- دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳2024 November 25

دو هفته نامه آیت ماندگار

سرمقاله
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۱۹۶
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۱ - ۲۱ مهر ۱۳۹۵ - 12 October 2016

سرپرستانی که خود بی‌سرپرست‌اند!

ابوالفضل زاهدی‌پور / روزنامه‌نگار
هر فردی از دو حالت خارج نیست. یا کفیل است و سرپرست و یا مکفول است و تحت سرپرستی. می‌گویند حادثه خبر نمی‌کند و هر آن ممکن است جای این دو عوض شود!

پرده اول:
هنوز چند صباحی است که ازدواج‌کرده‌ام و زندگی رؤیایی‌ام با شوهری که حاصل عشقم است شکل‌گرفته است. هرروز از صبح تا شب در خانه‌ای که به‌سختی آن را پیدا کردیم برای عشقم که الآن شوهر قانونی‌ام است بهترین غذاها را درست می‌کنم. خانه‌ای کوچک اما صمیمی داریم. بعضی شب‌ها می‌رویم بیرون و با حقوق نه‌چندان بالای شوهرم ولی با عشق و آرامش، فست فودی می‌خوریم و عاشقانه قدم می‌زنیم و به خانه کوچک اما زیبایمان برمی گردیم.

پرده دوم:
به ناگاه تلفن زنگ می‌زند و صدایی غمگین و ناراحت می‌گوید آیا شما همسر آقای ... هستید؟ وحشتی درونم را می‌گیرد و می‌گویم بله. مگر چه شده است؟ می‌گویند تا بیمارستان بیایید. می‌روم و با صحنه‌ای روبرو می‌شوم که داغش تا ابد بر دلم می‌ماند. تصادف، مرگ و ...

پرده سوم:
اینک زنی بی‌سرپرست شده‌ام، پدر و مادرم توانی و خرجی برای من ندارند. پدرشوهرم که فوت کرده است. مادر شوهرم که با دیگری ازدواج‌کرده است. هیچ کاری هم ندارم. اجاره خانه سرآمده است. خدایا چه کنم؟
الو! کاریابی؟ من به دنبال کارم. در حرفه خاصی تخصص ندارم. منشی نمی‌خواهید؟
چند مکان به من معرفی می‌شود، درنهایت چیزی جز پیشنهاد‌های شرم‌آور نصیبم نمی‌شود.
الآن چند سال است که با سختی زندگی می‌کنم و آشیانه عشقم به تله خاکی از غم و اندوه و گذران زندگی سخت تبدیل‌شده است. خدایا...؟!!!

