کارگر کسی که به هر عنوان در مقابل مزد به درخواست کارفرما کار میکند. این تعریف ساده است و بدون ایراد ولی وقتی از دنیای تعریف فاصله و به دنیای واقعی پا میگذاریم به پیچیدگیهای آن و کرورکرور قوانین و عملکردهای متناقض میرسیم.
یک:
جامعه شناسان و اندیشمندان سیاسی نظریات مختلفی در مورد این قشر بیان کردهاند. دنیای سرمایهداری در قالب اندیشههای لیبرالیستی جامعه را به چندطبقه تقسیم میکنند و بهطورکلی میگویند هر که بیشتر و بهتر کار کند برداشت بیشتری خواهد داشت و صحبت از حقوق کارگران و کارفرمایان میکنند و برخلاف آنها مارکسیستها جامعه را به دوطبقهٔ کارگر و سرمایهدار تقسیم کرده و میگویند کارگر آنکس است که مجبور است برای امرارمعاش کار کند و حقوق بگیرد و کارگر را تحت استثمار سرمایهدار میدانند و افرادی مانند دایت میلر، جامعهشناس مارکسیست آمریکایی کارگران را به دودسته یقهسفیدها (کارمندان) و یقه آبیها (کارگران دستی) تقسیم میکند. برای اینکه از دنیای تعریف و اندیشه خارجشده و در دنیای واقعی به اوضاع نابسامان کارگران بپردازیم بهتر است وضع کنونی کارگران ایرانزمین را در چند سطح تحلیل نمود. در سطوح کارگران، کارفرمایان، نگاه جامعه و حاکمیت به نظر میرسد ناآگاهی کارگران از وظایف و حقوقشان و طرز نگرششان به کار عامل اصلی عقبماندگی در تحلیل سطح کارگر است. طبق آماری که مرکز آمار ایران در سال ۹۰ منتشر کرده سرانه مفید کار در ایران ۸۰۰ ساعت است درحالیکه این میزان در چین ۱۴۲۰ ساعت، آمریکا ۱۳۶۰ ساعت، ترکیه ۱۳۳۰ ساعت، کره جنوبی ۱۹۰۰ ساعت و در ژاپن ۲۴۲۰ ساعت است و این در حالی است که ۲/۴۰ در صد نیروی کار کشور، ۴۹ ساعت و بیشتر از ساعات معمول کار میکنند. همهٔ این کمکاری فقط به خاطر سیستم کار در ایران و ابزار تولید نیست و خود کارگران نیز به دلایل مختلف ازجمله حقوق پایین، نداشتن انگیزه امنیت کاری و عدم امید به آینده کمکاری میکنند و بعضاً مشاهدهشده که زیر کار دررفتن و حسادت به کارفرما و کمکاری به زرنگی تعبیر و به ارزش بدل شده. این در حالی است که برخی از کشورها توسعه را با تعصب نیروی کار پیش بردهاند مانند کشورهای شرق آسیا ازجمله تایوان و سنگاپور و مکتب اخلاق توکوگاوا در ژاپن که روحیه سامورایی در کار باعث پیشرفت شگرف کشور ژاپن شد. همچنین بزرگان دینی ما چون علی بن ابیطالب که کار موهبت الهی میدانند و مسلمین را به کار و تلاش نصیحت میکنند.
دو:
در سطح کارفرمایان نیز نگرش مخرب بیشترین کار و کمترین دستمزد و بهنوعی به استثمار کشیدن غیراخلاقی کارگر حاکم گشته و جنبههای انسانی تولید برای کسب سود بیشتر در موارد زیادی دیده میشود. برای تولید یک کالا از چرخهٔ تولید نامبرده میشود. برای تولید یک کالا احتیاج به انرژی است و این انرژی در خدمت نیروی کار و ابزار تولید قرار میگیرد تا کالا تولیدشده و سپس در بازار مصرف شود و این چرخه ادامهدار است. مشکل آنجاست که کارفرما کمترین اهمیت را دراینبین به نیروی کار که همان کارگران هستند میدهند. برخی گفتهاند که برای تولید به چهار چیز نیاز است. یکی از بزار آلات تولید، دیگری سرمایه، بعدی نیروی کار و بعدازآن سود و سرمایه. دراینبین میزان سرمایه برای تولید ثابت است و قیمت و هزینهٔ ابزارآلات تولید نیز ثابت و با توجه به بازار رقابتی در سطح جهان سود حاصل نیز ثابت و در برخی مواقع کمتر نیز میشود و آن چیزی که باعث سود شده، استثمار کارگران است که اگر از دستمزد کارگر کاسته شود، سود محاسبه میگردد که البته این مسئله در دنیای سرمایهداری یا مکانیزم هایی ازجمله ایجاد رفاه نسبی برای کارگران کمرنگ شده ولی متأسفانه در کشور ما هنوز مشکل اساسی است. این در حالی است که کارفرمایان و سرمایهداران باید بدانند که اگر نیروی کار انسانی از چرخهٔ تولید کنار گذاشته شود و یا آنها را پرورش ندهند و رفاه نسبی آن را فراهم نکنند بههیچوجه به توسعه پایدار دست نخواهند