نزدیک به یک سال دیگر و در خردادماه سال ۱۳۹۶ دو انتخابات مهم، انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری و انتخابات دوره پنجم شوراها برگزار میگردد و هر دو انتخابات از هر حیث مهم و حیاتی است. در این مقال میخواهم به انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری بپردازم و به انتخابات شوراها در مجالی دیگر خواهم پرداخت. انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ برای اصولگرایان تندرو که در سال ۹۲ قوهٔ مجریه را از دست دادند بسیار مهم و حیاتی است. اصولگرایان و تندروها که هیچ شانسی در به دست آوردن دوباره قوه مجریه نمیبینند از چندی قبل در رسانهها و سایتهای خود شروع به اختلافافکنی در جبههٔ اصلاحطلبان و اعتدالیون با طرح مسئلهای ساختگی «عبور از روحانی» کردهاند؛ و این مسئله را دائماً در رسانههای خود دامن میزنند که اصلاحطلبان میخواهند در انتخابات ۹۶ از روحانی عبور کنند یا اینکه روحانی اولین رئیسجمهوری است که بعد از سال ۱۳۶۰ یک دورهای خواهد بود؛ و بازهم وقتی می ببینند که این شگردها و ترفندها جواب نمیدهد برای نجات خود دنبال چهرههایی هستند که محبوبیت نسبی در میان مردم داشته باشند. یکی از این چهرهها که این روزها نامزدیاش برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ بر سر زبانهاست سردار قاسم سلیمانی است. سردار قاسم سلیمانی دلاوری است که در دوران دفاع مقدس از خود رشادتها و دلاوریهایی نشان داده و نگارش این مطالب کتمان آن دلاوریها نیست. خبرهای دریافتی از اردوگاه اصولگرایان حاکی از این است که کاندیداتوری سردار سلیمانی هرروز جدیتر میشود و احتمالاً به حضور جدی ایشان در انتخابات سال آینده تبدیل میشود. درباره حضور سردار قاسم سلیمانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ چند نکته قابلتأمل است: ۱-سردار بهخوبی میداند مردم ایران و چهبسا بسیاری از مردم جهان اقبالی به حضور نظامیان در سیاست ندارند. حضور پرویز مشرف در پاکستان یا ژنرال بوتو در این کشور و یا حضور نظامیان در کشورهای دیگر مثل ترکیه این مسئله را تائید میکند؛ و عاقبت این حضور به برکناری زودهنگام این افراد و عدم رضایت مردم انجامشده است.۲-مردم ما هنوز خاطرهٔ حضور رضاخان میرپنج در رأس کشور و ظلم و جنایت او و خاندان پهلوی را از یاد نبردهاند وبر این اساس ذهنیت منفی به حضور نظامیان در رأس قدرت دارند.۳-دو سردار نظامی سردار دکتر محسن رضایی (دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام) و سردار دکتر محمدباقر قالیباف (شهردار تهران) اولی تجربهی سه بار حضور در انتخابات ریاست جمهوری دورهٔ نهم، دهم و یازدهم و حضور در انتخابات دورهی ششم مجلس که در دورهٔ نهم دو روز مانده به انتخابات از حضور در انتخابات انصراف و در دورهٔ دهم و یازدهم و مجلس ششم مجوز نمایندگی مجلس و حضور در جایگاه ریاست جمهوری از سوی مردم کسب نکرد. سردار دکتر محمدباقر قالیباف (شهردار فعلی تهران) هم که تجربه دو بار حضور ناموفق در عرصهٔ انتخابات ریاست جمهوری را دارد. با شرح این مسائل یادآوری میشود که مردم ایران چه در قبل از انقلاب و چه در بعد از انقلاب اقبالی به حضور نظامیان در عرصهٔ سیاست نداشته و ندارند. لذا توصیه میشود نظامیان بهجای حضور در عرصه سیاسی به کار نظامی خود