پشت پرده:
زنان سرپرست خانوار، در حقیقت زنان بی‌سرپرست شده‌ای هستند که به‌واسطه جبر روزگار بجای اینکه بر کسی تکیه کنند حال باید خود تکیه‌گاه خانواده‌ای باشند که هیچ گریزی از آن ندارند. این زنان مطلقه یا بیوه، افرادی در جامعه هستند که دست تقدیر چنان کرده که باید گلیم خود را از آب بکشند؛ اما چگونه؟ طبیعتاً این افراد به‌واسطه اینکه خود و جامعه‌شان در سلامت بمانند می‌بایست که از سوی متولیان حاکم موردحمایت و رسیدگی قرار گیرند. سؤال این است که فی‌الواقع چه نهادهایی در کشور ما پاسخگوی مشکلات چنین افرادی هستند؟ آیا این نهادها به نحو درست و متعالی وظیفه خود را انجام می‌دهند؟ آیا توان و اجرای رسیدگی و حل مشکلات مادی و معنوی این افراد رادارند؟ طبیعتاً جوامع توسعه‌یافته برای این‌گونه افراد، پیش از بروز هر حادثه‌ای و در جهت نگه داشت سلامت روح و روان جامعه، رسیدگی مضاعفی به این‌گونه افراد می‌نماید، چراکه هر زن سرپرست خانوار، هم خودش و هم افراد تحت تکفلش در آستانه و لمس مشکلات و آسیب‌های اجتماعی قرار دارند و با کوچک‌ترین تلنگری به دامان این آسیب‌ها و سوءاستفاده کنندگان می‌افتند. در ایران با نگاهی به آمار و تعداد این زنان سرپرست خانوار می‌بینیم که به علت بروز بحران‌های اجتماعی و حوادث غیرقابل‌پیش‌بینی و تراکم جمعیت، هرروز بر تعداد این زنان سرپرست خانوار افزوده می‌شود. وقتی در این کشور در حالت خوش‌بینانه از هر چهار ازدواج یکی به طلاق منجر می‌شود، وقتی تعداد تصادفات جاده‌ای ما بسیار بالاست و مردان زیادی در این جاده‌ها کشته و یا ازکارافتاده می‌شوند، وقتی بیکاری در کشور موج می‌زند، وقتی نرخ اعتیاد در کشور بالا می‌رود و مردان زیادی در دام اعتیاد افتاده و بی‌قید و بی‌اراده شده و توانایی اداره زندگی خود را ندارند، وقتی مرد خانواده به هر دلیلی سر از زندان درمی‌آورد، وقتی در اثر درگیری‌های شدید، پس از ۳۰ سال زندگی مشترک باوجود بچه‌های قد و نیم قد، مادر و پدر از یکدیگر جدا می‌شوند و مادر می‌ماند و کوهی از مشکلات پیش رو، آنگاه است که دولت برای حل چنین معضلاتی باید که چاره‌ای عمیق بکند وگرنه این تازه اول مشکل و بحران عظیمی است که دامان جامعه را می‌گیرد و روح جامعه را مکدر می‌کند. چنین زنانی طبیعتاً اگر به‌موقع حمایت نشوند خواسته یا ناخواسته دچار آسیب‌هایی می‌شوند که دیگر با هیچ حمایت و بودجه‌ای نمی‌توان درستش کرد چراکه جامعه نیز در اثر این آلودگی، خود نیز آلوده می‌شود. بسیارند زنانی که ناخواسته دچار مصیبت شده و اینک در مقام یک سرپرست خانوار، می‌بایست جور تأمین مخارج زندگی و بچه‌های خود و مسائل مالی و روحی و عاطفی زندگی را بکشند. در این میان مشکلات اجتماعی نظیر گرانی و وضعیت اسف‌بار اقتصادی، نداشتن سرمایه و ذخیره مالی، نداشتن مسکن و سرپناه، نداشتن کار جهت تأمین نیازهای اولیه مالی، نبود چتر حمایتی مناسب از سوی دولت و عدم‌حمایت لازم و به‌موقع از سوی نهادهایی که طبق قانون وظیفه حراست و حمایت از این افراد رادارند نظیر بهزیستی، کمیته امداد، بخش توانمندسازی شهرداری و ... باعث می‌شود تا وضعیت این سرپرستان بی‌سرپرست روزبه‌روز وخیم‌تر شود. اینجاست که جامعه به خاطر عدم کنترل و پیشگیری لازم دچار بزه‌های گوناگونی می‌شود که این زنان قربانی آن هستند. اعتیاد، فساد در اثر فقر، خودکشی، سرقت، باندبازی و ... همه و همه از مصائب این ناهنجاری ناخواسته است.
متولیان امور بااینکه از عملیات کاری خود در رفع این معضل صحبت کرده و آمار و گزارش عملکرد خود را می‌دهند متأسفانه از یک نقیصه بزرگ برخوردارند و آن‌هم عدم اطلاعات و آمار درست از میزان و تعداد زنان بی پرستی که در جای‌جای این کشور با مشکلات متعدد دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این متولیان هنوز نمی‌دانند که چه تعداد افرادی به این گودال بزرگ افتاده‌اند و چه تعداد افرادی هستند که به خاطر حفظ آبروی خود هم که شده به چنین نهادها و سازمان‌هایی مراجعه نمی‌کنند و حاضر هم نیستند که مراجعه کنند چراکه در مراجعات همدردان خود به‌وضوح دیده‌اند که بسیاری از همدردانشان نه‌تنها مشکلشان حل‌نشده که دچار مشکلات عدیده دیگری نیز شده‌اند. متأسفانه قوانین حاکم بر کشور در راستای حمایت از زنان سرپرست خانوار، علاوه بر اینکه جامع و کامل نیست در اجرای آن نیز بسیار ضعیف عمل شده است. بعضی از متولیان کم‌کاری خود را در این زمینه با مشکل کمبود بودجه توجیه کرده‌اند و اقرار دارند که نمی‌توانند همه این افراد را موردحمایت قرار دهند. از سوی دیگر اندک حمایت مالیشان که چیزی حدود ۵۰ هزار تومان در ماه است را با یک حساب سرانگشتی، می‌بینیم که در حد یک بازی بچه ساکت کن بیش نیست. وقتی خط فقر در کشور یک‌میلیون تومان اعلام‌شده چطور یک نفر می‌تواند با ۵۰ هزار تومان، هم زنده بماند، هم اجاره منزل دهد، هم هزینه آب و برق خود را تسویه کند و ... فرض بگیریم که چنین زنی به دنبال کار باشد. متأسفانه بیکاری به اوج خود رسیده و شرایط کاری برای چنین زنانی اصلاً فراهم نیست چه‌بسا که در بسیاری از مراکز خصوصی، این افراد، نگران حیثیت و سلامت جسم و روح خود هستند. تن‌فروشی و خودفروشی بیشترین پیشنهادی است که به این افراد می‌شود. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد که دولت کار بسیار سختی را در حل مشکلات این قشر از جامعه که گرفتار تقدیر روزگار شده‌اند در پیش رو دارد و البته دولت هیچ چاره‌ای ندارد به‌جز اینکه باید معضلات و مشکلات این افراد را به‌طور جداگانه و خاص و اورژانسی ببیند و چاره کند. در غیر این صورت اخلاق و سلامت جامعه هرروز بیش از گذشته به انحطاط کشیده خواهد شد.

شماره 14 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
محمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲ مهر ۱۳۹۵ - ۲۲:۴۳
زیبا و خواندنی
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار