میگویند قدمت شهرنشینی در ایران به سه دوره برمیگردد: دوره اول که به قرن ۹ تا ۷ قبل از میلاد مسیح برمیگردد. دوره دوم که به قرن ۷ قبل از میلاد یا یک هجری تا قرن ۱۲ هجری (قاجاریه) یعنی دوران اسلامی برمیگردد و دوره سوم که به دوران معاصر یعنی از دوره قاجاریه تا سال ۱۳۵۷ مربوط است. شهرنشینی در ایران همواره متأثر از جغرافیای طبیعی و جغرافیای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده است و بر اساس چنین عواملی، شهرها هیبت و هیئت یافتهاند؛ اما در گذار زمان، شاکله شهرها بر اساس تأثیرات سیاسی حاکمان خود و وجود مسائل محیطی و اقتصادی دستخوش تغییراتی شدهاند و به این مناسبت فضاهای قبلی گاهی به دلایل و مشکلات خاص خود از قبیل درهم تنیدگی مسائل مختلف اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و ... از رونق افتاده و ارزش خود را به لحاظ عرصه و اعیان و کمبود خدمات شهری و زیستمحیطی و فقر بهداشتی ازدستدادهاند، بهطوریکه دیگر زمان در اینگونه مناطق بهکندی سپری میشده است. طبیعی است که باگذشت زمان و تحول در زندگی بشری همانند انقلاب صنعتی در قرن نوزده و ورود و تسلط کشورهای اروپایی نظیر روسیه و انگلیس بر ایران و کشف نفت در نیمه قرن ۱۹ در ایران و شکلگیری انقلاب اسلامی و نیز متناسب با تحول در صنعت و رویکرد تعاملات جهانی و بینالمللی، تأثیرات سیاسی - اقتصادی تمامی این کنشها در شکلگیری بافت شهری و چگونگی زیست شهری آن اثرات قابلتوجهی داشته است. مضاف بر اینها فاکتورهایی داخلی و محلی نظیر تراکم جمعیت و سیل مهاجرت مردم از روستاها به شهرها و اختلاط مردمان روستایی با شهری، بومی با غیربومی و شکلگیری تجدد و نوگرایی در برابر سنت، همه و همه باعث شد تا سبک و شکل زندگی مردم در شهرها دستخوش تغییراتی شود و بلوکهای شکل یافته جدید شهری بهموازات پیشرفت و تکنولوژی از بلوکهای قبلی و قدیمیتر در شاخصهایی چون کالبد بلوک، ساخت ریزدانهها و پلاکها، نقشه جامع شهری، نحوه عبور و مرور و وجود فضاهای رفاهی، آموزشی، بهداشتی، میدانی و... و بهطور کل سیمای شهری شکل جدید با مزاج جدید ساکنان آن شکل گیرد. این معضل در سدههای اخیر در اکثر نقاط جهان همواره تجربیاتی را به دنبال داشته است: در مقطعی، برخی از دولتهای حاکمه نظر به نوسازی بلدوزری بافتهای فرسوده داشته و همه ساکنان را به تغییر در شکل ساختوساز و بافت محلهشان مجبور میکردند؛ اما این طرح بنا به جبر و تحمیل و عدم توجه به مسائلی چون خواست و مطالبه ساکنان این بلوکهای شهری و عدمحمایت از آنها، اعمال و اجرای آن جهت تغییر در بافتهای فرسوده به شکست انجامید. بهمرور و گذر زمان و تغییر نگاه فرهنگی و توجه به مطالبات مردم این محلات فرسوده نشین و ورود بستههای تشویقی، ورود سرمایهگذاران به ایجاد طرحهای تجمیع، بهسازی و نوسازی همراه با خدمات تفریحی - رفاهی - آموزشی و حمایت از افراد این مناطق، کار حل معضل بافتهای فرسوده در مناطقی که این شیوه را بکار بستند راحتتر عملیاتی شد. بالاخره اینجا ایران است و وجود و احترام به سنتهای مردم ازجمله بازار که ستون فقرات هر شهر است، مساجد و حسینیهها و تکیهها که ستون دین و مذهب هر شهری است و وجود میدانها و دیگر فضاهای موردنیاز در کنار تغییر نرم در فرهنگ بسته بومی، توانبخشی و کمک به زندگی مسالمتآمیز همه اقشار در کنار هم بالا بردن ایمنی و کاهش بزهکاریهای اجتماعی و تقویت و حمایت اقتصادی در جهت حل معضلات بافتهای فرسوده، باعث شد تا ساکنان این مناطق روی خوشنشان دهند و از مخالفت با ساماندهی بافتهای فرسوده دستبردارند. واقعیت آن است که بافتهای فرسوده شهری با حضور ساکنان و انسانهایی در درون این کالبد بیجان و فرسوده شهری است که قابلتوجه و تلاش برای حل معضلات آن قابلاعتناست. لذا باید برای حل این کالبد بیجان و فرسوده، ابتدا به حل مسائل انسانی و زیستمحیطی آن پرداخت. جان و بافت را باید باهم دید چراکه بافت فرسوده بدون جان و آدمهای ساکن در آن، دیگر بافت فرسوده نیست، بلکه بافت مرده است!
شماره 15 دوهفته نامه آیت ماندگار