ای عصر مغموم
تو نیز
از نرده گونی پنجره
به حال ما بیا
چه داری بیاوری؟
جز خبر آنها که مردهاند
جز خبر آنها که میمیرند ...
هرچند
با صدای همین چند پرنده
و بوی تند این خودروترین درختان
ما فکر میکنیم
که چای میتوانیم بنوشیم
و همسایگان دربِ در را
شبیه سریالی تلویزیونی
دنبال کنیم
بیآنکه عاقبتشان ما را بخنداند
یا فرض بر مثال
شریکشان شویم
در اتفاق فردا
یا ماجرای نیمروز...
بیا
در خانهمان بمان
همه اینها که آوردی بس
چیزی را نبر
حتی همین ساعت را
که خورشید در انحنای خوشاندامش
خم میشود تا لحظهای بعد
که من گمان میکنم
کاش همین ابدیت باشد.
شماره 11 دوهفته نامه آیت ماندگار