تاریخ سینمای ایران با ورود اولین دوربین در سال ۱۲۷۹ که سوغات مظفرالدین شاه از فرنگ بود، شروع میشود. سیزده سال بعد نخستین فیلم سینمایی ایران «آبی و رابی» توسط اوانس اوگانیانس ساخته میشود. مدتها اوگانیانس تنها کارگردان سینمای ایران بود. تا اینکه عبدالحسین سپنتا دختر لر را بهعنوان اولین فیلم ناطق سینمای ایران را ساخت. ازاینپس کارگردانانی همچون اسماعیل کوشان، علی دریابیگی، پرویز خطیبی، فضلالله بایگان، ابراهیم مرادی و ... به فعالیت پرداختند و از آغاز دهه ۳۰ شمسی تعداد آثار تولیدشده از یک تا دو فیلم در سال به ۹ تا ۲۳ فیلم رسید، دوبله آثار خارجی مرسوم شده و سینما به سرگرمی مردم کوچه و بازار تبدیلشده بود. از همین رو تعداد سالنها در تهران و شهرستانها رو به افزایش گذاشت. تا سالها بعد سینماگران نوپای ایرانی حضور چندانی در سینمای بینالمللی و جشنوارههای جهانی نداشتند.
حضور و موفقیت درصحنه جشنوارههای جهانی از علایق دیرینه دستاندرکاران سینمای ایران بوده و هست. انگیزه ابتدایی این علاقه، به بالا بردن اهمیت یک فیلم در داخل معطوف بود و با همین انگیزه در اوایل دهة ۱۳۳۰ چند فیلم از سینمای ایران در جشنوارههایی مانند تاشکند و مسکو به نمایش درآمدند و حتی اکرانهای محدودی نیز در همین کشور (شوروی سابق) داشتهاند.
اما جدیترین حضور فیلمهای ایرانی و کسب جایزه از جشنوارهای جهانی مربوط است به ابراهیم گلستان با فیلم «یک آتش» در جشنواره سال ۱۹۶۱ ونیز که موفق شد مدال برنز این جشنواره را کسب کند. البته همان سال فری فرزانه با فیلم «کوروش کبیر» در چهاردهمین دورهٔ جشنواره کن شرکت کرد که موفقیتی نداشت.
شکلگیری موج نوی سینمای ایران در دهه ۱۳۴۰ از یکسو و تأسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از سوی دیگر، باعث گردید تا با تولید فیلمهایی با دیدگاههای متفاوت و عمیقتر و روی کار آمدن فیلمسازانی با نگاهی نو، توجه محافل سینمای جهان به سینمای ایران معطوف گردد. حضور داریوش مهرجویی با فیلم «گاو» و بعد «پستچی» در جشنوارهٔ کن ادامهٔ تلاشهای قبلی سینماگران ایرانی در جشنوارههای جهانی بود. البته فیلم «گاو» جایزهٔ جهانی منتقدان بینالمللی را در سال ۱۹۷۰ دریافت کرد.
لیکن این حضورها (قبل از انقلاب) به دلیل فقدان برنامهریزی درست (و اغلب با تلاشهای شخصی) نتیجه ثمربخشی برای معرفی سینمای ایران بهجا نگذاشت و البته نقش زیادی روی تأثیرپذیری و تقلید دیگران از سبک و سیاق کارگردانان موفق بینالمللی ایران نداشت.
پس از انقلاب اسلامی و با تأسیس بخش بینالمللی سینمای فارابی، سینمای ایران باهدف گسترش و شناساندن چهره فرهنگی کشور حرکتی جدی برای حضور در جشنوارههای جهانی را آغاز کرد.
حضور جدی سینمای ایران در عرصههای جهانی از سال ۱۳۶۵ و با شرکت در جشنواره آسیایی دمشق آغاز میشود و سال بعد شش فیلم از سینمای ایران در جشنوارههای: برلین، توکیو، پیونگیانگ و مونترال کانادا پذیرفته شدند. پسازاین سال رشد کمی و کیفی حضور بینالمللی سینمای ایران چشمگیر است. سال ۱۳۶۷ با ۱۳ فیلم، سال ۱۳۶۸ با ۲۱ فیلم، سال ۱۳۶۹ با بیش از ۵۰ فیلم، سال ۱۳۷۰ با ۷۰ فیلم و سال ۱۳۷۱ با بیش از صد فیلم شمهای از این حضور است. موفقیت سینمای ایران در سالهای اخیر با دریافت جایزه «نخل طلایی» جشنواره کن توسط عباس کیارستمی برای فیلم «طعم گیلاس» در سال ۱۳۷۶ و حضور مجید مجیدی در میان نامزدهای جایزه اسکار برای فیلم «بچههای آسمان» در سال ۱۳۷۸ به اوج خود میرسد.
