بعد از جنگ جهانی دوم، ساختار جهان در حال دگرگونی بود. استعمار پیر در جنگ ضعیف شده بود و دیگر توان حضور مستقیم و نظامی در همه جای دنیا را نداشت. آمریکا ابرقدرتی که پس از ورود به جنگ جهانی پیروزی را به ارمغان آورد و به دلیل دوری از جبهههای جنگ کمترین آسیب را دید، حال به دنبال سهم خواهی بیشتر بود. سازمان ملل متحد، تشکیل و قوانین و حقوق بینالملل در حال تدوین و تکوین بود و گویا ایالاتمتحده آمریکا این بار در پی استعمار نوین بر پایه قوانین و عقد قراردادهای حقوقی و طولانیمدت و بهطورکلی به دنبال کارکرد حقوقی در استعمار بود. چنانکه در مسئله ملی کردن نفت و اراضی کشاورزی در مکزیک عملکرد خود را نشان داد که مشروعیت عمل دولت در باب ملی کردن، مطابق برداشت آمریکا مشروط به پرداخت غرامت فوری و کامل و مؤثر بود. همچنین مبارزه با استعمار و استقلالطلبی و ملی کردنها در دنیا و در کشورهای جهان سوم شروعشده بود تا جایی که در مقابل دو قطب به وجود آمده در دنیا اتحادی از کشورهای غیرم تعهد ایجاد شد که روند خود را داشت. در این اوضاعواحوال ایران نیز که در بین کشورهای خاورمیانه سابقه مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی را داشت و سالها پیش انقلاب مشروطه را به خود دیده بود، تبوتاب مبارزه با استعمار آنهم استعماری چون انگلیس را داشت. رفتار انگلیس از دیرباز با عقد قراردادهای مختلفی که فقط منافع خود را در نظر میگرفت و بهخصوص قراردادهای نفتی که برای انگلستان جنبه حیاتی داشت، خصوصاً در جنگهای جهانی منجر به مبارزهای شد که بهزودی به جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران تبدیل گردید. همهچیز از پایان جنگ جهانی دوم شروع شد که برخلاف تعهدی که سه کشور شوروی، آمریکا و انگلیس در سعدآباد کرده بودند که بعد از پایان جنگ به اشغال ایران پایان دهند، شوروی خلف وعده کرد و با حمایت افرادی چون پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان باعث مشکلات زیادی در ایران شد. این افراد خواستار استقلال بودند. همچنین شوروی ارتش خود را خارج نکرد. درنهایت با فشار آمریکا و مذاکرات قوامالسلطنه با قول کسب نفت شمال ایران، ارتش خود را از ایران خارج کرد و مجلس شورای ملی نیز این را که نفت شمال به شوروی داده شود، نپذیرفت. حال ماند انگلستان و قرارداد ۱۹۳۳ و خواست ایران برای یک قرارداد الحاقی که در آن منافع ایران بیشتر در نظر گرفته شود. طی مذاکراتی بالاخره دو نماینده ایران و نفت انگلیس قرارداد الحاقی ۱۹۳۳ به نام گس – گلشائیان را آماده و دولت ساعد پس از دولت هژیر کار را ادامه داد و این قرارداد امضا شد و با قید دو فوریت به مجلس فرستاده شد، اما ۱۵ روز بعد عمر مجلس پانزدهم تمام شد و کار به مجلس شانزدهم واگذار شد. در این موقع دکتر مصدق ویارانش مجدداً وارد صحنه سیاست شدند و اعتراضات و تحصنی برای تقلب در انتخابات در دولت ساعد انجام دادند که درنهایت انتخابات در تهران باطل و در رأیگیری بعدی، مصدق و تعدادی از یارانش به مجلس راه یافتند. در اول آبان ۱۳۲۸، یاران مصدق در منزل او گرد آمدند و سازمان سیاسی به نام جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق تشکیل شد. حال مجلس و عامه مردم کاملاً جدی به فکر ملی شدن صنعت نفت بودند و همبستگی عجیبی در بین گروههای ملی و مذهبی و مردم ایجاد شد. آنچنانکه اگر به لحاظ حقوقی و قانونی دکتر محمد