هنوز زمان زیادی از انتشار خبر درگذشت عباس کیارستمی کارگردان شهیر ایران نگذشته بود که نقلقولهایی از طرف اطرافیان و خانواده وی منتشر گردید که عدم رسیدگی سریع و صحیح و اهمال و غفلت پزشکی باعث مرگ وی گردیده و اطلاعرسانی در مورد مشکلات بیمارشان به آنان نشده.
بلافاصله مسئولین وزارت بهداشت و دیگر مسئولین ذیربط وعده پی گیری و روشن شدن مسئله را دادند که ما نیز چون شما منتظر روشن شدن ماجرا هستیم.
در اینجا تنها دو حالت قابل فرض است؛ اول اینکه تیم پزشکی که درمان کیارستمی را بر عهده داشتند تمام تلاش خود را در زمان و مکان درست و با تجهیزاتی که در اختیارشان بوده با دقت انجام دادهاند ولی بااینوجود دست تقدیر بر آن رقم خورده بود که کیارستمی برود و به قول خیام:
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
حالت دوم این است که صحبت اطرافیان این ستاره آسمان سینمای جهان در مورد اهمال و قصور پزشک یا تیم پزشکی که درمان وی را بر عهده داشتند، صحت داشته باشد.
حقیقت این است که اگر معلوم شود که این گزینه صحیح است باوجودآنکه ضربه سنگینی بر حیثیت جامعه پزشکی وارد میشود و این فکر را در بین مردم نشر میدهد که وقتی با بزرگان چنین میشود با مردم عادی چه میکنند، اما حتی اعدام و کندن پوست پزشکان و بستن و بمباران بیمارستان مربوطه هم دیگر عباس کیارستمی را به ما برنمیگرداند. تحقیق و تفحص در این مورد و برملا شدن حقیقت هیچچیزی را به قبل برنمیگرداند و هیچ سودی ندارد جز اینکه ما را به یاد زمانی میاندازد که مهران مدیری سریال طنز «در حاشیه» را ساخته و پخش میکرد و عدهای از جامعه پزشکی مدعی و معترض شدند و دادوبیدادشان فرش و عرش را به هم دوخته بود! مگر نعوذبالله، دکتر و پرستار و بیمارستان خداست یا معصوم الهی است که خطایی از آن سر نزند؟ اتفاقاً احتمال صحت و درستی گزینه دوم روزبهروز افزایش مییابد.
درگذشت این کارگردان برجسته منشأ سؤالاتی بیجوابی شد! چرا آمار صحیحی از مرگومیرهای سالیانه ناشی از خطاهای پزشکی و بیمارستانی درجایی انتشار نمییابد؟ چرا اعلام نمیشود که سالانه چند شکایت علیه پزشکان و بیمارستانها بر سر اهمالکاری و بیتوجهی تیم پزشکی یا عدم تخصص کافی مطرح میشود و چند پرونده به محکومیت و یا تبرئه تیم پزشکی میانجامد؟
چرا ما میدانیم که سالانه ۲۰ هزار نفر در جادههای کشور تلفات تصادفات رانندگی داریم، میدانیم که سالانه چند نفر با سلاح سرد کشته میشوند و آمارهای دیگری ازایندست ، اما هیچ آماری از اینکه سالانه چند نفر براثر خطای پزشکی جان خود را از دست میدهند نداریم؟ مگر نه اینکه عدم شفافسازی و روشن گری «میتواند ابوذر را هم فاسد کند؟» آیا این عدم روشن گری نمیتواند حاشیه امنی را برای خطاهای احتمالی ایجاد کند؟ چرا اعتقاد اکثریت جامعه بر این است که شکایت علیه پزشکان بینتیجه و همراه با دردسرهای اداری است که از خیرش باید گذشت؟
دلیل تا حدی روشن است؛ وقتی از زمان ورود بیمار به بیمارستان حال به شکل اورژانس یا ارجاع توسط پزشک و حتی در لحظاتی که عملیات احیاء یا همان c.p.r بر روی بیمار در حال انجام است تمام پرونده پزشکی بیمار را خود تیم پزشکی و پرستار و کادر حاضر مینویسند و تأیید میکنند و در اینجا هیچ ناظر سوم و بیطرفی وجود ندارد که صحت گزارشهای درجشده را تأیید یا رد کند و همهچیز به قسم بقراط و وجدان تیم پزشکی و بیمارستان رها میشود تیم پزشکی منطقاً وجود ندارد که در گزارش خود بیاورد که اهمال کردهایم و ما مقصریم! حتی در این میان اگر کسی اندک وجدانی در گزارشهای بخواهد به خرج دهد نمیداند به بیکار شدن خویش در این اوضاع بیکاری و اقتصادی خراب فکر کند یا وجدانش را بر کاغذ آورد؟!
