آیت ماندگار- شناختن ایران به تهران شیوه نادرستی است که شوربختانه واقعیت دارد. گویا همه چیز در تهران خلاصه شده است و گو اینکه واژه capital به معنای سرمایه که معادل پایتخت تعریف میشود بیجهت برای مراکز حکومتی انتخاب نشده است.
اصلاً پرداختن بهتر و بیشتر دولتمردان به تهران، دارا بودن 30 نماینده تاثیرگذار بعضاً سیاسی برای آن، همه و همه گویای نیرومندی تهران است که البته در برخی مولفهها باید هم صادق باشد زیرا از این شهر باید ایران را اداره کرد.
اما سخن در این خصوص نیست و مطلب چیز دیگریست و آن اینکه اساساً به خاطر جاذبههای تهران اکثر افرادی که بدان وارد میشوند دیگر عزم بازگشت به زادگاهشان را ندارند که این موضوع در میان مدیران اجرایی کشور بسیار مشهود است زیرا با اینکه 90 درصد آنان شهرستانیاند اما در جاذبه و جادوی تهران گرفتار آمدهاند که این موجب میشود برخی کاستیها را در اقصای کشور نبینند و یا درک روشنی از آن نداشته باشند. به قول یکی از فرهیختگان بوشهری، تهراننشینان مسئول، تنها در زمستان و یا نوروز که آب و هوا در این ناحیه مطلوب است به بوشهر سفر میکنند و ترجیح میدهند بقیه سال را به خاطر آب و هوای شرجی و گرم این بندر بدان سفر نکنند. نمایندگان مجلس و مدیران اجرایی کشور نیز این رویه را در پیش گرفته و این گونهاند و باید از تمام ادوار مجلس آمار گرفت و دید آیا کسی از نمایندگان پس از پایان دوره نمایندگی به زادگاه خویش بازگشته یا در تهران رحل اقامت افکنده است! به قول معروف هر کس آب تهران را خورد بعید است از آنجا دل بکند.
همه اینها باعث میشود که افرادی این چنین که از قضا سکاندار هدایت کشورند جلو پایشان را ببینند و به دیگر مسائل نیاندیشند؛ مسائلی که موجب برخی نارضایتیها در دیگر نواحی کشور به ویژه مناطق مرزی با دارا بودن اقوام مختلف شده و یا میشود. بیاییم صادق باشیم، وقتی این نواحی مدام زیر بمباران مسموم رسانههای معاند پیرامون خود قرار میگیرند و شوربختانه صدا و سیما نیز برنامههایی درخور برای این مناطق تهیه نمیکند، آیا جوانان ایرانی پیرامون این مرزها دچار تشکیک نمیشوند؟
با تمامی این اوصاف خوشبختانه موضوعات این چنینی در هفتههای اخیر اندکی رنگ باخت و به یمن توجه برخی مسئولان دولتی به ویژه متولیان ورزش کشور، با برگزاری مسابقات بینالمللی والیبال در ارومیه و اردبیل و نیز برگزاری مسابقات فوتسال جوانان آسیا در تبریز، بار دیگر شاهد نشاط و همگرایی ملی حتیالمقدور در استانهای آذربایجان بودیم. این رویداد خجسته باعث شد بیشتر تیرهای زهرآگین تفرقهافکنانه رسانههای دشمن و بعضاً اندک افراد خائن به میهن به هدف ننشیند و خنثی شود. به قول یکی از دوستان فرهیخته، کاری که ورزش در یکی، دو ساعت به راحتی انجام میدهد و جامعه را از التهاب به شوق میآورد و به همگرایی ملی میانجامد از دست دهها تانک و توپ و هزاران سرباز و دیگر مسائلی که هزینه دربردارد، برنمیآید. در حالی که با اندک درایتی میتوان پشتوانه وحدت ملی را بیمه کرد اما متاسفانه گهگاه دیده میشود که برخی مسئولان به خاطر زندگی در تهران از این امر غافل ماندهاند. مثلاً وقتی قرار است مسابقهای میان تیم ملی فوتبال ایران و کشوری بیگانه برگزار شود و میبینیم که با استقبال تعداد اندکی از مردم روبرو میشود، چرا آن را به ورزشگاه بزرگ آزادی میبریم؟ وقتی اکنون پس از چند دهه، تعدادی ورزشگاه مطلوب و در شان ورزش با استانداردهای جهانی همچون نقش جهان اصفهان، فولاد آرنای اهواز و امام رضای مشهد داریم، چرا مدیران تهراننشین ورزشی تنها به خاطر راحتی خود ترجیح میدهند مسابقات را در آزادی تهران برگزار کنند؟ اصلاً با خود اندیشیدهایم که اگر ورزشگاهی شایسته در سنندج، چابهار و یا زاهدان داشته باشیم و مسابقات ملی را در آنها برگزار کنیم، بخشی از هزینهها را به دست خود کاهش دادهایم.
و کلام آخر اینکه بارها دیده شده که به خاطر رابطه نه چندان خوب میان ایران و عربستان، تیمهای ملی و باشگاهی دو کشور ناگزیر به بازی در زمینی بیطرف میشوند که در این میان تنها کسانی میتوانند برای دیدن این بازیها رهسپار مسقط عمان یا دوبی در امارات شوند که از تمول مالی برخوردارند. حال اگر این مسابقات در شهرهای ایروان، پایتخت ارمنستان که فاصله اندکی با مرزهای ایران دارد یا در شهر وان ترکیه که این روزها نخستین مقصد گردشگری ایرانیان شده برگزار شود، شاهد حضور تماشاگران بیشمار و پرشور ایرانی خواهیم بود که همه اینها باعث افزایش همگرایی ملی خواهد شد.
شماره ۷۹ دوهفته نامه آیت ماندگار