یافت. لازم به ذکر است که با تغییراتی که در تکنولوژی و ابزار تولید و انرژیهای جایگزین به وجود آمده، شکل نیروی کار نیز متفاوت گشته و نیروی کار متخصص و نیروی کار متفکر بهخصوص درهای تکنولوژیها منظور است که لازم است کارفرمایان هم با نگاه دینی و اخلاقی و هم به خاطر سود و توسعه پایدار اهمیت کارگر را بدانند و آنها را بهعنوان عامل انسانی چرخهٔ تولید درک و دیدگاههای خود را تعدیل کنند. مشکل دیگر کارگران اینکه برای رسیدن به خواستههایشان بعضاً بازیچهٔ دست سیاست قرار میگیرند و قرار گرفتن در ایسم های فلسفی و سیاسی و یا ایدئولوژی ما تجارب تلخی را برایشان رقمزده که نمونه بارز آن حکومت شوروی سابق است که در ایران نیز احزابی با آن گرایشات، حقوق اصلی و واقعی کارگران که همان معیشت و رفاه خانوادهشان است را تحتالشعاع قرار دادهاند و در مقاطعی نگاه حاکمیت و حتی جامعه نسبت به آنها مانند تقابل با یک دشمن خارجی بوده که به نظر میرسد عضویت در یک اتحادیهٔ تخصصی کارگری و یا یک سندیکا بتواند برای احقاق حقوق قانونی و نه کسب قدرت، برای کارگران بسیار چاره گشا باشد.
سه:
بعد دیگر مسئله در نگاه جامعه به مسائل کارگری برمیگردد. ایران نیز مانند اکثر کشورهای تحت استعمار مخصوصاً کشورهای خاورمیانه با ورود اروپاییان نظام و ساختار جمعی و اجتماعی خود را از دست داد و بهسرعت دگرگون شد. کشورهای خاورمیانه کشورهای خشک و نیمهخشک هستند که به لحاظ کشاورزی با مشکلات زیادی روبهرو شدند و این جامعهٔ سنتی و ایلی و عشایری و کشاورز بهطرف شهرها مهاجرت کردند. اروپا برای این اتفاق تدابیری در شهرها و امکاناتی در روستاها بعد از صنعتی شدن فراهم آورده بود که در ایران این اتفاق نیفتاد. مسئله دیگر اینکه اروپاییها با خود تجارت را هم آوردند و بهزودی طبقات نویی در شهرها ایجاد شد که با نزدیکی به حکومت و منابع قدرت و استفاده از رانتها به ثروت دست یافتند. این افراد بعدها معضل بزرگی شدند که هنوز هم این مشکل وجود دارد و آن اینکه اینها با سودی که از تجارت کسب میکنند اجازهٔ تولید در داخل را نمیدهند و بهتبع آن نیروی کار در بخش صنعت بیکار میماند و در بخش کشاورزی هم به دلیل بیآبی و مشکلات دیگر نمیتواند فعالیت کند؛ و بهاینترتیب روزبهروز بر اختلاف طبقاتی و نارضایتی دامن زده میشود.
از طرف دیگر کشف نفت است که جامعه را به درآمدهای سرشار نفتی امیدوار کرده و دیگر جامعه میلی به تلاش و کار ندارد و بهاینترتیب نگاه جامعه یک نگاه اقتصادی مولد نیست و جامعه نگاهی به تولید و کارگران بهعنوان نیروی کار تولیدی و به حقوق کارگر ندارد و نگاه همان نگاه اربابورعیتی و خانخانی است.
چهار:
حال در جامعهٔ ایران با آن فرهنگ چند هزارساله و دین و قوانین موجود سؤال این است که چرا مردمان این کشور نمیتوانند نگاه خود را به کار و تولید و کارگر تغییر دهند و از زیر بار مکاتب نوظهوری که کشور را در این ورطه انداختهاند بیرون بیایند.
جامعهٔ ایران همان جامعهای است که در عصر هخامنشی که جهان درگیر خودکامگی و بردهداری بود و در برخی نقاط مانند قسمتهایی از شمال اروپا و بخشهایی از آفریقا آدمخوار و وحشی بودند، کارگر احترام داشت و شاهان هخامنشی برای ساخت کاخهایشان به کارگران دستمزد پرداخت میکردند.
به لحاظ دینی، احادیث فراوانی در حمایت از کار و کارگر وجود دارد که پشتوانهٔ بسیار استواری در این عرصه است ازجمله:
امام صادق (ع) فرمودند: امیرالمؤمنین (ع) بیل میزد و زمین را احیا میکرد و از درآمد و دسترنج خویش هزار بنده آزاد کرد.
امام سجاد (ع) در رساله حقوقی خود میفرمایند: حق زیردستان بر تو آن است که بدانی ضعف آنها و قدرت تو دلیل تسلط تو بر آنها شده است. پس باید با آنها به عدالت رفتار کنی و مانند پدری مهربان برای آنها باشی، از نادانی و جهل و اشتباه آنها درگذری و در عقوبت آنان تعجیل نکنی و بر این کارفرمایی که خدا به تو داده است سپاسگزار باشی.
و میفرمایند: حق کسی که کارهای تو را انجام میدهد، آن است که بدانی او را خدا خلق کرده و در حقیقت از پدر و مادر تو است. تو مالک و خالق او نیستی و رزق او نیز در دستتو نیست. پس به او نیکی کن و آزارش مده.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: حق کارگر بر کارفرما آن است که لباس و غذای خوب به او بدهد، بیشازحد طاقت او را به کار وا ندارد.
و بسیار ازایندست احادیث که از ائمه نقلشده است.
پنج:
بحث دیگر اینکه همیشه حقوقی برای کارگر در جامعه بیانشده است که تبلور آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی و حمایت دولت است که بر اساس اصل ۲۹ قانون اساسی، دولت مکلف است از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایتهای مالی ازجمله بازنشستگی، تأمین اجتماعی، بیکاری، ازکارافتادگی و ... برای یکایک افراد کشور فراهم کند؛ که این نشان از امنیت و امید به آینده است که دولت موظف به اجرای آن است و دربندهای اصل ۴۳ قانون اساسی تأمین شرایط و امکانات کار برای همه برای رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همهکسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، از راه وام بدون بهره و ... از وظایف دولت تلقی شده.
همچنین در سطوح بالای نظام جمهوری اسلامی اهمیت کارگر مرتب بیانشده که بیانات امام خمینی (ره) در کتاب صحیفهٔ امام دراینباره صراحت دارد.
همچنین رهبری دربارهٔ کارگر این بیانات رادارند:
- استدلال ملت و کشور، به تلاش و زحمت کارگران بستگی دارد.
- شما کارگرها نقش مهمی در کشور دارید. بار اصلی تولید روی دوش شماست.
- کارگر شان معنوی و انسانی بالایی را در جامعه دارد.
- ارزش کارگر آنقدر والاست که پیغمبر دست او را بوسیده و ...
مسائلی که در وجه فرهنگی و تاریخی، دینی و قانونی و بیانات مقامات نظام مطرح شد میتواند سرمایهٔ بزرگی برای جامعه باشد که با خودسازی راه توسعه را در پیش گیرد. ازایندست مباحث که در اهمیت کار و کار کردن است در بیانات بزرگان و اندیشمندان و هنرمندان و شعرا و بهطورکلی در ادبیات ما بسیار یافت میشود؛ که میتواند جامعه را بیدار و راه استقلال و پیشرفت را هموار کند.
آخر:
بعد دیگر مشکل بحث حاکمیت است. همانطور که گفته شد در قانون حکومت وظیفه دارد ایجاد اشتغال نماید و همچنین از نیروی کار حمایت کند؛ اما مسئله در قوانین است. قانون کار مربوط به دهه سی است و مصوباتی که در سال ۶۹ وجود دارد؛ مانند زمینههای دیگر این قوانین مربوط به کار و کارگر یا قدیمی هستند و کاربرد ندارند و یا ناکافی هستند و یا ناقص هستند و نمیتوانند نیازهای روز را برآورده کنند. بحث دیگر نگاه دولتها به این بحث است. دکتر بشیریه در کتاب جامعهشناسی ایران گفتند اتفاقی که بعد از انقلاب افتاد اینکه بورژوازی تجاری تبدیل به بورژوازی دلالی گشته است و بااینکه دولتها صحبت از حمایت کارگر میکنند اما در عمل به آن عمل نمینمایند. از طرفی پول نفت ایجاد رانت میکند و دولتها پاسخگوی مردم نیستند و از طرفی از تولید داخلی حمایت نمیکنند که تبلور آن در نگاه دولت آقای احمدینژاد بود. بااینکه آن دولت حرفهای پوپولیستی میزد و دم از حمایت از تولید و حمایت از طبقهٔ ضعیف میزد اما دیدیم که سهم حذف یارانهها به صنعت را نداد و حتی با واردات بیهوده و بیرویه بهخصوص از کشور چین درواقع از کارگر چینی حمایت کرد. حال که نسیم اعتدال وزیدن گرفته است و مشکلات کشور رو به بهبودی است و با توجه به اینکه خط فقر بالای دو میلیون و پانصد هزار تومان اعلام گشته امید میرود نگاه دولت نگاه عدالت محور باشد و به دنبال کم نمودن فاصلهٔ طبقاتی، حمایت از تولید و بالا بردن حقوق کارگران باشد تا هموابستگی اقتصاد ایران به نفت کاهش یابد و هم امید کارگر به آینده و امنیت شغلی و رفاه نسبی، چرخ توسعهٔ کشور را سریعتر به راه اندازد که معیشت و امنیت این قشر دستور دینی، فرهنگی و قانونی به عهدهٔ دولتی است که موکلانش وکالت این امور را به ایشان واگذاردهاند.
شماره 9 دوهفته نامه آیت ماندگار