صدایت میزنم تا که ببینی
چگونه پا در این آتش گذاشتم
میان صخرههای حیرت آور
تک و تنها و بییاور گذشتم
شب از راز دل من بیخبر بود
ندانست در پی راه بهشتم
به روی صخرهها با این همه درد
کلامی از ته دل مینوشتم
نوشتم ای همیشه در دل من
چرا اینگونه بوده سرنوشتم
میان این همه یاران بیدل
چگونه در پی راه بهشتم
ندایی از درون دل بر آمد
صدایی در درون سینه آمد
که ای تو که درون راه عشقی
تو که عاری از این دنیای زشتی
نترس و این امید در دل بیافزا
که تو خورشید تابان بهشتی
شماره 15 دوهفته نامه آیت ماندگار