میشود چشم بست. باور کنید میشود. میشود خود را به ندیدن زد. به نشنیدن؛ و سربهزیر لحاف کرد که: «ان شاالله گربه است» میشود این کارها را کرد؛ اما با صدایی که در گوشمان نجوا میکند به عذاب چه کنیم؟ با وجدانی که میسوزاند رگ و ریشه دل را چه باید کرد؟ بر آنهم باید چشم بست و گذشت؟ بر طبل توخالی شهر در امان و امان است کوبید و دیگران را متهم به توهم توطئه کرد؟ نه! نمیشود. نمیشود حقایق را ندید و امروز حقیقت این است که حالوروز بخش درمان و پزشکی سرزمینمان اصلاً خوش نیست. هرروز که میگذرد مردم به سیستم درمانی و در رأس آن به پزشکان متخصص بیاعتمادتر میشوند. حالا این بیاعتمادی در سایه اشتباهات مکرر پزشکی –با عمدی و سهوی بودنشان کاری نداریم. هرچند به قول آن ظریف، تکرر سهو، نشان از عمدی در انجام سهویات است- دارد تبدیل به خشمی میشود که وای اگر سرباز کند.
پزشکی شغل مقدسی است. سلامت یک جامعه درگرو پزشکان است. در کنار این شغل سختی نیز هست با میزان بالایی از فشار و استرس؛ اما آیا آنچه امروز در بیمارستانهای گوشه و کنار کشورمان شاهدیم، نشانی از تقدس در خود دارد؟ آیا فشار، استرس، دستمزد پایین، برخورد نامناسب همراهان مریض و... توجیهات مناسبی برای این میزان وحشت ناک از نه اشتباه که قصور پزشکی میتواند باشد؟
یک روز دانشجویان پزشکی با جنازههای اتاق تشریح عکس سلفی میگیرند و کک کسی هم نمیگزد. روز دیگر بخیههای چانه آن کودک کشیده میشود به جرم فقر. روز بعدش زن جوان بارداری را در بیمارستان پذیرش نمیکنند تا هم خود از بین میرود و هم کودک درون رحمش. روزی دیگر بیدقتی پزشک تیغ جراحی را بهصورت نوزاد شیرخواره میکشد و زخمی به طول تمام عمر آن نوزاد به یادگار میگذارد و حالا هم عباس کیارستمی را میگیرد از هنر نهتنها ایران که جهان. اینها و حتی نیمی از اینها کافی است تا جامعه بهنظام پزشکی خود بهطور کامل بیاعتماد شود. اینها و نیمی از اینها کافی است تا جامعه با سؤالی اساسی روبهرو شود که: «جان ما برای پزشکان چقدر ارزش دارد؟»
آیا رواست دستمزدهای کلان، زیرمیزیهایی تقریباً هم پای دستمزد مصوب که بیمار برای نجات جان و درمان دردش میپردازد با چنین خدماتی پاسخ داده شود؟ جان مردم چقدر میارزد؟ چقدر باید پرداخت کنیم تا وقتی بابت یک آمپولی سادهٔ روده به بیمارستان میرویم، مطمئن باشیم که زنده به خانه بر خواهیم گشت؟ چقدر باید بپردازیم تا پرستاران رفتاری نزدیک به انسانی با ما در بیمارستانها داشته باشند؟ چقدر باید پرداخت کنیم تا تسکین درد مریض تازه عمل شده را ترجیح دهند به تماشای دیدار آلمان و ایتالیا؟ حضرات اطبا! چقدر باید بدهیم تا از زیردستان شما زنده بیرون بیاییم؟
در نظام سلامت و پشت دیوارهای بیمارستانهای ما چه میگذرد؟ پزشکان جوان این ملک از کدام مکتب فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی آمدهاند که اینچنین بیمبالاتاند در برابر جان هم نوعان خود؟ ما خشمگینیم. ما امروز بهاندازه رنج آن کودک فقیر، بهاندازه درد آن زن جوان مانده پشت سیستم پذیرش معیوب و پولپرست بیمارستانها و بهاندازه خسران نبود عباس کیارستمی از نظام پزشکی کشورمان خشمگینیم.
امروز وقاحت در این نهاد حساس به آنجا رسیده که آن پزشک متخصص که با کلی منت و دریافت مبالغ گزاف زیرورو میزی حاضر به جراحی مریضی بدحال شده، وارد اتاق عمل میشود اما مریض را که بیهوش میکنند بیرون آمده و انترنش را به اتاق عمل میفرستد. این اگر شیادی نیست پس چیست؟ این اگر عینیترین شکل دزدی، واضحترین شکل حقالناس نیست، پس شما بگویید چه نام دارد؟ این میزان از بیخیالی در قبال جان آدمها، این حجم از فساد، این سطح از گستاخی را تا کی باید شاهد باشیم و چون جانمان در دستشان است سکوت کنیم؟
چند نفر دیگر باید در این وانفسای تعهد حرفهای، زجر بکشند، بمیرند، نقص عضو شوند تا شاید و البته شاید یکی بیاید و به فریاد دردمند این مردم برسد؟ اصلاً یکی هست بیخ گوش حضرات اطبا بگوید: هیچ میدانید بیاعتمادی مردم بهنظام پزشکی چه عواقب شومی در بر دارد؟ میدانید رجوع به طب جایگزین در این چند سال اخیر به یمن شرافت حرفهای شما عزیزان چه رشد چشمگیری داشته؟ آنارشی درمانی حاکم بر نظام سلامت را نمیبینید؟ این حجم عظیم بیمبالاتی دلتان را به درد نمیآورد؟ یا نکند خدایناکرده زبان اعتراضتان تنها در قبال سریالهای درجه چندم تلویزیون دراز است که مباد از گل نازکتر به محضرات بگوید؟
سیستم پزشکی این ملک بیمار است. وضعیت بیمارستانها، رسیدگی به مریض، سیستم تشخیص بیماری و هر آنچه مربوط به امنیتی سلامتی مردم است، امروز در مرحلهای فاجعهبار قرار دارد. اینها دیگر آنقدر عیان است که نمیشود پس پشت ژستهای روشنفکری پنهانش کرد. نمیشود نادیدهشان گرفت. نمیشود گذشت و چشم فروبست. باید کسی باشد تا به درد بیماران دردمند برسد. بیمارستان باید محل آرامش و سلامتی باشد. وگرنه که برای کشتن مردم، هم جادههای غیراستاندارد داریم و هم خودروهای ناامن. دیگر نیازی به کمکرسانی پزشکان در این مسیر نیست.
بیماران این سرزمین هنوز و همچنان دارند رنج میکشند و درد بر درد انبار میکنند به یمن سیستم درمانی این ملک. بیمارستان نامی است مترادف با هتل ترانسیلوانیا در ایجاد ترس و وحشت. مریضی اگر مریض را نکشد، نظام معیوب پزشکی کارش را بهخوبی بلد است. نمیگذارد مریض از زیردستش قسر در برود. در این ماییم و دردهای ناتمام. ماییم و عزیزانی که بهحکم قصور پزشک از دست میدهیم. ماییم و سکوت. تا مباد به تریج قبای حضرات بربخورد. ماییم و بغضی که وای اگر بترکد!
شماره 15 دوهفته نامه آیت ماندگار