آیت ماندگار- شاید درگذشت هوشنگ ظریف در جهانی پرفاجعه و ایرانی ماتمزده خبری ناچیز بهشمار آید. ضمن اینکه او چندین سال دچار بیماری شده بود. آنچه که موجب اندوه است، در روزگاری با ضایعه درگذشت ایشان روبرو هستیم که شوربختانه در کنار سیل مصیبتها، فرهنگ ایران و دیگر جوامع دچار فاجعه ابتذال شده است. او که نمونه بارز فرهنگ فاخر ایرانزمین بود، از دست دادنش برای جامعه ما یک مصیبت است. ساز او بیانکننده فرهنگ والای ایرانزمین و انتقالدهنده ادبیات فاخر ایرانزمین در نوا و آوای ملی بود. اگر وزیری زنده کننده موسیقی ایرانزمین بود، ظریف زنده کننده موسیقی کلنل وزیری در ساز حماسی و ملی «تار» بود.
هوشنگ ظریف نه تنها سر سلسله میراث تمامی نوآوریهای کلنل علینقی وزیری در پهنای ساز تار بود که توانست دیگر نوآوریهای کلنل وزیری را در تمامی ابعادی که وزیری خود امکان نهادینهسازی آن را نداشت، اِعمال کند.
ظریف نه تنها اجراکننده تمامی تطور و تحولات ساز تار، بلکه تکاملدهنده همه ظرائف تکنیکی تار بود.
درباره وزیری همین بس که او ساز تار را از یکنواختی درآورد. نه تنها آن را آکادمیک و مَدرسی کرد که بدان جلوه مُدرنی بخشید. از سویی با مبانی مدرن، مانند تکنیک، استایل، اِکُل، توسعه فرهنگ نتنگاری، آهنگسازی و... توانست برای این ساز رپرتوآر تعریف کند. ضمن اینکه بنیادهای آموزشی تار را مدرن و آکادمیک کرد. تا جاییکه با گذشت صدسال همچنان تار میراثدار آموزشی و مدرسی کلنل وزیری است.
در فرهنگسازی وزیری بهواسطه توجه و تمرکز تکنیک، وجوه سرعتی، خلاقیت در عرضه اتودهای ارزشمند تار، کمتر به بیان زیباتر ساز توجه میشد.
در دوره موسیقی گلها این کمبود، تا حد زیادی رفع شد. زیرا ساز تار پس از وزیری، بهویژه در دوره گلها توسط کسانی نظیر لطفا... مجد، فرهنگ شریف و بهویژه جلیل شهناز، توسعه پیدا کرد. بهویژه در صدادهی و سنوریته تحول شگرفی در ساز تار بنیاد شد. جلیل شهناز هم در تکنیک و هم در عرصه ملودیک، ساز تار را به اوج خود رساند. تنها خلا در سبک جلیل شهناز، فقدان خصلتهای آموزشی و آکادمیک بود. با تمامی ارمغانی که او برای ساز تار نوید بخشید، توانست استاندارد ساز تار را ارتقا بخشد، اما این رهاورد، امکان گسترش آکادمیک نداشت، ضمن اینکه مشخصاً پیوند وی با سنت وزیری گسسته بود.
در این هنگام، حلقه پیوند بین دو سنت وزیری و سبک تارنوازی گلها، هوشنگ ظریف بود. او همانطور که گفته شد سر سلسله میراث مکتب وزیری بود. نه تنها تداومدهنده تحولات وزیری که تکاملدهنده آن در پهنه آموزشی و نوازندگی بود. او با آگاهی از نقائص صدادهی در سنت وزیری، به نیکی دریافت که نوازندگان گلهایی مانند شریف و شهناز، میتوانند کمبودهای صدادهی تار را جبران کنند. او البته همیشه فرهنگ شریف را بیش از شهناز الگوی خود در این رویه نام میبرد، اما او بهموقع و بجا از سبک سنوریته آنان بهره گرفت. به باور نگارنده تاثیر وی از جلیل شهناز به میزان نفوذ وزیری در سبک وی بود. هرچه بود، وی به راستی پیونددهنده دو سنت بزرگ تارنوازی در ایران بود.
او شاگرد تار موسی معروفی در هنرستان موسیقی ملی با مدیریت روانشاد روحا... خالقی بود. موسی معروفی بهرغم همنسلی با وزیری، اما ضمن شاگردی از محضر برادران فراهانی و درویش، اما از نو مبانی تارنوازی را قالبی نوین از مکتب وزیری فراگرفت. او یکی از ستونهای توسعهدهنده مکتب وزیری بهویژه در سبک تار بود. بهویژه شکوفایی فرزندش (جواد معروفی) در مکتب وزیری، در بُعد آهنگسازی و ساز پیانو، نام خاندان معروفی را در موسیقی ما بلند آوازه کرد. موسی معروفی با استفاده از مبادی و مبانی و برخی منابع وزیری توانست ردیف موسیقی ایرانی، تدوین کند که کاری سترگ بود. البته سن بالا و کنار نهادن تار توسط معروفی (بهدلایل شرعی)، نتوانست سنت وزیری را در تار آنچنان که باید استمرار بخشد. اما شاگرد ممتاز وی هوشنگ ظریف، توانست نه تنها آن گسست آموزشی را غنی سازد که سطح آموزشی تار را به کمال برساند.