در این میان منبعی آگاه از پرسنل رسمی دولتی درمانی یکی از مراکز قلب کشور که نخواست نامش فاش شود را یافتیم که حاضر به صحبت با ما شد. وی چنین اظهار داشت که البته هنوز قصور کادر پزشکی در این مورد اثبات نگردیده اما رویه بهطورکلی در اینگونه موارد که بیمار جان خود را از دست بدهد یا با عوارض نقص عضو همراه شود بر این است که کمیتهای به نام «کمیته مورتالیتی» وجود دارد که هرماه به همراه رئیس بیمارستان، پزشکان و مسئولین تشکیل میشود و کلیه جزئیات پرونده فرد متضرر یا فوتشده از کمترین کارهای انجامشده برای وی، از یک تزریق ساده تا تصمیمات حیاتی که برای بیمار گرفتهشده مطالعه و بررسی میشود و چنانچه اهمال یا قصوری از فردی در آن جلسه معلوم شود به تکلیف وی با تنزل درجه و ارجاع به آموزش مجدد و مجازات تنبیهی دیگر رسیدگی میشود و نهایتاً به دانشگاه علوم پزشکی مربوطه و ازآنجا به وزارت بهداشت گزارش میشود؛ اما در مورد پروندههایی که از سوی بیمار یا همراه وی با شکایت روبرو میشود، مطلب به سازمان نظام پزشکی کشور ارجاع میشود و در آنجا بررسی میشود. فردی که از کادر درمان از وی شکایت شده جهت توضیح احضار میشود و در صورت اثبات تخلف و قصور و اهمال مجازات تنبیهی اعمال میشود که بعضاً هم دیدهشده که کادر درمانی مقصر جدا از توبیخ و عزل محکومبه پرداخت دیه هم میشود. وی در پاسخ به این سؤال که چرا برای شکایت از پزشک باید به پزشک مراجعه کرد نه منبع دیگری و این مطلب مانند این نیست که از شخصی به خودش شکایت ببریم گفت: «این مطلبی است که مسئولین باید پاسخگو باشند و پروندههای پزشکی مطرح در قوه قضاییه بهجز مواردی که نیاز به دخالت پزشکی قانونی است به خود نظام پزشکی ارجاع داده میشود چون اصولاً قضات ما که پزشک نیستند بنابراین اگر به ورود پزشکی قانونی نیاز نباشد، مورد به کمیته سازمان نظام پزشکی ارجاع میشود.»
وی همچنین در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر اینکه چرا سازمان نظام پزشکی و یا وزارت بهداشت سالانه آماری از تعداد پروندههای شکایات بیماران علیه پزشکان و مراکز درمانی و نتیجه این پروندهها ارائه نمیدهد اظهار کرد: «به نظر شخصی من دلیل آن سلب نشدن اعتماد مردم به کادر درمانی کشور است و خوب بههرحال بسیاری از سران کشور پزشک هستند و نمیخواهند وجه و تصویر پزشکی در کشور مخدوش شود. از طرف دیگر
نمیخواهند اذهان عمومی نسبت به این قضایا مشوش شود؛ اما بههرحال منتشر نکردن آمار دلیل بر عدم برخورد با خاطیان کادر درمانی کشور نیست ولی خوب اینکه چرا آمار این مسائل مطرح نمیشود را باید از مسئولان بلندپایه پرسید.»
عباس کیارستمی که درهرصورت چه به علت غفلت کادر درمان و چه به علت پر گشتن پیمانه عمر رفت؛ اما مسئولان بلندپایه دولت باید پاسخگو باشند و دلیلی قانعکننده بر این سؤال آورند که چرا آمار سالانهای از تلفات یا نقص عضوهای ناشی از قصور مراکز درمانی یا پزشکان و تعداد پروندههای شکایت شده علیه پزشکان و نتیجه این پروندهها رسماً اعلام نمیشود و چرا دانستن اینکه وضعیت رسیدگی پزشکی در چه وضعیتی است از آنان دریغ میشود؟ آیا عدم درج چنین آمارهایی و جلوگیری از آگاهسازی و شفافسازی که هرگونه حاشیه امنیتی را برای هر تخلفی از بین میبرد، به معنی نبود هیچگونه اشتباه و خطا و اهمال و تلفات ناشی از آن است؟ امیدواریم که تحقیقاتی که وعده آن دادهشده بهراستی و درستی حقیقت را آشکار کند و بازهم امیدواریم که مرگ عباس کیارستمی ناشی از اهمال و قصور تیم درمانی وی نباشد در غیر این صورت جامعه پزشکی و درمانی کشور با سؤالات زیادی روبرو میشوند که احتمالاً از پاسخ دادن به آن عاجزند.
شماره 15 دوهفته نامه آیت ماندگار