ماراتن انتخابات مجلس با همه پستیها و بلندیها به نقطه پایان رسید و همه سکوها مشخص شدند. دیگر گمانهزنیها به پایان رسید و وقت تحلیل شد. همه دنبال توضیح این مسئله هستند که چرا اتفاقات اینگونه پیش رفت؟ چرا لاریجانی رئیس شد؟ چرا عارف بار نامزدی ریاست اقدام کرد؟ چرا مجلس این ترکیب هیئترئیسه را انتخاب کرد؟ و ...
در این چند روز، چند صد هزار و شاید چند میلیون واژه تحلیل و مصاحبه دربارهٔ این موضوع منتشر شد. شاید کمتر زاویهای از قضیه باقیمانده که به آن توجهی نشده باشد و خود این اتفاق، بهتنهایی، یک موفقیت بزرگ در حوزهٔ توسعهٔ سیاسی است. اگر حافظهٔ سیاسی ما ضعیف نباشد، بهخوبی به یاد میآوریم که در یک دورهٔ چندساله، حرف زدن و تحلیل کردن چقدر کار هزینهبردار و سختی بود. گاهی حتی غیرممکن! همینکه در فضای جدی رسانهها و در فضای فانتزی دنیاهای مجازی، اینهمه نقل و روایت از ماجرای مجلس وجود دارد، یعنی اینکه ما یکقدم جلوآمدهایم. البته ذکر این نکته مهم به نظر میرسد که توسعه سیاسی به معنی ورود عام مردم به حوزهٔ سیاست نیست. نقل تفاوت این دو مسئله خود مجال و محتوایی جدا میطلبد و به قول شاعر: «مهتاب شبی خواهد و آسوده سری ...»
امید چهکار کرد؟
حالا که این ماجرا به پایان رسید، یکبار دیگر به تمام آن نگاه کنیم. به داستان اتفاقاتی که از ۲۴ خرداد شروع شد و تحرکات هر دو جناح کلان سیاسی تا انتخابات ۷ اسفند و انتخابات ریاست مجلس شورای اسلامی. کلیدواژههای «تدبیر» و «امید» بهعنوان جایگزینهای «عدالت اجتماعی» نقش اصلی را در این دوره بازی کردند. مردم زیاد با این پرسشها دچار چالش میشوند که آیا واقعاً «تدبیر» بهکاررفته و «امید» شکلگرفته یا نه؟ درباره آن بخشی که مربوط به دولت تدبیر و امید است، در مجالی جدا باید سخن گفت؛ اما «امید» در قالب لیست امید، به کالبد سیاست جامعه دمیده شد. بازگشت کوتاهی به عقب، به ما نشان میدهد که همین ۱۰۳ رأی عارف را هم متصور نبودیم و روزگار نزدیک انتخابات، این ترس را در دلمان انداخته بود که آیا امید بازهم ناکام خواهد بود؟ هرچند باید بپذیریم که نمایندگان لیست امید، عملکرد خطا گونهای از خود نشان دادند و نمایندهای اصولگرا بر کرسی ریاست تکیه زد، اما واقعیت این است که عارف و یارانش در روزگاری که «تقریباً هیچ» فرصتی نبود، «امید» را زنده کردند.
یاد شعر اخوان بیافتیم که «طمع شعله نمیبندم، خردک شرری هست هنوز؟» و بدانیم که امید، از خردک شرر فراتر رفته و آیندهای روشن را ـ حداقل ـ میتوان متصور بود. البته این آینده روشن بستگی دارد به عملکرد نمایندگانی که برای فرستادنشان به خانهٔ ملت هزینه دادیم.
