آیت ماندگار- این روزها در شرایط محدودیتها و محذوریتهای خوگرفته رسانههای داخلی (اعم از رسمی و دولتی و مستقل و شبه مستقل)، مخاطبان ملی بهواسطه گستره فناوریهای ارتباطات و اطلاعات در جهان، منتظر خبر و گزارش و تحلیل ایشان نمیمانند و هر کدام از خوانندگان و بینندگان و شنوندگان، فراخور نیاز و خواست خود از طریق انبوه رسانههای خاصه بیرونی، به آگاهی دست مییابند. دستِ کم با سبک و سنگین کردن دادههای رسانهها و مقایسه تطبیقیشان با دادههای بعضاً نسیه داخلی، نسبت به رخدادهای پیرامونی به یک روشنی میرسند تا فردا و پسفردا و ادامه این نظم و سیاق رسانهای که برای خود تعریف کردهاند.
اینجا نگاهم به صدا و سیمای ایران نیست که عملاً و بهراستی «صدا و سیما»ی طیف معطوف به ثقل مرکزی قدرت و به مثابه یک تلویزیون مداربسته با دایره مخاطبان حدوداً 10 میلیونی در یک جامعه هشتاد میلیونی است، بلکه اشاره و نگاهم به لکنت و در نهایت، یاس رسانهای خاصه «مستقل» در ایران است که در چنبره همان محدودیتها و محذوریتهای دیرپای ابلاغی، ناگزیر است همچنان با «داده»هایش که از شدت احتیاط و رفتار دست به عصاوارش بیشتر به «نداده» شبیه است، بخواهد مثلاً روشنگری کند که حتیالامکان نه سیخ بسوزد و نه کباب!
در حالی که رسانههای مستقل و آزاد، میدان آزاد برای فعالیت و تاثیرگذاری میطلبند در میدان آزاد رسانهای است که میتوان به تمامی زوایای سوژه نورتاباند. در حالی که رسانههای مرعوب و اخته، نسبتی با چنین میادین گسترده نورپراکنی ندارند، چون پیشتر با میادین توصیهشده و سفارشی مانوساند.
در سالهای پایانی جریان اصلاحات در ایران (سال ۸۴) حسامالدین آشنا (دانشآموخته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق) در لندن و در آستانه راهاندازی تلویزیون فارسی بی بی سی، بهروز آفاق (مدیر وقت تولید برنامههای فارسی بی بی سی) را میبیند و از او میپرسد: «هدفتان از راهاندازی بی بی سی فارسی چیست؟» پاسخش کوتاه بود: «هر جا که شما آنجا حضور ندارید، ما آنجاییم!»
پاسخی که در میدان عمل، همچنان به قوت خود باقی است و امروزه پس از بیش از 10 سال از این گفتوگوی کوتاه دو نماینده از دو رسانه متفاوت از هم، میبینیم آنقدر جا برای حضور رسانههای بیرونی گذاشتهایم که این سالها دو، سه رسانه فارسی زبان دیگر نیز به کمک بی بی سی فارسی شتافتهاند و میدان برایشان فراختر شده و اینجا سال به سال، تنگ و تنگتر!
رادیو و تلویزیون که عملاً نداریم. خبرگزاریها و مطبوعات داخلی هم که خیلی نمیتوانند از دادهها و ندادههای صدا و سیمای ایران فاصله بگیرند، میماند یک عالمه میدان بی بنبست رسانهای برای مثلاً همین تلویزیونهای بیرونی که این روزها فاصله تحلیلهای خبریشان از سوژههایی که «مجموعه ایران» در اختیارشان قرار میدهد، از یکدیگر کوتاه و کوتاهتر شده است. در حالی که اینجا مثلاً ممکن است با هزار احتیاط بشود با سردار حاجیزاده (فرمانده هوا و فضای سپاه پاسداران) یک مصاحبه ترتیب داد. یک مصاحبه مرجع؛ و فردا دیگر رسانههای ریز و درشت به تکثیر همین مصاحبه بپردارند. مصاحبه نیمبندی که همراه خود حامل انواع مجهولات است! مصاحبهای که رفت تا شش ماه بعد و مصاحبهای تازه که این هم به لحاظ فرم و مضمون، کهنهتر از قبل است! در حالی که رسانههای بیرونی از تکتک پاسخهایش پرسش تولید میکنند. پرسشهایی که بخش اعظم مخاطبان داخلی هم نسبت به پرسشگر رسانه بیرونی احساس همذاتپنداری دارند. مخاطبان جامانده داخلی. مخاطبانی که اقلیت جامعه ایرانی را نمیسازند. طیف اقلیت که همان تلویزیون مداربسته صدا و سیما کفایتش را میکند. میماند چند 10 میلیون مخاطبان متنوع ایرانی ساکن وطن که ناگزیرند برای خبرگیری و پی بردن از چند و چون ماجرا در حال سبک و سنگین کردنِ دادههای جهتدار رسانههای بیرونی و مطابقتش با یافتههای داخلی باشند تا به یک جمعبندی نصفه و نیمه برسند.
ای کاش اینقدر «یاس رسانهای» در کشور نبود و میشد مخاطبان ایرانی ساکن وطن، با رسانههای آزادشان، به اتفاق نفس بکشند.