حتماً شما هم به این موضوع کلیشهای اندیشیدهاید که
برای اصلاح یک رفتار ناهنجار در جامعه تنها قانون و برخورد قضایی کفایت
نمیکند و باید با فرهنگسازی بستر مناسبی را برای کاستن از بیاخلاقیها
به وجود آورد اما با تمام کلیشهای بودن این موضوع بیشک میتوان گفت کلید
اکثر قفلهای اجتماعی کشور ریشه در همین فرهنگسازی دارد که متأسفانه در
سالهای اخیر به وادی فراموشی سپردهشده است.
در بحث کپیرایت یا همان
محفوظ بودن حق ناشر هم که این روزها بهعناوینمختلف مورد نقض و هجوم
قرارگرفته است، بسیاری میگوید اگر ایران قانون جهانی حمایت از کپیرایت را
امضا کند تمامی مشکلات ناشران و مؤلفان رفعورجوع میشود و دیگر کسی به
خود اجازه سرقت مادی و یا معنوی یک اثر را به هر شکلی ندارد، پرواضح است که
چنین استدلالی کمی رؤیایی و دور از واقعیت به نظر میرسد زیرا جلوی فردی
که برای تهیه تکه نانی دست به تکثیر غیرمجاز یک اثر در هر زمینهای میزند
را با یک امضا و یا حتی بگیروببند نمیتوان گرفت چراکه تجربه نشان داده حل
ناهنجاریهای فرهنگی در جامعه راهکارهای فرهنگی طلب میکند.
بهطور مثال
صبح تا شب از رسانههای عمومی در باب نکوهش تکثیر غیرمجاز و حمایت از حقوق
ناشر در بحث کپیرایت برای مردم سخن رانده میشود اما در عمل تمام این
مباحث در حد شعار باقی میماند و رنگ واقعیت به خود نمیگیرد، مثلاً در
صداوسیما برای سالیان متمادی مسابقات ورزشی لیگهای معتبر جهان از
کانالهای بینالمللی که حق پخش این بازیها را خریده بودند بدون اجازه به
روی آنتن میرفت و با یک لوگو بر روی آرم آن شبکه ماهوارهای بهنوعی مسئله
لاپوشانی میشد! در ماجرای پخش آثار خواننده فقید فرهاد مهراد از رسانه
ملی هم شاهد نقض حقوق کپیرایت بودیم زیرا که همسر فرهاد که بهنوعی وارث
مادی و معنوی آثار این هنرمند است مخالف پخش ترانههای همسرش در رسانه ملی
بود اما گوش شنوایی وجود نداشت، مسئله پخش آثار هنری بدون کپیرایت از
صداوسیما تا جایی ادامه پیدا کرد که استاد محمدرضا شجریان هم مجبور شد تا
پخش آثارش را بهغیراز ربنا از صداوسیما ممنوع کند که در این میان دعای
ربنا هم قربانی کجسلیقگی و لجاجت مسئولان رسانه ملی شد.
شگفتا در
بسیاری از نشریات غیردولتی که ادعای فرهنگسازی دارند نیز مقالات و مطالب
نویسندگان داخلی و خارجی بدون ذکر منبع به سرقت میرود و جالبتر از آن با
تمام سختگیریهایی که در باب مطبوعات وجود دارد، هیچ نظارتی از سوی مسئولین
ذیربط در این خصوص اعمال نمیشود!
آیا چنین بیاحترامیهای
نهادینهشدهای نسبت به حقوق خالق یک اثر از سوی متولیان فرهنگی کشور، باعث
این روند افسارگسیخته در مبحث کپیرایت توسط افراد خردهپا در جامعه نشده
است؟ آیا جوانانی که از سر بیکاری دست به تکثیر غیرمجاز آثار هنری مانند
فیلم و موسیقی میزنند خارج از دایره فرهنگسازیهای نهادهایی نظیر رسانه
ملی رشد کردهاند؟ آیا بهتر نیست برای حل ریشهای معضل احترام نگذاشتن به
کپیرایت متولیان امر فرهنگسازی را با اصلاح نگاه خود نسبت به کالاهای
فرهنگی آغاز کنند تا مردم عادی هم الگو بگیرند؟ مسئله این است.
شماره 12 دوهفته نامه آیت ماندگار