یاکوب ادوارد پولاک، پزشک اتریشی که طی سالهای ۱۲۳۰ قمری تا ۱۲۴۰ قمری به مدت ۱۰ سال در ایران بسر برده دربار ناصرالدین شاه در سفرنامه خویش مینویسد: کشور ایران با اینکه بسیار مستعد جاده سازی میباشد اما اساساً دولت هیچ درک درست و حسابی از صادرات مواد خام و محصولاتی همچون صنایع دستی ندارد و نه تنها در این کشور جادهای برای راحتی سفر و حمل و نقل کالا وجود ندارد بلکه در مواردی دیده شده که این فقدان راه موجب بلاهای بسیار برای کشور هم شده است. مثلاً در آخرین نبردی که میان روسیه و عثمانی درگرفت، آذربایجانیها مجبور شدند بدستور دولت بیشتر ذخایر خود اعم از حیوانات بارکش و غله را به قیمتی ناچیز به روسها و ترکان بفروشند اما سال بعد که در آن دیار خشکسالی روی داد تمامی آذربایجان را قحطی فرا گرفت و این در حالی بود که در قزوین یعنی ۴۵ مایلی جنوب شرقی این شهر و نیز همدان، غله و میوه به حدی فراوان بود که بخاطر نبود راه و انتقال آنها به دیگر نقاط کشور، بیشتر آنها از بین رفت. پولاک ادامه میدهد این مساله به قدری فکر مرا مشغول کرده بود که روزی از روزها وقتی به اتفاق شاه به شکارگاهی در کوهستانهای اطراف تهران رفته بودم موضوع را با وی مطرح کردم. شاه بلافاصله پاسخ داد: ایران معادن و فلزات گرانبهایی دارد که نیاز به استخراج آنها ندارد، ما به صادرات هم احتیاجی ندارم و بازرگانان طلا و نقره خود را از راه کیمیاگری بدست میآورند! همچنین ما اصلاً نیاز به راه چه شوسه و چه راه آهن هم نداریم زیرا با در اختیار داشتن حیوانات بارکشی همچون اسب، قاطر، الاغ و شتر احداث راه بی معنی است.
اما غرض از بیان این مطلب آن بود که شبیه چنین منطقی را چندی قبل و پیرو تکمیل نکردن سکوهای ورزشگاه فولادشهر اصفهان با بیانی دیگر شنیدم البته پیش از آن و بر روی صفحه تلویزیون بارها دیده بودم که بخشی از پشت یکی از دروازههای شمال و یا جنوب ورزشگاه فولاد شهر اصفهان، زمینی است تپه مانند که روی آن را چمن کاشتهاند و در بازیهای میان دو تیم بزرگ تهرانی با ذوب آهن و یا حتی سپاهان که پیش از آماده شدن ورزشگاه نقش جهان بازیهای خود را در آنجا انجام میداد، تماشاگران پرسپولیس و استقلال نشسته و بازی را تماشا میکردند. همچنین در سوی مقابل نیز دیده میشد که علیرغم برخورداری کارخانه ذوب آهن از صنایع فلزی که خود تولیدکننده آن است اما هنوز سکوهای آن بخش از پشت دروازه تکمیل نبود و سازههای فلزی خودنمایی میکرد که خوشبختانه گویا مقداری و یا تمامی آن تکمیل شده است. این راز همواره برای من معما بود که چرا مسئولان باشگاه قدیمی و ریشه دار ذوب آهن، استادیوم فولاد شهر را که جزیی از بدنه رفاهی و ورزشی و نیز آبروی اصفهان است تکمیل نمیکنند و شهر را از نعمت داشتن سازههای ورزشی محروم کردهاند. تا اینکه روزی از روزها تصادفاً به یکی از دوستان تصویربردار که بازیهای ورزشی بویژه فوتبال را در این ورزشگاه تصویربرداری میکرد این پرسش را مطرح کردم. این دوست به من گفت که بلی، این مساله برای من نیز بصورت معما درآمده بود اما چندی پیش که یکی از بازیهای حساس میان تیم پرسپولیس و تیم ذوب آهن در حال تصویربرداری میکردم این موضوع را با یکی از کسانیکه در کنار باشگاه ذوب آهن همیشه حضور داشت و کاری را انجام میداد مطرح نمودم. آن شخص به من گفت که چون متولیان باشگاه میدانند در بازیهای میان دو تیم بزرگ تهرانی با ذوب آهن، تعداد تماشاگرانشان کمتر از هواداران تیمهای بزرگ پایتخت است و اگر گنجایش ورزشگاه بالا برود تعداد بیشتری از تماشاگران تیمهای پرسپولیس یا استقلال به ورزشگاه خواهند آمد، از این رو نیازی نمیبینند که سکوهای ورزشگاه تکمیل شود!
شماره 69 دوهفته نامه آیت ماندگار