بپردازند و آنهایی که در سالهای اخیر از عرصه نظامی به سیاست آمدهاند بهمانند دکتر محسن رضایی به پادگانها برگردند (دیدیم که دکتر محسن رضایی دوباره لباس نظامی بر تن کرد). سردار قاسم سلیمانی سرمایه ملت ایران است و این سرمایه نباید در انتخابات هزینه و نابود شود. اصولاً هر جامعهای سرمایههایی دارد، اعم از سرمایههای انسانی یا مادی و معنوی و این سرمایهها را نباید یکجا و در یک مرحله هزینه کرد. سردار سلیمانی نباید ابزاری برای دعوای سیاسی بین جناحها شود و اگر ابزار شود ظلمی به کشور و نظام است. ایشان این حق را دارد اگر شرایط قانونی را دارا باشد بهعنوان یک شهروند نامزد انتخابات ریاست جمهوری و یا هر انتخابات دیگری شود؛ و خود را در معرض رأی مردم قرار دهد؛ اما برخی از شخصیتها در برخی از زمانها به صلاح خود و کشور نیست وارد عرصه انتخابات شوند. مثل آیتالله هاشمی رفسنجانی و ورود ایشان به انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری نهم که اشتباه محض بود. سردار قاسم سلیمانی در حوزهای که خدمت میکند محبوب ملت ایران و جوانان است و اگر وارد عرصه سیاسی شود شاید فرصت خدمت گذاری در عرصهای که مورد تبحرش است را از دست دهد و اگر خدایناکرده در عرصه سیاست ناموفق باشد متأسفانه دیگر در عرصه نظامی هم نمیتواند خدمت کند. (هفتهنامه مثلث در تاریخ ۱۶ خردادماه پروندهای را دربارهٔ ورود حاج قاسم سلیمانی به عرصه انتخابات و نقد سخنان حسامالدین آشنا مشاور رئیسجمهور نگاشته است دریکی از یادداشتهای پرونده نویسنده به محبوبیت قاسم سلیمانی پرداخته و تأکید کرده که این محبوبیت با گاز انبر و سرهنگ تخریب نمیشود)؛ اما به نگارنده باید گفت: گازانبر و سرهنگ تخریب نبود واقعیت بود. (نگارنده در ادامه مطلب خود آورده است در این کشور همهچیز انتخابات و بازی قدرت نیست). باید به نگارنده گفت من نیز با این سخن موافقم اما جناح اصولگرا و تندرو همهچیز را در قدرت و انتخابات و به دست آوردن قدرت و مقام به هر وسیله میداند و در سالهای بعد از فوت بنیانگذار جمهوری اسلامی از هیچ کاری در جهت حذف رقیب فروگذاری نکرده و حاضرشده منافع جناحی و حزبی را فدای منافع ملی کند. (نگارنده امنیت ایران را حاصل مجاهدت حاج قاسمها میداند) و این مطلب درستی است و به خاطر همین مسئله است که امثال حاج قاسم باید از ورود به اموری مثل سیاست که تخصصی در آن ندارند امتناع کرده و خود را قربانی منافع حزبی و جناحی، جناح خاصی نکنند؛ زیرا حاج قاسم سلیمانی متعلق به جناح خاصی نیست و متعلق به مردم و محبوب جوانان ایران است و بگذارد این محبوبیت در بین جوانان و مردم ایران باقی بماند. شاید برخی فکر میکنند با وارد شدن چهرههایی همچون حاج قاسم سلیمانی به عرصه سیاسی طیف و جناح سیاسی خود را مدتی به بهره فراوان رساندهاند اما این طیف سیاسی که هشت سال در دولتهای نهم و دهم به کشور لطمات و خسارتهای جبرانناپذیری وارد کرد، قصد این را دارد که با ورود این چهرهها آسیبهای جدی به منافع ملی و این شخصیتهای ملی وارد کند. توصیهام بهعنوان یک روزنامهنگار و دوستدار سردار قاسم سلیمانی به ایشان این است که سردار بگذارید همین سردار فعلی در قلب میلیونها ایرانی باقی بمانید و خود را دستمایه گروهی که در سراشیبی سقوط است قرار ندهید.
شماره 13 دوهفته نامه آیت ماندگار