داستان لیلی و مجنون در فرهنگ ما همواره به عنوان یک ضربالمثل، حداقل در مناسبتهای عاشقانه گفته و شنیده شده است، اما از آنجا که خاستگاه این قصه شاید برای برخی گمنام و ناشناخته باشد، از اینرو به معرفی این قصه میپردازیم.
مجنون، لقب عاشقی است افسانهای منسوب به قبیله بنی عامر بن صعصعه، که دل به عشق دختری به نام لیلی سپرد و چون از وصال او محروم ماند، از غم و عشق بسیار، جامه بر تن درید، رو به صحرا نهاد، با ددان انس گرفت و همه عمر در فراق لیلی زاری کرد و شعر سرود. این دلداده سینه چاک پس از مرگ لیلی بر سر قبر او رفت و آنقدر گریست و بیت عاشقانه خواند تا جان به جان آفرین تسلیم کرد و در کنار قبر لیلی به خاک سپرده شد.
قصه عشق مجنون، در اصل یک افسانه قدیمی نزد صحرانشینان سرزمین نجد در شبه جزیره عربستان است که مجموعه روایات آن را ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی نوشته است. اما این افسانه در شعر فارسی و به تبع آن شعر ترکی، اردو، کردی و سایر زبانها و لهجههای خاورمیانه و آسیا پرورده شد، شکل گرفت و به صورت یک درام عشقی و عرفانی در شعر، ادبیات، تئاتر، سینما، موسیقی، نقاشی و سایر هنرهای زیبا، شاهکارهای بیشماری به وجود آورد.
کهنترین داستان منظوم لیلی و مجنون در زبان پارسی، ظاهراً اثر حکیم ابومحمد الیاس بن زکی بن موید نظامی، شاعر مشهور ایرانی متولد گنجه است. وی این مثنوی را در 4500 بیت و در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض که یکی از بحور یا بحرها در دانش عروض است سرود و آن را در سال 584 قمری به یکی از امرای سرزمین شروان واقع در قفقاز، به نام ابوالمظفر اخستان بن منوچهر شروانشاه اهدا نمود.
پس از نظامی گنجوی، سرودن مثنوی لیلی و مجنون در زبان پارسی و بر وزن خمسه نظامی، رواج یافت که از جمله سرایندگان آن میتوان به نورالدین عبدالرحمان جامی، امیرخسرو دهلوی، فتحعلیخان صبا و هلالی جغتایی اشاره کرد.
شماره 72 دوهفته نامه آیت ماندگار