اما این حضورهای بینالمللی سینمای ایران، در داخل با برخوردهای متفاوتی روبر شد، برخی این جوایز را سیاسی تلقی نموده و معتقدند که توجه جهانی به سینمای ایران دلایلی نه فرهنگی و سیاسی، بلکه سیاسی دارد. به خاطر همین رویکرد، بسیاری از منتقدان جوایز جهانی برای سینمای ایران را یک ترفند تبلیغاتی تلقی میکنند و آثار موفق سینمای ایران در خارج از کشور را، آثاری سفارشی توصیف مینمایند؛ اما آیا جوایز بینالمللی سینمای ایران تأثیری در کیفیت فیلمهای سینمایی ایران دارد؟ جواب این سؤال مطمئناً مثبت است؛ اما این تأثیر همچون شمشیری دو لبه اثر میکند. بعد از موفقیت فیلمهای عباس کیارستمی در جشنوارههای جهانی، موجی از فیلمسازان ایرانی، بهویژه فیلمسازان فیلم کوتاه گویی فرمول یا اکسیری برای فتح قلههای جهانی پیداکرده بودند و صرفاً با تقلید و کپیبرداری از سبک فیلمسازی کیارستمی میخواستند یکشبه ره صدساله را بروند و بر قلهٔ شهرت و محبوبیت بایستند. متأسفانه تا چند سال هم بسیاری از جشنوارهها جوایزشان را نثار این آثار سطحی و تقلبی میکردند. نسل بعدی فیلمسازان ایرانی که در جشنوارهها موفق شدند، کارگردانانی چون محسن مخملباف، جعفر پناهی و بهمن قبادی بودند؛ که اغلب مضمون سیاسی، اجتماعی و یا قومیتی داشتند. استقبال فستیوالهای بینالمللی از این قبیل فیلمها که اغلب در داخل ایران و توسط حاکمیت به سیاهنمایی متهم میشدند، تعارضی را بین سیاستهای قبلی مسئولین سینمایی برای معرفی فرهنگ ایرانی بهوسیلهٔ سینما و صبغهٔ شدید انتقادی این فیلمها از وضعیت امروز ایران داشتند. بیشتر این فیلمسازان یا مهاجرت کردند یا به دلایل دیگری قادر به فیلمسازی نیستند. هرچند تأثیر مثبتی هم در روند فیلمسازی سینمای ایران و یا کیفیت فیلمهای ایرانی نیز نداشتند؛ اما دورهٔ بعدی با ظهور فیلمسازی به نام اصغر فرهادی شکل میگیرد. اصغر فرهادی باسابقهٔ کار در نمایش، رادیو و تلویزیون و ساخت چند سریال و نوشتن فیلمنامه پا به عرصهٔ سینما گذاشت. شروع موفقیت فیلمهای فرهادی، چهارشنبهسوری و به دنبال آن دربارهٔ الی بود. فرهادی با مضمونهای اخلاقی جهانی و اهمیت دادن به قصه و قصهگویی استاندارد خود در فیلمهایش توانست موفقیتهای جدیدی در جهان برای سینمای ایران به ارمغان بیاورد. از کسب خرس نقرهای جشنوارهبرلین تا اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان برای جدایی نادر از سیمین؛ و البته جایزهٔ بهترین فیلمنامه برای فیلم فروشنده از جشنوارهکن امسال. هرچند جایزههای فرهادی محصول هنر و کیفیت بالای فیلمهای اوست، اما در این چند سال فرهادی هم مقلدینی در داخل ایران پیداکرده است. اغلب با دستمایه قرار دادن سوژهای خانوادگی یا اجتماعی و پررنگهای اخلاقی در فیلمهایشان سعی میکنند به موفقیتهای فرهادی دست پیدا کنند. شاید بزرگترین تأثیر این قبیل جوایز اخیر سینمای ایران، بهبود وضعیت فیلمنامهها و اهمیت قصه و داستان در فیلمهای ایرانی باشد.
شماره 13 دوهفته نامه آیت ماندگار