ظریف از اقبال بلند نیکی برخوردار بود که در ادامه در هنرستان موسیقی ملی و هنرهای زیبا در کنار فرامرز پایور قرار بگیرد. فرامرز پایور نیز توانست تمامی نوآوریهای کلنل وزیری و ابوالحسن صبا را در ساز سنتور، نهادینه کند. برای ادوار نوازندگی، ادوار آموزشی در سطوح مختلف کتاب تنظیم کرد. برای سنتور کتاب ردیف نگاشت. تا توانست اتودهای زیبا برای سنتور نواخت. پایور یکی از قلل رفیع موسیقی ایران در تداوم میراث وزیری است. همانند وزیری پرکار، پر اثر و تاثیر بود. گرچه وزیری توانست دوره محدود تقریباً بیستساله را در موسیقی ایرانی رقم بزند، اما با اثر و تاثیر با دامنه خود موسیقی ایرانزمین را جانی دوباره بخشید. اما پایور نزدیک به نیمقرن منشا اثر و تاثیر فراوان در ساز سنتور و قلمرو آهنگسازی سازهای ایرانی بود. پایور تا لحظه پیشامد بیماری، لحظهای از کار و فعالیت دست نکشید. تنها کسی که امکان هماوردی را با وی داشت، نام نیک هوشنگ ظریف است. ظریف تمامی تحولات و پشتکار پایور را سرمشق خود قرار داد و آن را به ساز تار انتقال داد. ظریف در هنرستان، تمامی ابتکارات آموزشی پایور را به ساز تار منتقل کرد. در نهایت ظریف با تحصیل در هنرستان که همواره بر مبنای تکنیک صحیح موسیقی ملی روی سازهای ایرانی استوار بود، توانست ساختههای پایور را بهراحتی اجرا کند. حلقه آموزشی تار به یک نفر پیوند پیدا کرده بود و آن هم کسی نبود جز «هوشنگ ظریف».
پیشینه آهنگسازی برای ساز تار، نوشتن قطعه پلیفونیک برای ساز تار و یک یا چند ساز، از همان دوره وزیری آغاز شد، «حسین دهلوی» انقلابی در این قلمرو ایجاد کرد، اما پایور و ظریف اجراکننده و تکاملدهنده تمامعیار آن بودند.
ظریف همچنین درسآموز خاندان فراهانی بود. مدت زیادی از محضر علیاکبر شهنازی فرزند آقاحسینقلی، ردیف موسیقی آموخت. همین تجربهاندوزی او را مرجعی در ردیف تار کرده بود. گوشه و آوازهای موسیقی را در نظام موسیقی جدید، سامان داده بود.
هوشنگ ظریف به تمام معنا، تنها مکتب تارنوازی در ایران است، زیرا مکتبی قابل انتقال به معنای علمی است. تمامی نوازندگان طراز اول تار که خود دفتری و دفاتری از تاریخ ساز تار را رقم زدند، جملگی برآمده از مکتب ظریف هستند. در بُعد آموزشی حسین علیزاده و ارشد طهماسبی، شاگردانی بودند که نسل معاصر را از کتب و آثار آموزشی خود سیراب کردند.
در ویرتوزیته زندهیاد شهریار فریوسفی و حمید متبسم توانستند این بُعد از نوازندگی ظریف را عرضه کنند. مهرداد دلنوازی در بُعد آهنگسازی، ادامه مکتب ظریف بود. همچنین داریوش طلایی توانست در بُعد ردیفی و مدرسی جلوهگره این بُعد از هنر ظریف باشد.
ظریف در ارکستر صبا، رودکی (حسین دهلوی) و سازهای ملی (پایور)، نقطه ثقل ارکستر بود. ساز خوشنوا و خوشصدای وی، نه تنها طنین خوشآهنگی در ارکستر جلوه میداد که نقطه اتکای تکنیکی یک ارکستر محسوب میشد. ضمن اینکه پایه ثابت ارکستر سازهای ملی زندهیاد فرامرز پایور و ارکستر دهلوی بود. دو ارکستری که در عرصه آهنگسازی، هارمونی و پلیفونی، انقلابی در قلمرو موسیقی ایران ایجاد کردند. این دو ارکستر یکی از نقاط عطف موسیقی ایران بوده و هستند. در ارکستر سازهای ملی (پایور) کنار پایور، رحمتا... بدیعی، حسن ناهید و هوشنگ ظریف از استوانههای ارکستر محسوب میشدند. اکنون آن آثار و آن نوازندگیهای از برگهای زرین موسیقی ایران محسوب میشود. هوشنگ ظریف نمونه بارز وفادار به مکتب وزیری و مکتبی بود که خود در تار ایجاد کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ که ارکستر موسیقی ایرانی پایور، از رونق افتاد و دچار فراز و فرود بود، هوشنگ ظریف به جز ارائه و تکمیل چند آلبوم موسیقی در کانون پرورش کودکان، تکنوازی، دونوازی و گروهنوازی، در دهه شصت کمکار شد، زیرا بهدرستی سطح موسیقی را نسبت به کارهای اجرا شده در وزارت فرهنگ و هنر، پایینتر میدانست. در حالیکه او میتوانست با توجه به تکنیک بالا و والای خود، درآمد زیادی را از قبل استودیونوازی کسب کند، اما هنر خود را با ابتذال تبادل نکرد؛ در حالیکه برخی از شاگردان وی شوربختانه هنر خود را آمیخته به نوازندگی در هر موقعیتی کردند. همچنان در اذهان، آن وقار و شخصیت و استایل زیبای نوازندگی او در پرده موسیقی ایران باقی مانده است. کلنل وزیری وفادار به مکتبی بود که هنر خود را آلوده به قدرت فاسد و استبدادی نکرد. هوشنگ ظریف نیز وفادار به همان سنت اخلاقی بود که پیمان خود را با موسیقی فاخر ایرانزمین هیچگاه قطع نکرد و ذرهای از آن فرهنگ پهلوانی و نجیبی که در آن نشو و نما یافت، بیرون نرفت.
دوستان سخت پیمان را ز دشمن باک نیست
شرط یار آنست کز پیوند یارش نگسلد