چرا عارف؟
ایام انتخابات یکی از دوستان دلسوز، وقتی اطلاعیههای لیست امید را داخل ماشین دید، به من تذکر داد که «حواست را جمع کن!» و «از سر دلسوزی» همهٔ لیست را از پنجره بیرون ریخت! یادمان باشد که چنین روزگاری داشتیم! در تحلیلهایی که بعضی اصلاحطلبانِ مخالف ریاست عارف نوشته بودند، به این نکته اشارهشده که «عارف کاریزمای لازم را ندارد!» اما اگر برگردیم به عقب، میبینیم که عارف در زمانی که هیچ زمینهای فراهم نبود، با تکیهبر «کاریزما» ی خودش، هم بیشترین رأی را به دست آورد، هم بیشتر از صد نفر را با خودش به مجلس آورد. ـ اگر بپذیریم که حدود ۴۰ نفر از اعضای رأی آوردهٔ امید، خودشان قابلیت انتخاب در حوزهٔ انتخابیه را داشتهاند ـ
شرایطی که امروز در آن قرار داریم از رؤیاهای قبل از انتخاباتمان هم بالاتر است. البته بهتر بگویم، رؤیاهایی که بعد از تعیین تکلیف وضعیت تأیید صلاحیت شدگان، میپروراندیم. چون قبل از آن، شاید بلندپروازتر به آینده نگاه کرده باشیم.
در انتخابات ریاست مجلس هم دوباره عارف با یک تصمیم خردگرایانه، آیندهٔ مجلس را در مسیر درستتری قرارداد. نکتهای که این وسط تا حدودی ترسآور است، تنها بودن عارف است. یاران کمی برای او وجود دارند. حواسمان باشد، یار بارأی متفاوت است!
برنده کیست؟
بعد از تعیین شدن هیئترئیسه، رسانهها و شخصیتهای دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب، بازی جدیدی را شروع کردند برای تعیین «برنده» انتخابات مجلس. این آزمونِ سختی برای جریانات سیاسی، شخصیتها و احزاب بود و متأسفانه، تعداد اندکی از آن سربلند بیرون آمدند. توهم «برنده بودن» و چانه زدن بر سر آن، رفتاری کودکانه و حاصل از عدم بلوغ سیاسی جریانهای فکری است. دلیل این ادعا، در پاسخ این پرسش نهفته است: «جریانهای سیاسی دنبال چه چیزی هستند؟ جز رستگاری جامعه؟» به نظر میرسد وقتی جناحها و احزاب و تشکلهای سیاسی به دنبال تعیین برنده باشند، هدف، چیز دیگری است. چون اهدافی از جنس «سعادت اجتماعی» فقط در کارنامهٔ کاری مجلس یا فرد منتخب، آزمون خود را پس میدهد. آنوقت باید چند سال دیگر بنشینیم و ببینیم، لیست امید یا فراکسیون فراگیری که ادعای «پیروزی» دارند، واقعاً در تحقق آرمانهای رأیدهندگانشان «پیروز» بودهاند یا بازنده؟
از دموکراسی تا تکنوکراسی
نکتهٔ دیگری که انتخابات مجلس به همراه خود داشت و درواقع جلوهای تکمیلشده از انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد محسوب میشود؛ تغییر هویت و ماهیت طیفها و جریانهای سیاسی بود. واقعیت این است که در دهه هشتاد، طیف اصولگرای تندرو که زخمخورده جریان رادیکالِ مقابل بود، تصمیم گرفت به هر قیمتی جریان مقابل را حذف کند. دیگر، پیروزی برای آنها خوشایند نبود، بلکه تمرکز زیادی بر «محو کردنِ» یک جریان سیاسی گذاشته شد و در ادامهٔ این تصمیم، تشکلهای دانشجویی و اجتماعی زیادی تعطیل شدند. داستان تلخ این تعطیلیها و بازیهای سیاسی، خود یک کتاب خواهد شد! بعدازآن، شخصیتهای جریان مقابل با برچسبهای مختلف، بستهبندی و به انبار تاریخ سیاسی فرستاده شدند. درنهایت، فضای سیاسی جامعه بهجایی رسید که کمتر کسی جرئت داشت خودش را به «اصلاحطلبی» منتسب کند.
