انتخابات هیئترئیسه دهمین دوره مجلس شورای اسلامی هم برگزار شد تا نهایتاً لاریجانی به رکورد هاشمی رفسنجانی برسد و با رئیس نشدن عارف، غلامعلی حداد عادل همچنان تنها رئیس تک دورهای مجلس باشد. به ریاست نرسیدن عارف نشانگر نکات مهم دیگری هم بود. نخست وزن سیاسی تعیینکننده و قابلتوجه مستقلین. چه آنکه علی لاریجانی خود یکی از آن کاندیداهایی بود که در این دوره بهصورت مستقل پا به عرصه انتخابات نهاد. دوم آنکه این بار نیز درست بهمانند انتخابات شورای شهر تهران از لیست اصلاحطلبان رأی غیر تشکیلاتی بیرون آمد این همان نکتهای بود که اصلاحطلبان سخت از آن غافل شده بودند. آنان بر این باور و در این خیال بودند که ۱۲۰ نفر از لیست امید= ۱۲۰ رأی برای ریاست عارف. در این مورد البته تهدید «اگر به عارف رأی دهید رد صلاحیت میشوید» هم بیتأثیر نبود و توانست تا برخی از آراء لیست امید را لاریجانیزه کند. همه اینها و مواردی دیگر را میتوان ازجمله نتیجهگیریهای درست در باب انتخابات هیئترئیسه مجلس دانست. نتیجهگیری غلط اما صحبت از «مرگ امید» کردن است. دلایل آن نیز روشن است. اول: لاریجانی اگرچه از امید نیست اما ضد امید نیز نیست و حتی میتوان مدعی شد که لاریجانی اگر امید نیست اما همراه و همگام امید است. همراه و همگام روزهای سخت. لاریجانی همان است که در روزهای سخت رأی اعتماد به کابینه یازدهم تا توانست از کمک به شیخ دیپلمات دریغ نکرد. همان است که در هنگام استیضاح فرجی دانا همه تلاشش را کرد تا وزیر دانای کابینه مجبور به ترک ساختمان وزارت علوم نشود. لاریجانی همان لاریجانی است که در روز تصویب برجام اشک از چشمان جبهه پایداری درآورد. اگر بخواهیم صفحات عقبتر زندگی سیاسی لاریجانی را بخوانیم بازهم به صفحات جالبی بر خواهیم خورد. مثلاً کافی است تا به یاد بیاوریم آن روز را که همین علی لاریجانی در ۲۲ بهمن قم چطور با مهر مورد پذیرایی گرم و بینظیر قرار گرفت. یا باز به یاد بیاوریم که در انتخابات ریاست جمهوری نهم چگونه اصولگرایان زیر پایش را خالی کردند و همهشان رفتند زیر بیرق احمدینژاد. همه این موارد کافی است تا بتوان ثابت کرد که لاریجانی برای فراکسیون امید هم گزینه مطلوبی است و پیروزی او نمیتواند شکست اصلاحطلبان و اعتدالیون قلمداد شود. گذشته از همراهی سابقهدار لاریجانی با فراکسیون امید دلیل دیگر بر زندهبودن امید در بهارستان آن است که به ریاست نرسیدن عارف در مجلس را نمیتوان و نباید ناکامی اصلاحطلبان در میل به اهدافشان دانست چراکه از همان ابتدای انتخابات لیست امید فهرستی کامل نبود و در بسیاری از حوزه انتخابیه هیچ کاندیدایی را معرفی نکرده بود از همین رو میتوان گفت صادرکنندگان این لیست از همان ابتدا نمیتوانستهاند هدفی در حد ریاست مجلس را مدنظر قرار دهند و حتی راه یافتن پزشکیان و مطهری به هیئترئیسه مجلس را نیز باید فتح الفتوح فراتر از حد انتظار دانست. درباره بدنه اجتماعی حامی اصلاحات نیز باز باید گفت که این بدنه نیز بیش از آنکه دغدغه به ریاست رسیدن عارف را داشته باشد دغدغه تغییر و تحول در بهارستان را دارد. این انتظارات و انتظاراتی چون تحقق شعار آرامش و رونق اقتصادی، پیگیری اسیدپاشیهای اصفهان، پیگیری ماجرای قتل ستار بهشتی و...نشانگر حیات یا ممات امید در بهارستان خواهد بود. برآورده شدن این انتظارات و رخ نمودن تمایز میان مجلس نهم و دهم صدای رسای ضربان قلب امید در بهارستان خواهد بود حتی اگر محمدرضا عارف سر لیست اصلاحات باشد و رئیس مجلس نشود. در مقابل نیز معطل ماندن مطالبات اینچنینی منجر به مرگ امید خواهد شد حتی اگر فرض کنیم که معجزهای اتفاق بیفتد و یکشبه عارف بهجای لاریجانی بنشیند.
شماره 13 دوهفته نامه آیت ماندگار