آیت ماندگار- ژیل دلوز و فیلکس گتاری متفکرین فرانسوی در مورد روانکاوی بر این عقیده بودند که روانکاوی بهجای اینکه در کاری مشارکت کند که آزادسازی حقیقی را برمیآورد، میکوشد تا در سرکوبگری بورژوایی آن هم در سطحی بسیار ژرف عمل کند یعنی یوغ مهارکننده ددی - مامی (بابا جون - مامان جون) را برگردن انسان اروپایی محکم میکند و هیچ تلاشی هم برای از میان برداشتن این مسئله نمیکند. از این جهت وقتی گمان میبرید که بیمار روانی هستید اولاً تردید کنید که آیا بیمارید یا بر مبنای علائمی گمان میبرید که بیمارید؟ این علائم دقیقاً ساخته همین جریان سرکوبگری دلوز و گتاری است. برخی بیماریهای روانی بهنحوی ساخته میشود که در مرحله بعد مشکلاتی همچون اقتصادی و اجتماعی و... در جامعه موجبات بیماری فردی میشود که ما را مجاب میکند که به روانکاو یا روانشناس یا روانپزشک روی بیاوریم! مثلاً وقتی بیکاری و کسی از تو میپرسد چکار میکنی و میگویی بیکاری این یک سرخوردگی در تو ایجاد میشود، چون جامعه پذیرای کسی نیست که شغلی نداشته باشد با اینکه مردم همین جامعه میدانند بیکاری امری فردی نیست بازهم نگاه تحقیرآمیزی به بیکار دارند و باید دانست که به توانایی فردی آنچنان ارتباطی ندارد. فرد برای درمان به یک روانکاو یا روان پزشک رجوع میکند در صورتی که این معضل را سیاست و جامعه باید حل کند. فرد روبرویش روانکاو را مشاهده میکند! روانپزشکی در جامعهای که ساختار دینیاش کم رنگ میشود نمود بیشتری خواهد داشت، زیرا فرد مستاصل و از هم گسیخته برای کاهش تشویشهایش نیاز به آرامش دارد و این آرامش بهواسطه دارو یا حرفهای روانپزشک و یا روانکاو بهدست میآید. روانپزشک یک داروی غالباً مخدر را برای تخدیرکردن روح و جان فرد تجویز میکند.
روانکاوی در ایران هنوز به شکل بدتر در غرب به خورد مردم داده میشود و هیچ از این فاجعه حرفی نمیزند. کسی که در فلان دانشگاه با اساتیدی که در سطح علمی پایینی هستند بدون حضور در کلاس و برگههای سفید امتحانی تحویل دادن، معدلی بهدست میآورد که خود را در جایگاه روانشناس میداند. در ایران فاجعه به مراتب بیشتر است. از وضعیت امروز دانشگاهها در ایران بگذریم، تصور کنید این دانش مریض و بورژوایی در ایران در این دانشگاهها تدریس میشود و بعد برای حل مشکلات، مردم به این روانکاوان ایرانی مراجعه میکنند. بیتردید مشکل فرد از آنچه هست، بیشتر میشود. اگر روانکاوی در غرب در خدمت سیستم حاکم و برای کنترل است، دستکم طوری کنترل میکنند که فرد را اغوا میکنند و در گولزدن بینظیرند. اینجا فرد بیش از پیش مستاصل میشود و حالش به مراتب بدتر!
روانشناس امروز، با کتابی چون چه کسی پنیر مرا جابجا میکند میخواهد مردم را نجات دهد! در کل اینکه این کتابها جایگاه علمی ندارند و غالباً نوعی فریب به خود است که در اندک زمانی با شدت و حدت بیماری به سراغتان میآید. اگر فردی هستید که زود عصبی میشوید، پرخاشگر شدهاید، هیچ انگیزهای ندارید و هزاران بلای دیگر را در خود حس میکنید بدانید شما بیمار روانی نیستید از این جهت که شما کاملاً بهواسطه مسئلهای چون اقتصاد یا اجتماع یا... بیمار شدهاید!