تصور میشود که در انتخابات ۲۴ خرداد، این جریان تحت هویت «اعتدال» قرار است به حیات خود ادامه دهد، اما کارنامه دولت و مسائلی که در انتخابات مجلس پیش آمد، تقریباً این فرضیه را از بین برد؛ اما انتخابات ریاست مجلس شورای اسلامی و انتخاب لاریجانی از طرف این ترکیب نمایندگان، یک حکایت جدید بود. همه متوجه شدیم که مرزهای اصلاحطلبی و اصولگرایی پاکشدهاند و جریانهای سیاسی آرایش جدید به خود گرفتهاند. اصلاحطلبان که مدتها داعیه دموکراسی و مردمسالاری را به دوش میکشیدند، حالا رأی عظیم مردم را به ظرفیت پوپولیستی جامعه ربط میدادند و اصولگرایانی که جامعه را «صغیر» و نیازمند «قیم» میدانستند، روی رأیهای مردم موجسواری میکردند. بعدازآن هم مطهری در دفاع از اندیشههای اصلاحطلبی از عارف جلو میزند و در سکوت تئوریسینهای اصلاحات، زیباکلام که تا دیروز اصلاحطلب درجهیک هم حساب نمیشد، میشود پرچمدار تحلیل و نگاه سیاسی! نهایت کار هم میکشد به انتخاب علی لاریجانی، یک اصولگرای با کارنامه و تمام و کمال، از طرف مجلس پر از «امیدی» ها و همپیمانی این اصولگرای دیروز با دولت اعتدال یا همان اصلاحطلبان دیروز!
حقیقت عمیقی در این تغییر وجود دارد که شاید یکی از عاملان اصلی آن، نتیجهگیری جدید نخبگان سیاسی است. این نتیجه که وقتی در یک جامعه آگاهی به سطح بلوغ نرسیده، دموکراسی در آن نتیجهای جز تصمیمات هیجانی و غیرقابلکنترل ندارد، این نتیجهگیری جریان پیشرو را به سمت تکنوکراسی سوق داد و از آنطرف، جریان سنتی که هنوز تازه به ارزشهای مبنایی دموکراسی رسیده، در خانه جدید خود قرار گرفت، درنهایت دو جریان حالا با این شکل جدید صفآرایی کردهاند. البته طبیعتاً هنوز مرزبندی صریح نیست و بخشهای عظیمی از این دو فکر درهمآمیخته است. حالا هرچه هست، نتیجهاش میشود یک مجلس اینچنینی با ریاستی اینچنینی!
بازی اعداد
در انتخابات هیئترئیسه مجلس، اعدادی به دست آمدن که تا حدودی تحلیلگران را متعجب کرد. البته شاید در بعضی موارد، پیشبینیهای انجامشده بود ولی در کل عددها حرفهای زیادی برای گفتن داشتند. حرفهایی که بعضی از آنها مبهم بود. لیست امیدی که ۱۳۹ عضو داشت اما به نماینده خود که اعتبار لیست هم بود ۱۰۳ رأی داد. ۱۸۰ نفر که در فراکسیون ولایت شرکت کردند و ۱۵۸ نفر در فراکسیون امید و حاصل جمع این اعداد نشاندهنده واقعیتی تلخ بود: چند ده نماینده در هردو فراکسیون شرکت کرده بودند! یعنی ما این تعداد نماینده داریم که در روز قبل از انتخاب رئیس مجلس، به هر رنگی درمیآیند!
عدد جالبتوجه دیگر آرای علی لاریجانی در انتخاب ریاست دائم بود. نزدیک ۵۰ نماینده در شرایطی که یقین داشتند لاریجانی رأی میآورد و رقیبی هم وجود ندارد، به او رأی ندادند! تقسیم شدن نمایندگان مجلس به دو فراکسیون که تقریباً در تعادل کمی قرار دارند، اتفاق خوشایندی است؛ زیرا باعث میشود اکثریت غالبی در مجلس وجود نداشته باشد و دو جریان موجود مدام در حال نقد یکدیگر باشند. فضایی که باعث رشد و تعالی و توسعه این نهاد قانونگذار خواهد بود.
