تشکیل کابینه یازدهم، آرامآرام لایههای مدیریتی کشور شکل گرفت که باز هم خبری از اصلاحات اساسی نبود. همین اتفاق پس از انتخابات ریاست جمهوری 29 اردیبهشت 96 هم رخ داد. اما مثالی دیگر میزنم؛ مردم تهران در انتخابات پنجمین دوره شورای شهر تهران با حضور حداکثری خود به لیست 21 نفره اصلاحطلبان رای دادند و این گروه سیاسی موفق شد پس از سالها دوباره حاکم بر شورای شهر و به تبع آن کلانشهر تهران شود. اما پس از گذشت ماهها میبینیم که هنوز بسیاری از نخبگان جریان اصلاحات، خانهنشین هستند و گویا این 21 نفر منتخب شورای شهر تهران و دو شهردار برآمده از رای این اعضا در خواب زمستانی بسر میبرند.
از طرفی دیگر، فراکسیون امید مجلس هم بنا ندارد که دولت را مجاب به تغییر رویه کند و همه این اتفاقات نشان میدهد که متاسفانه حامیان جریان اصلاحات قرار نیست بطور واقعی طعم پیروزی را بچشند و گویا آنها مثل سابق هرچند در شکلی دیگر، بازنده هستند. خوب است اصلاحطلبانی که اکنون در راس کار هستند بدانند که تا دیر نشده باید صدای حامیان خود را بشنوند زیرا با این روند، بعید است که آنها حتی به «تَکرار» رییس دولت اصلاحات هم لبیک بگویند.
شماره 67 دوهفته نامه آیت ماندگار