مصدق ویارانش به جد در مجلس به دنبال ملی شدن نفت بودند از آنطرف گروههای اسلامی و آیت ا... کاشانی و دیگر علما حمایت مردم را پشت سر دکتر مصدق و طرح ملی شدن نفت قراردادند و حتی گروههای اسلامی با عملکرد خود رعب و وحشتی در دل دولتیها و مخالفین ملی شدن انداختند که دیگر هیچکس یارای ابراز مخالفت با ملی شدن را نداشت. روز ۱۳ آبان ۱۳۲۸ عبدالحسین هژیر، وزیر دربار توسط سید حسین امامی از اعضا فدائیان اسلام در مسجد سپهسالار کشته شد و یا در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ رزمآرا، نخستوزیر ایران در مسجد شاه توسط خلیل طهماسبی آنهم از اعضای فدائیان اسلام کشته شد. آیت ا... کاشانی نیز بعد از تبعید از لبنان پیامی به مجلس فرستاد که مصدق آن را در ۲۸ خرداد ۱۳۲۹ قرائت کرد. کاشانی در این پیام تصریح کرده بود که نفت ایران متعلق به ملت ایران است و یا در اول و هشتم دیماه ۱۳۲۹ آیت ا... کاشانی دو گردهمایی در مسجد شاه و میدان بهارستان در حمایت از ملی کردن نفت برپا کرد. در ۲۲ آذر با پیشگامی آیت ا... محمدتقی خوانساری که از مراجع بنام بود فتوای شرعی بهضرورت ملی شدن نفت در سراسر کشور از طرف وی و سه نفر دیگر از مراجع تقلید بزرگ به نامهای آیت ا... صدر، آیت ا... حجت و آیت ا... فیض صادر شد. بههرروی در ۲۰ بهمن ۱۳۲۸ مجلس شانزدهم تشکیل شد، ساعد استعفا و علی منصور به نخستوزیری رسید. او نیز با انگلیسیها شروع به مذاکره کرد و درنهایت قرار شد لایحه قرارداد الحاقی در کمیسیون مخصوصی بررسی شود که ریاست آن با دکتر مصدق بود. یک هفته بعد منصور نیز استعفا کرد و رزمآرا نخستوزیر شد. در چهارم آذرماه، کمیسیون نفت بهاتفاق آرا به این نتیجه رسید که قرارداد الحاقی گس – گلشائیان برای استیفای حقوق ایران کافی نیست و مخالفت خود را با آن اعلام نمود. حال مردم منسجمتر شده بودند، مراجع تقلید از ملی شدن نفت حمایت میکردند، حتی گفتهشده شاه نیز موافق این کار بود و رودخانه خروشان ملی شدن پیش میرفت و هر مانعی را از سر راهکنار میزد و دیگر ایران ناگزیر به سمت ملی شدن نفت پیش میرفت، بههرروی شعار همهچیز برای ملی شدن نفت نقل محافل بود. درنهایت مجلس شورای ملی تحت تأثیر افکار عمومی مردم در ۲۱ دیماه ۱۳۲۹ گزارش مورخ ۱۹ آذر کمیسیون نفت را مبنی بر رد لایحه قرارداد الحاقی تأیید کرد؛ اما رزمآرا همچنان با انگلیس و مجلس در حال چانهزنی بود که در ۱۶ اسفند یک روز بعد از قتل رزمآرا کمیسیون مخصوص نفت در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ پیشنهادی دایر بر ملی شدن نفت را تصویب نمود و مجلس شورای ملی در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ آن را تصویب کرد و بعدازآن مجلس سنا آن را به تصویب رساند و در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی، نفت را ملی اعلام کرد و این کار با تصویب گزارش پیشنهادی کمیسیون نفت بود. آنچه اتفاق افتاد اگرچه سرانجام خوبی نداشت و کودتای ۲۸ مرداد و قرارداد کنسرسیوم و عملکرد محمدرضا پهلوی و نفوذ بیشتر غرب را بر ما تحمیل کردند ولی طعم شیرین استقلال و پیروزی بر قدرتهای بزرگ و یاد و خاطره سمبل پیروزی ملی (دکتر محمد مصدق) هنوز بر لبان و ذهنمان جاری است و نسل ما که برجام هستهای را تجربه کرد، حال بهتر میتواند آن حرکت عظیم را درک کند و البته پیشبینی آینده نیز برایشان راحتتر است.
شماره 11 دوهفته نامه آیت ماندگار