اما این اعداد نمایش خطرناکی از نمایندگانی را به اجرا میگذارند که رأی و نظرشان پیرو ساعت و لحظه است، رنگ عوض میکنند و نمیتوان روی ظاهر حرفها و اظهاراتشان زیاد حساب باز کرد! این نمایندگان رأیهای خطرناکی دارند و اگر این روند در مجلس ادامه پیدا کند، باعث گسترش دورویی و تظاهر در میان عالیترین سطح نمایندگان سیاسی مردم خواهد شد!
ریاست هاشمزایی
از وقایع جالب مربوط بهروزهای اول مجلس دهم، بحث هیئترئیسه سنی و بهخصوص شخص عبدالرضا هاشمزایی بهعنوان رئیس یکروزه مجلس بود. برای کسانی که صوت این جلسه مجلس را از طریق رادیو گوش میدادند، سخنان این نماینده، خاطرهای فراموشنشدنی را رقم زد. اظهارات شوخی و جدی این نماینده لیست امید، دو نکته را به همراه داشت: اول آنکه واقعیت باطنی بعضی از نمایندگان لیست را نشان میداد! ثانیاً نیاز شدید به بررسی و تحلیل گفتمان در خانه ملت را به ما ثابت کرد. سخنان ایشان بسیار طولانی است اما به نظر میرسد در همین بخش کوتاه بتوان به نکات مهمی دربارهٔ او دستیافت: «ما یک آییننامه اهل عتیق داشتیم که الآن عوضشده است و بر اساس آن زمانی که شمارش آراء انجام شد، منتخبان پذیرایی میشدند و جلسه تعطیل میشد. من میخواستم امروز این کار را بکنم ولی گفتند خلاف آییننامه جدید است ولی در مجلس اول و دوم ما این کار را میکردیم، بالاخره مملکت پیشرفت کرده است ولی من پیشرفت نکردهام.»
حرف تلخی است، اما همان زمان که مخاطبین طرفدار لیست امید، سخنان او را بهعنوان یکی از اعضای این فراکسیون میشنیدند، حساب کار دربارهٔ انتخابات دستشان آمد!
البته تلخی این چند ساعت، با طعنه پایانی او، احتمالاً بهصورت یک طنز مثبت در حافظهٔ ادبیات سیاسی کشور ماندگار خواهد شد. او در پایان به لاریجانی گفت: «آقای رئیس! بیا تا من، صندلی را سالم به شما تحویل دهم.» سپس با لبخند گفت: «هرچند دادن این یک مقدار مشکل است ولی بالاخره صندلی را از آدم میگیرند.»
آینده مجلس و سختی کار لاریجانی
اما هرچه بود، این زمان گذشت و هیئترئیسه خاصی بر کرسیهای ریاست تکیه زدند. عارف اما هرچند روی صندلیهای ریاست ننشسته، اما قدرت مهمی در مجلس خواهد بود. باید به این نکته توجه کنیم که این دوره، ریاست لاریجانی، بسیار سخت خواهد بود. فاصله رقیب با او زیاد نیست و با هر اشتباه و هر تصمیم نادرست، فاصله با او کمتر خواهد شد. دور از انتظار نخواهد بود اگر طی یک سال آینده، فضای سیاسی کشور به سمت پیشرفت و توسعه حرکت کند، لاریجانی ناچار شود صندلی ریاست را ترک کند و آن را به کسی بسپارد که ۵۰ نماینده «ابنالوقت»، بر اساس شرایط موجود، به سمت او گرایش پیدا میکنند!
آینده این مجلس بر مبنای اکثریت نمایندگان آن، «امید» خواهد بود. هرچند این امید، هنوز نهالی است که باید پروبال بگیرد و پرورانده شود. کلید این پرورش همدست دولت اعتدال است که همراه مجلس میتوانند جامعه را به اعتلا برسانند. به قول حداد عادل «اگر با همین فرمان بروند جلو» میتوان به آنها امید داشت، هرچند این مسیر پر است از لغزشگاه و انحراف که امید داریم مردان بزرگی که برای سکانداری قانون و اجرای قانون انتخاب کردهایم، از این امتحان، سربلند بیرون بیایند!
شماره 13 دوهفته نامه آیت ماندگار